گروه ۲ خانم‌ها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)

[rahayii]

سلااااام گل دخترا
خوبین
رهایی..۲۹ روز خووب به لطف خدا

راستی چرا انقدر تعداد دخترا تو تاپیک ورزشی کمه
من و عارفه..رزا و ستاره و زینبی

البته کویین، سنا بانو و آبی آسمانی هم بودن ولی دیگه اعلام وضعیت نمیکنن

ورزش خیلی مفیده هااااا
وقت بزارین براش

[خانوم لبخند]

در رابطه با پاکی هم عزیزم نمیدونم تو مسابقه کنترل ذهن و نگاه هستی یا نه

نیستم. ولی خیلی دوست دارم مدالش را بگیرم.   دیدی مدالش چشمک میزنه
گرفتن مدالش حسرتی بود برایمان
خیلی خوشگله

پس بیا ثبت نام کن همین امشب هم اعلام وضعیت کن
باهم از امروز شروع کنیم

[سنــا]

سلااااام

با وجود مدیران جدید گروهمون گرم تر شده 
و همچنین با کاربرای خوووبش که هوای همو دارن 

خداروشکر

ان شالله فعالیت های هدفمند هم داشته باشیم تو گروه
دورهمی چی شد راستی؟

البته کویین، سنا بانو و آبی آسمانی هم بودن ولی دیگه اعلام وضعیت نمیکنن 

من هنوزم ورزش میکنم .. امشب میرم اعلام وضعیت 
مرسی از یاداوری

عارفه جون من اونی هستم که دفتر  برنامه ریزی دستشه

من دفترمو هیچوقت از خودم جدا نمیکنم
حتی تو مهمونیا دفتر دستمه دارم مینویسم
شما چطور؟

[rahayii]

من هنوزم ورزش میکنم .. امشب میرم اعلام وضعیت 
مرسی از یاداوری 

آفرین سناجون
خواهش میشه

---

من اون دخترم که لباس صورتی پررنگ تنشه..یه پاپیون قرمز هم رو سرش داره

[ناحلهـ]

سلام خدمت دخترای گل بارانی امیدوارم حال همتون خوب باشه 
ستاره / 1 تیر  1400/ 18 روز خوب

خداروشکر امروز هم خوب گذشت و تونستم خیلی خوب به برنامم عمل کنم    ولی هنوز یه چیزی آزارم میده بمونم عذاب وجدان دارم برم هم عذاب وجدان دارم هیچطوره نمیتونم درست کنم اوضاع رو خو بیخیال چه خبر ؟ شما چه میکنین ؟ تابستون خوش میگذره ان شاءالله ؟  
خداروشکر چله ام هم داره خوب پیش میره  
دارم روی رفتار های بدم کار میکنم حس میکنم تقریبا دارم به علاقه ام نزدیک میشم 
راستی یه فعالیت جدید رو شروع کردم که به زودی سوپرایزتون میکنم 
راستی دخترا شما تا حالا به فکر افتادین برای نمازای قضاتون ؟ خیلی مهمه این فراموشش نکنین 
راستی منم جشن میخواما بابا 18 روزه پاکما   منو فراموش نکنین منم هستم من من 

[rahayii]

سلام خدمت دخترای گل بارانی امیدوارم حال همتون خوب باشه 
ستاره / 1 تیر  1400/ 18 روز خوب

خداروشکر امروز هم خوب گذشت و تونستم خیلی خوب به برنامم عمل کنم    ولی هنوز یه چیزی آزارم میده بمونم عذاب وجدان دارم برم هم عذاب وجدان دارم هیچطوره نمیتونم درست کنم اوضاع رو خو بیخیال چه خبر ؟ شما چه میکنین ؟ تابستون خوش میگذره ان شاءالله ؟  
خداروشکر چله ام هم داره خوب پیش میره  
دارم روی رفتار های بدم کار میکنم حس میکنم تقریبا دارم به علاقه ام نزدیک میشم 
راستی یه فعالیت جدید رو شروع کردم که به زودی سوپرایزتون میکنم 
راستی دخترا شما تا حالا به فکر افتادین برای نمازای قضاتون ؟ خیلی مهمه این فراموشش نکنین 
راستی منم جشن میخواما بابا 18 روزه پاکما   منو فراموش نکنین منم هستم من من 

سلام ستاره جونم

خداروشکر
منکه درس و ورزش..فیلم هم فقط سریال گیسو رو نگا میکنم
چقد پیشرفت کردی..آفرین بهت
به فکر که بودم ولی خب وقت نمیشه  

گلم برای شما یدفعه جشن گرفتن دیگه  ولی باشه خودم برات میگیرم بیست روز که شدی

[Roza_r]

سلااام دخترااا

رزا/ 22 خرداد/ 29 روز خوب به لطف خدای مهربوون

اگه کسی اون لباس آبیه گوشه سمت چپو انتخاب نکرده من باشم

ایول به ستاره، همیار قشنگم  

منو رها هم که تعداد روزامون برابر شده

[rahayii]

بچه ها میگم که
کسی از نورالزهرا خبر نداره ؟
گلگلی هم که نیست

[عارفه]

دارم روی رفتار های بدم کار میکنم حس میکنم تقریبا دارم به علاقه ام نزدیک میشم  

راستی یه فعالیت جدید رو شروع کردم که به زودی سوپرایزتون میکنم  

به به چه عالی

عارفه جون من اونی هستم که دفتر  برنامه ریزی دستشه 

من دفترمو هیچوقت از خودم جدا نمیکنم
حتی تو مهمونیا دفتر دستمه دارم مینویسم 
شما چطور؟

بهله بهله  خوب است خوب است

منم یمدت اینجوری بودم. سال دوم دانشگاه یه دفترچه داشتم که همیشه باهام بود. یه کیف پاسپورتی داشتم تو دانشگاه هم ساعت های استراحت به گردنم آویزون بود یا یه خودکار

غیر از کیف و‌کتابام

الان نه دیگه. یمدت با دفترم شکرآب بودیم، در جریان هستی که. دیشب البته یکم نوشتم. بعد یک هفته. خلاصه اتفاقات هفته پیش رو نوشتم.
دیدم چون شبا اتفاقات روز و حرف و نقل ها یادم میاد خوبه اون سیستم شمع و فندک کنار رخت خوابم رو دوباره فعال سازی کنم

دیشب این کارو کردم. و کلی زیر نور شمع نوشتم.   
راه خیلی خوبیه.

 قبلا این کارو می کردم. اول با شمع می نوشتم هر چی تو ذهنم بود بعد خاموش می کردم می خوابیدم اگه خوابم نمی برد دوباره پا می شدم می نوشتم و گاهی چند بار پادمی شدم. اینطوری هر چی تو ذهنم بود خالی می شد. 
گاهی ایده های خیلی خوبی به ذهنم میومد یا کارایی که طی روز یادم رفته بود و اینطوری نظم خوبی پیدا می کردم.

میگذره این روزا، ولی از تو یه آدم قوی میسازه و تو یه روزی به این باور میرسی، شاید خیلی زودتر از زمانی من بهش رسیدم تو خیلی زود در خودت کشف کنی 

کاملا موافقم باهات لبخندم، درسته

  از سختی ها قوی میشم میام بیرون  . میدونم. فقط یه ذره سختی ها طولانی شدن خدا 

وای رعنا
اون خدای آخرش فقط.
با لحن بخونید قشنگ عین داغ می چسبه به آدم
می فهمم چی میگی عزیزم...
عوض گوشت و پوست با مویرگام حس کردم
سختی عجیبی داره...
خدا به همه ما صبر جمیل (صبر بدون غر زدن و با رضایت قلبی) عطا کنه

[مهربانو]

سلام بچه ها جون امیدوارم حالتون خوب باشه   مهربانو/14 تیر/6 روز خوب     ( خداروشکر)

[عارفه]

توی پرانتز: امروز من چه فعال شدم

رزا جانم و آبی جان و البته بقیه خواهریای گلم،

این سوال رو قبلا پرسیده بودید که چطور حسمون رو درست ابراز کنیم و من گفته بودم:

خودتون حستون رو می فهمید چیه و در بیانش مشکل دارید یا اینکه اون هم مبهمه براتون؟

قسمت اولش رو جواب دادم موند قسمت دوم.

اول که می خوام از خودتون بپرسم، مشکلتون توی مرحله ابراز چیه بیشتر که نمیتوانید بگید؟ چجوریه؟

بخشیش که خب گفتیم، از اینجا نشأت می گرفت که نمی دونستید حستون چیه.
حالا که می دونید اوضاع ابرازتون چطور شده؟


برای پیشبرد هدفمون من این راه رو پیشنهاد می‌کنم.

بیاین چند روز تمرین کنین ابراز احساسات رو. حس هایی که به نظرتون گفتنش سخته رو (با توجه به شناختی که از احساسات به دست آوردید) بیان کنین. تا کم کم پیش بریم ببینید کجا گیر می کنید، چیو نمی‌تونید بگید که به اون بپردازیم.


مثلا بنویسید:

تمرین ابراز احساسات امروز:

امروز با خواهرم دعوام شد و از صبح احساس خشم داشتم. می خواستم خفه ش کنم. :
همچنین احساس غم داشتم./
رنجیدم از دستش./
نمی دونم چرا ولی هر بار حس می کنم ازم سواستفاده می کنه./ دلم می خواد...

تمرین ابراز احساسات امروز:
اینا رو می خوام به مامانم بگم: مامان جان، شما وقتی جلوی بقیه از من انتقاد می کنی من احساس خجالت می کنم و حس می کنم بی ارزش و بی لیاقت هستم.

[ناحلهـ]

سلام ستاره جونم

خداروشکر 
منکه درس و ورزش..فیلم هم فقط سریال گیسو رو نگا میکنم 
چقد پیشرفت کردی..آفرین بهت 
به فکر که بودم ولی خب وقت نمیشه  

گلم برای شما یدفعه جشن گرفتن دیگه  ولی باشه خودم برات میگیرم بیست روز که شدی 

سلام عزیزجان  

من فیلم و اینا اصلا نمیبینم   
ممنونم عزیزدل   ان شاءالله هممون روز به روز پیشرفت داشته باشیم  
همراه با نمازات بخون مثلا روزی با یه نمازت مثلا ظهر یا مغرب دو رکعت قضا بخون  
نمیخوام 18 روز هیچ جشنی نداشتم یعنی باید تا 100 روز دیگه صبر کنم ؟ ظلمهههههه  
مرسی عزیز جان خواهری خودمیییییی   

ایول به ستاره، همیار قشنگم  

قربانت عزیزم 

مهربانو جان فردا یه هفته میشی مبارکت باشههههه  

[خانوم لبخند]

عارفه چقدر خوبه که هستی و پیدات کردم
حالم بهتر بشه میام انقدر ازت میپرسم که خسته بشی

[خانوم لبخند]

سلام بچه ها جون امیدوارم حالتون خوب باشه   مهربانو/14 تیر/6 روز خوب     ( خداروشکر)

مهربانو جان خوشحالم از آشناییت عزیزم

[سنــا]

سلااااام

صبح بخییییییییییر

اول هفتست ...
امیدوارم هفته ی خوبی رو با برنامه ریزی شروع کنید

هرکس تاحالا برنامشو ننوشته همین امروز شروع کنه  

حتی شده دو سه تا کار مفید فقط بنویسه و انجام بده

یه خبر خوب اینکه خانوم لبخند و  برایت استار  و رهایی و شادن عزیز اومدن به تالار برنامه ریزی 

راستی برنامه ویژه تابستونتون چطور پیش میره؟
من مطالعه درسی ، مهارت یادگیری ، پیاده روی و تفریحم رو انجام میدم خداروشکر
شماها چطور؟

الان نه دیگه. یمدت با دفترم شکرآب بودیم، در جریان هستی که. دیشب البته یکم نوشتم. بعد یک هفته. خلاصه اتفاقات هفته پیش رو نوشتم.
دیدم چون شبا اتفاقات روز و حرف و نقل ها یادم میاد خوبه اون سیستم شمع و فندک کنار رخت خوابم رو دوباره فعال سازی کنم 

دیشب این کارو کردم. و کلی زیر نور شمع نوشتم.    
راه خیلی خوبیه.

 قبلا این کارو می کردم. اول با شمع می نوشتم هر چی تو ذهنم بود بعد خاموش می کردم می خوابیدم اگه خوابم نمی برد دوباره پا می شدم می نوشتم و گاهی چند بار پادمی شدم. اینطوری هر چی تو ذهنم بود خالی می شد. 
گاهی ایده های خیلی خوبی به ذهنم میومد یا کارایی که طی روز یادم رفته بود و اینطوری نظم خوبی پیدا می کردم.

خب تبریک میگم آشتی با دفترت رو

چه شاعرانه و رمانتیک زیر نور شمع
یاد این کارتونا افتادم مثل آنه شرلی و جودی ابوت
خیلی خوبه عزیزم ..بازم ادامه بده این کارو