امتیاز موضوع:
  • 16 رأی - میانگین امتیازات: 4.19
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گروه ۲ خانم‌ها: باران (حامی: شادن - سرپرست: Hanifa ، Roza.r)

دخترا چه بحث های عاطفی ای پیش اومد  53258zu2qvp1d9v

من هیچی در این موارد نمیدونم راستش ...


دخترا یه چیزی ...
منم مشکلمو بگم ...
من یکم با خانواده ام مشکل دارم ....
مامانم کلا شخصیتا سختگیره ...
بابام هم همینطور ...
حس میکنم تو تله ی روانی سختی افتادن  53258zu2qvp1d9v
مخصوصا بابام ...
بگذریم مسئله ی من الان اینه که نمیتونم خودم باشم ...
من ۵ کیلو اضافه وزن دارم ...
بعد امروز یکم حالم گرفته بود به عنوان خودمراقبتی اومدم آرایش کردم موهامو درست گردم و یه لباس خوشگل هم پوشیدم ...
که روحیه ام عوض شه ...
بعد مامانم منو دید گفت پاهات دندازه ی فیله  4chsmu1
بعد من خندیدم ...
بعد دوباره گفت این کمر کمر دختره ؟ 
بعدم گفت هیچکس تو رو نمیگیره ...
با این هیکلت هیچکی نمیاد خواستگاریت ..
یعنی خیلی خورد تو برجکم  Shy
حالا مسئله ی من اینا نیست ...
من تو اینجور مواقع معمولا میخندم و مسخره بازی درمیارم ...
امروزم همینطور هی شوخی کردم و تینا بعد مامانم گفت داری عصبی ام میکنی ...
میدونید انتظار داره من از این حرفا بهم بربخوره و بعدش مثلا واسه لاغری برنامه بریزم ...
ولی من برنامه ی خودمو دارم ...
و با این حرفا فقط حالم گرفته میشه ..
به نظرتون باید چه کنم ؟ 
(1400 مرداد 8، 1:12)یآرا نوشته است: مهری جان
من کاملاً این قضیه رو درک میکنم با تک تک تک تک سلول هام
متوجه منظورم که میشی که از چه لحاظ می‌گم؟ ؟؟.   : )


از صمیم قلبم دلم میخواد اگر صلاحت نیست و خیرت توش نیست و قرار نیست قسمتت بشه... به زودی برات بی اهمیت شه


یه چیزی تو دلت جیلی بیلی میره وقتی میبینیش...
ناخودآگاه خوشحالی...
وقتی آهنگ میزاری تصورش می‌کنی...
تصور میکنی ازدواج کردی و پدر بچهات اونن . ..
تصور خودت کنار دیگری سخته . .
اینایی که گفتم مال 6 ماهه اوله. .
6 ماه دوم و سوم  حتی تیر چراغ برق توی خیابون رو هم شبیهش میبینی . . و با موارد قبلی به شدت خو گرفتی توی ذهنت باهاش زندگی کردی....
اگر بعد از شش ماهه اول از سرت افتاد عادیه و هوس بوده..
ولی اگر شش ماهه دوم و سوم رد نشد و قضیه شدید تر شد عشقه احتمالأ. . .
چون یهو به خودت میای میبینی ده تا شش ماه شده که تازه تو شش تا از شش ماه رو ندیدیش ولی هنوز درگیرشی و هر چیز کوفتی مذکری رو که میبینی حالا چه مگس مذکر چه گنجشک مذکر چه تیر چراغ برق مذکر... با یارو مقایسه اش می‌کنی . . .
و بهترین پیشنهاداتتو از دست میدی . .
یهو میبینی جدی جدی چند سال گذشته

امااااااااا : الان تو یکی رو داری که داره عواقبشو بهت میگه....
پس همین حالا این دندون لق رو بکن بنداز دور
یارا جانم خییلی دوست دارم از سرم بیوفته و هی به خودم میگم اگه قسمتم نیس از ذهنم بره  دیروز انفالوش کردم تو اینستا ولی میدونی چیه فقط و فقط با این خودمو قول میزنم که اگه اونم منو ببینه دوسم داشته باشه اینه که فقط منو اذیت میکنه
53 حسبی الله 53
(1400 مرداد 8، 2:01)ایرانا نوشته است: مهربانو جانم 


اینم گوشه ذهنت باشه

تو الان فقط فعالیت های مذهبی اش رو دیدی با قیافش ،
هنوز نمیدونی خانوادش چه جور خانواده ای هستن ، اخلاقیات خودش چه جوریه 

خیلی وقتا فک میکنیم طرف یه فرشتش ، ولی میبینی طرف هم هئیتیه هم خیر سرش مذهبیه ولی اخلاق نداره ، مشکل اعصاب داره

یه سری رفتارایی داره ک تو نمیتونی تحمل کنی


تا زمانی ک یه نفر انقدری به خودش جرئت نداده ک پا پیش بزاره ، و خاستگاری نکرده به هیییچچچ کسی جدی نگاه نکن ، خیال پردازی هم نکن


شاید اصلا یه نفر دیگه رو دوست داشته باشه ،تو داری برای خودت بزرگو بزرگترش میکنی

یا اصلا شرایط ازدواج نداشته باشه


میخواستم بگم جدی نگیرش ، ولی عملی نیست
هر جا ک اون هست تو نباش ، و تو ذهنت پرورشش نده 

فراموشت میشه..

وای راس میگی واقعا دارم ریسک میکنم من با وجود اینکه تا حالا  کتک این ظاهربینی رو دیدم ولی نمیدونم الان چمه  چقد حرفات درسته
53 حسبی الله 53
آبی جانم یه سوال،
 امید به تغییر مادرت داری و فکر می کنی ممکنه با نرم حرف زدن باهاش درکت کنه و کمتر گیر بده؟ یا فکر می کنی مادرت سفت و سخت و حرف حرف خودشونه؟
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾

ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که  از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
(1400 مرداد 8، 20:22)آبی آسمانی نوشته است: دخترا چه بحث های عاطفی ای پیش اومد  53258zu2qvp1d9v

من هیچی در این موارد نمیدونم راستش ...


دخترا یه چیزی ...
منم مشکلمو بگم ...
من یکم با خانواده ام مشکل دارم ....
مامانم کلا شخصیتا سختگیره ...
بابام هم همینطور ...
حس میکنم تو تله ی روانی سختی افتادن  53258zu2qvp1d9v
مخصوصا بابام ...
بگذریم مسئله ی من الان اینه که نمیتونم خودم باشم ...
من ۵ کیلو اضافه وزن دارم ...
بعد امروز یکم حالم گرفته بود به عنوان خودمراقبتی اومدم آرایش کردم موهامو درست گردم و یه لباس خوشگل هم پوشیدم ...
که روحیه ام عوض شه ...
بعد مامانم منو دید گفت پاهات دندازه ی فیله  4chsmu1
بعد من خندیدم ...
بعد دوباره گفت این کمر کمر دختره ؟ 
بعدم گفت هیچکس تو رو نمیگیره ...
با این هیکلت هیچکی نمیاد خواستگاریت ..
یعنی خیلی خورد تو برجکم  Shy
حالا مسئله ی من اینا نیست ...
من تو اینجور مواقع معمولا میخندم و مسخره بازی درمیارم ...
امروزم همینطور هی شوخی کردم و تینا بعد مامانم گفت داری عصبی ام میکنی ...
میدونید انتظار داره من از این حرفا بهم بربخوره و بعدش مثلا واسه لاغری برنامه بریزم ...
ولی من برنامه ی خودمو دارم ...
و با این حرفا فقط حالم گرفته میشه ..
به نظرتون باید چه کنم ؟ 



خودتو همون طوری که هستی دوست داشته باش.
کلا خانواده گیر میدن . . .
منم ازین مشاکل دارم . .
و اینکه مامانت رو بفرست پیش مشاور خیلی کمک می‌کنه
خوبی بخواهیم به تمام جهان به همسایه ها به رهگذرانِ پیاده روهای شهر،خوبی بخواهیم و خوب باشیم و خوب بمانیم
این دنیا نیاز مُبرَم به انرژیهای مثبت دارد
به نگاه های محبت آمیزِ آدمیزاد به دستهای یاری دهنده، به تبسم های صورتی رنگ هستی ،به کلماتی برنگ عشق
این دنیا دستی می خواهد تا پاک کند تمام رنگهای کدر بدخواهی را، دلهایی صاف، آسمانی آفتابی ، افقی معجزه آسا
خوبی را دریغ نکنیم هر چقدر خوبی برای دیگری بخواهیم دنیا همانقدر خوبی ها را نثارمان خواهد کرد،...
(1400 مرداد 8، 9:25)عارفه نوشته است: سلام و درود.

من اومدم بیرون 49-2


ممنونم از همه انرژی هایی که برام فرستادین، آروم بودم و بی قراری نکردم. نهایت توانم رو گذاشتم. قربونت آبی 302

همچنین دیشب نهایت تلاشمو کردم خواب خوبی داشته باشم اما طبق معمول چندین بار بیدار شدم و به سختی به خواب رفتم. سر جلسه خیلی خسته بودم. زبانم خوب بود اما از بس گیراییم پایین بود نمی‌تونستم روی متن ها و درک مطلب ها تمرکز کنم.

خیره ایشالا، دیگه این افسردگی با منه، روی خ‌وابم، خوراکم، خلق و خوی تاثیر گذاشته. تلاش می کنم براش ولی می پذیرم که هست.

یاقوتم کاملاً باهات موافقم. نباید الکی روحیه خودمونو تضعیف کنیم. تشخیص افسردگی با متخصصه‌. علائم خاصی داره که باید حداقل یه یک ماهی ادامه دار باشه. اما مال من هست. و یک اتفاقی که تو نیمه خرداد برای آینده درسی شغلیم افتاد و شوک غم و بعد ناامیدی زیادی بهم وارد کرد باعثش شد. اون روزا خیلی این در اون در زدم که فشار وارد شده رو جبران کنم و مشکل رو حل، اما نتونستم و بهش زمان خورد. کلا بی خیال همه چیز شدم. دیگه لذت های قبلم بهم مزه نمیده. افسردگی خوب نیست امیدوارم کسی نگیره اما وحشتناک هم نیست. برای من مواجهه با زندگی واقعی بود. من زیادی تو خیال بودم و جام راحت بود...


مهربانوی گلم، من این حالاتتو دو سه بار درک کردم تو زندگیم. با آهو و ایرانا بالای نود درصد موافقم. بعضی جمله هاشون رو به عینه بهش رسیدم.

معنای واقعی عشق رو خودم با همه ادعا هام هنوز نمی‌دونم اما می‌دونم زندگی دو نفره خیلی واقعی تر و جدی تر و عینی تر از اینه که از یکی که نمی شناسی خوست بیاد. اوووو حتی اگه بسیاری هم پسر خوبی باشه می‌دونی چقدر فاکتورهای مهم و سرنوشت ساز دیگه هست که باید با هم تناسب داشته باشید؟؟ 

آدم تو خیال همیشه بهترین حالت رو تصور می کنه. تعمیم مثبت میده. چه بسااا تو زندگی واقعی اینطور نباشه.

طرف منطقی باشه تو احساسی همش سوءتفاهم میشه.

طرف سنتی باشه تو نباشی باز مشکل میشه.

طرف درونگرا باشه تو برونگرا،

از نظر سیاسی به هم نخورید،

از نظر مدل ایمانی دینداری؛

می دونی همین الآن چقدر از مذهبی ها هستن که همو و سبک دینداری همو قبول ندارن؟! 

اینارو بهت میگم احتمالا تو ذوقت می خوره. اینم درک می کنم. تو الان قشنگ حس می کنی چقدر یه همدم داشتن می‌تونه شیرین باشه. اما می دونی، تجربه کردم که میگم این راهش نیست. چون این حس پاک تو در واقعیت به عمل در نمیاد چون تخیلیه. و این تخیل دودمان منو به باد داد... من هیچ وقت هیچ وقت فکرشم نمی کردم دخترا برن خ.ا کنن چه برسه به خودم. پ.ن اینا که هیچی صحنه نمی دیدم خلاصه خیلی مراقبت داشتم اما با عاطفی شدن به مرور قشنگ تحریک مشدم. برای خودم توجیه می کردم که من فقط با این یه نفر این تخیل ها رو دارم و می‌دونم ازدواج می کنیم! بعد کم کم به قول آهو از تصور اینکه با هم رفتیم بیرون دو تا جوون مومن کم کم رسیدم به اینکه پدر بچه هام باشه، باهام شوخی کنه، با هم بخندیم، با هم انس بگیریم، خواستم کنه و این رابطه عاطفی خیالی کم کم تحریکم می کرد. تحریکم می کرد به حدی که دیگه نتونستم دووم بیارم و همون حرفی که دو روز پیش یکی از خواهریا می زد، بدنم حساس شده بود و ناخواسته دچار خ.ا شدم.

اگه بودی بغلت می کردم و با اینکه ناراحت می شدی می گفتم رهاش کن و نذار هیچ جوره به یادش بیفتی و برای خود خط قرمز قرار بده که به هر نحو مواجه بشی با این حالات. و بسیار برای خودت دعا کن. سر سجاده ت دعا کن، اشک بریز برای خدا که «من چنین و چنان همسری می خوام مثل فلانی باشه اما نه خود فلانی، چون تو صلاح منو بهتر می دونی و من اون آدم رو نمی شناسم. 
اگر به احتمال ناچیز این آدم مناسبمه خودت جورش کن. من اگه بهش فکر کنم به گناه میفتم، پس تو برام درستش کن. از راه درستش از راه حلالش. اسبابش رو فراهم کن که تو در بی وسیله ترین حالات وسیله سازی. تو می‌دونی من می خوام مذهبی باشم و او مذهبی باشه، یک عشق شیرین پاک برام رقم بزن»

 اتفاقا میخوام این حرفای عاقلانه رو ازتون بشنوم و از خر شیطون پیاده شم من نمیخوام بهترین فرصت های زندگیمو سر هیچ و پوچ هدر بدم ،میدونی چقد حرفاتون ارومم کرد الان چیزی از بغل کم نداره این حرفا، تنها راهی که الان میتونم انجام بدم فقط به خدا متوسل شدنه واقعا دیگه نمیخوام بند و اب بدم دیگه نمیرم مراسمشون ساعتایی میرم که  اونجا نباشه  میدونم یه چند بار نفسمو له میکنم بلاخره درست میشم
53 حسبی الله 53
(1400 مرداد 8، 10:00)Bright Star نوشته است: سلام خدمت همه بارانیای عزیز
مهربانو جانم راستش من در این زمینه زیاد اطلاعاتی ندارم ولی به نظرم شما یه کاری کن
وقتایی برو که اون نیستش آخه برا اون بری خدای نکرده توفیق مزار شهدا رفتن گرفته نشه ازت  Hanghead
چند وقت سعی کن بهش فکر نکنی اصلا مثل همین افکار منفی پرش فکری بزن  Khansariha (89)
تو این مدت فقط روی خودت کار کن و بهتر شدنت توی همه زمینه ها بعدش ان شاءالله یا یه خاستگار خوب پیدا میشه یا همون میاد  4chsmu1 آره خلاصه یه مدت نبینش بگو خدایا هرچی صلاحمو میدونی  128fs318181
یارا جان همه اینطوری نیستن یعنی چه معلوم خانوادش مذهبی باشه ؟ همه مذهبیا خانوادشون اونطوری نبوده  Khansariha (2)
ترنم جان خوش اومدی  317
منم ستاره ام 14 سالمه تقریبا یه ماه دیگه میشه که یه ساله در حال ترکم  4chsmu1
در حال حاضر 37 روزه پاکم  Hanghead
ان شاءالله پاکی هممون ابدی  2uge4p4




ایول عارفه جانم ان شاءالله بهترین نتیجه رو بگیری  Khansariha (96)
آسمانی خودم چطوره ؟  Khansariha (89)
اره واقعا باید اینکارو بکنم خیلی بد میشه اگه بخاطر یه حس ناچیز  این توفیق ازم گرفته شه
 واقعا ممنونم از تو و بقیه ی رفقا خیلی حرفاتون منطقی و بجا بود انشالله که برای همگی یه ادمی از جنس خودمون بیاد جلو
53 حسبی الله 53
(1400 مرداد 8، 13:07)یاقوت نوشته است: سلام،
چقدر پشت سرهم بحث های عاطفی مطرح شد 42
-----
انقدر طولانی شد من از دستم‌دررفت دیگه نقل قول نمیکنم شرمندم 302
------------

در مورد مهربانوی عزیزم ک از اون اقای تو مزار خوشش اومده بود ، جانم یکم صبر کن .
همه ی علاقه ها از چند دیدار دور شروع نمیشه . لطفا تلاش نکن خودت و نشون بدی .
میدونین ، من معتقدم عشق و علاقه و ازدواج قسمته .یعنی قسمت باشه ی جوری راه پیدا میشه.
برنامه های خودت و ب هم نریز ، احساسی ک داری ی جذب سادست ک برای همه رخ میده و بعد از مدتی میگذره .
تو روزمرگی خودت و داشته باش و ب خدا توکل کن ، اگر قسمت باشه قطعا این حس وسیع تر میشه و ی راهی پیدا میشه .
برای دیدن ایشون هم نرو مزار ، دلت و صاف کن و واقعا برو مزار و هدفت دیدار اون نباشه .کسی چ میدونه ، شاید تو ساعت های مختلفی ک تو اونجا میری اونم رسید بهت : )
ولی ی چیزی قطعی بگم ، این حست عشق نیست .
چون تو اون شخص و نمیشناسی . تو فقط ی ظاهر و صورت دیدی . مثل اینکه ی بازیگری و تو تی وی میبینیم و جذبش میشیم .
چ میدونی ذاتش هم زیباست یا ن؟از رو اینستاگرام نمیشه ب شناخت رسید  53258zu2qvp1d9v 

مذهبی بودن خوبه ، اینکه بدونی طرف مقابلت اعتقادات و ایمان داره ولی همه چیز نیست .

مهربانوی جان ، ی رابطه عاطفی و احساسی بسیار شیرین هست و حس خوبی داره ، اینکه ی تکیه گاه داشته باشی و اینا ولی متاسفانه عمرش کوتاهه .
با گذر زمان دیدگاهت کلی فرق میکنه و میبینی چیزی ک سال قبل میخواستی الان ب نظرت سطحی میاد .
بهر حال برات از خدا میخوام بهترین ها اتفاق بیوفته  302

وو نهایتا اینستاگرام ی پسر و چک نکن  53258zu2qvp1d9v این خودش ی مسئله ی دردناکه  53258zu2qvp1d9v ب جاش. خودت برس ،برای خودت وقت بذار ک اعتماد ب نفست بره بالاتر و روزهای خوبی سپری کنی  49-2
----------------

ب نظر من تو ی رابطه عشق کافی نیست ، جذب شدن و کشش و علاقه قطعا ک شروع کننده هست ولی برای ادامه ب ی چیزهای محکم تری نیاز داریم .

ی چیزی مثل احترام ( احترام پررنگ ترینه ب نظرم ، حرمت ک شکسته میشه عشق و حیا و احترام هم میره و ی رابطه دیگه ب اون خوبی قبل نمیشه ) ، مثل صداقت ، مثل تعهد و مسئولیت . 

عشق و علاقه مهمه ولی کافی نیست ، با گذر زمان این چیزها کمرنگ تر میشه و خب طبیعی هم هست ‌. ذات انسان و تعهد و مسئولیت برای ب دوش کشیدن یک زندگی مشترک و تشکیل خانواده و ساختن آینده خیلی مهمه .

--------


برم پست بعدی رو بخونم  Khansariha (56)

یه دنیا ممنونم عزیزم خیییییلی حرفات قانع کننده بود واقعا ذهنمو باز کرد تا بتونم راحت تر تصمیم بگیرم
53 حسبی الله 53
5روز پاک
از سوم مرداد ماه
خوبی بخواهیم به تمام جهان به همسایه ها به رهگذرانِ پیاده روهای شهر،خوبی بخواهیم و خوب باشیم و خوب بمانیم
این دنیا نیاز مُبرَم به انرژیهای مثبت دارد
به نگاه های محبت آمیزِ آدمیزاد به دستهای یاری دهنده، به تبسم های صورتی رنگ هستی ،به کلماتی برنگ عشق
این دنیا دستی می خواهد تا پاک کند تمام رنگهای کدر بدخواهی را، دلهایی صاف، آسمانی آفتابی ، افقی معجزه آسا
خوبی را دریغ نکنیم هر چقدر خوبی برای دیگری بخواهیم دنیا همانقدر خوبی ها را نثارمان خواهد کرد،...
رفقای عزیزم دیروز خیلی حالم بد بود فقط دنبال کسی بودم باهاش حرف بزنم کمکم کنه حتی خواستم به دوست نزدیکم بگم ولی اصلا نتونستم انقد درونم و فکرم داغون و درگیر بود که نگو ، تنها جایی که به فکرم رسید اینجا به شما بود خیییییلی اروم شدم انگار با خوندن حرفاتون یه اب رو اتیش درونم ریختم خدا میدونه هیچی از خواهر کم ندارین برام واقعا حرفای تک تکتون منطقی و معقول بود یعنی رسما احساس کردم دارم با چند تا روانشناس مشورت میکنم و کمک میگیرم تمام کارایی که گفتین انقد منطقی بود که حتما روشون کار میکنم یه دنیا دوستتون دارم خواهرای گلم Khansariha (63) 2uge4p4 302
53 حسبی الله 53
(1400 مرداد 8، 9:51)آبی آسمانی نوشته است:
سلام گل دختر های بارانی  Gol

ایشالا حال دلتون عالی باشه ...

دیشب درس های بزرگی یاد گرفتم  53258zu2qvp1d9v

فهمیدم زندگی هست ...
سختی هاش هم هست ....

من فکر میکردم قراره همه چی تموم شه و روزای خیلی خوب بیاد 
ولی فهمیدم روزای خوب خواهد آمد ولی نه به این زودی 
فهمیدم هنوز خیلی کارا دارم ...
و خیلی تلاش ها باید بکنم  317
خدایا شکرت  53




مهربانو جان 
یه سیوال دارم ازت 
آیا تو شرایط احساسی خاصی اون آقا رو دیدی ؟ 
یعنی خودت تو شرایط روحی بدی بودی ؟ 
دچار حلاء عاطفی بودی ؟ 
کلا احساسی هستی ؟ 
اما فارغ از این سئوالات منم با نظر دوستان موافقم   53258zu2qvp1d9v


ترنم جان 
باید عرض کنم خدمتت که خیر کوچکترین عضو نیستی  Khansariha (89)
ترک قدم به قدم رو خوندی ؟ 
حتما بخون 
سلام ابی جانم نه اتفاقا خیلی از لحاظ عاطفی خداروشکر تامینم خانواده م این خلا رو پر کردن
53 حسبی الله 53
سلام چه طورید؟ 4chsmu1


مهر بانو جانم ، این حرفایی ک زده شد
 الان خیلی تاثیر دارن ، هر چه قد زودتر برنامه های دیگت رو عملی کنی ،زودتر از ذهنت خارج میشه

تا داغه و اثر حرفا نرفته ،عملیش کن  Khansariha (2)



نقل قول: من ۵ کیلو اضافه وزن دارم ...
بعد امروز یکم حالم گرفته بود به عنوان خودمراقبتی اومدم آرایش کردم موهامو درست گردم و یه لباس خوشگل هم پوشیدم ...
که روحیه ام عوض شه ...
بعد مامانم منو دید گفت پاهات دندازه ی فیله  [تصویر:  4chsmu1.gif]
بعد من خندیدم ...
بعد دوباره گفت این کمر کمر دختره ؟ 
بعدم گفت هیچکس تو رو نمیگیره ...
با این هیکلت هیچکی نمیاد خواستگاریت ..
یعنی خیلی خورد تو برجکم  [تصویر:  shy.gif]
حالا مسئله ی من اینا نیست ...
من تو اینجور مواقع معمولا میخندم و مسخره بازی درمیارم ...
امروزم همینطور هی شوخی کردم و تینا بعد مامانم گفت داری عصبی ام میکنی ...
میدونید انتظار داره من از این حرفا بهم بربخوره و بعدش مثلا واسه لاغری برنامه بریزم ...
ولی من برنامه ی خودمو دارم ...
و با این حرفا فقط حالم گرفته میشه ..
به نظرتون باید چه کنم ؟ 


آسمان جونی 
بزار یه چیزیو اول از همه بگم 4chsmu1

اولا ک طبیعه این اضافه وزن ، بچه های کنکوری هر چی تپل تر باشن یعنی بهتر درس خوندن 4chsmu1
تو هم از این قاعده مستثنا نیستی 4chsmu1

پ.ن: ینی عکسای ۲ سال پیشو با الان مقایسه میکنم انگار چن سال از الانم بزرگتر بودم Khansariha (13)، فقط باید بسوزونمشون Khansariha (13)

پس لطفا سر این قضیه به خودت سخت نگیر ، از این به بعد فعالیتت بیشتر میشه به وزن ایده الت هم میرسی Khansariha (69)

بعد یه چیز دیگه 4chsmu1
ببین نمی دونم خانواده شما جز اون دسته خانواده ها هست یا نه
ولی بعضی از خانواده ها برای اینکه مواظب بچه هاشون باشن ، وقتی دختر خانواده به خودش میرسه ،اینجوری ازش تعریف میکنن ک مثلا اینطور بیرون نره 49-2

بین دوستام اینو زیاد دیدم ، ک البته تاثیر نداره...
حتی چادرشونو با این رفتار کلا گذاشتن کنار..

پس به دل نگیر ، اونا دوست دارن ولی اشتباه ابرازش میکنن Khansariha (2)


به نظرم روشی ک در پیش گرفتی روش خوبیه 53258zu2qvp1d9v
به پدر مادرت بی احترامی نمیکنی ولی کار خودتم پیش میبری 49-2

فقط ازت میخوام خودت برای خودت ملاک هاتو مشخص کنی ، ک اگر چیزی گفتن ، کمتر ناراحت بشی Khansariha (2)

و اگر قابلیت و انعطاف شنیدن دارن ، (اینو باید خودت تشخیص بدی Khansariha (2) ) باهاشون حرف بزن Khansariha (2) 

مگه همه دخترا باید کمر باریک باشن، چیزای مهم تری هم هست 49-2  

مثلا دسپخت آسمان خیلی خوبه، ماشالله 4chsmu1
دختر مهربون و گرمیه 
راحت میتونه ارتباط برقرار کنه
باهوشه 
اهل کتاب و مطالعه اس
اخلاقش خوبه
هدف داره
دنبال چیزای مثبت میره و گیرشون میاره Khansariha (69)

اون پسری ک بخواد سر اضافه وزن ،همچین دختری رو بپرونه خیلی خره 4chsmu1

پس، سر این چیزا فک نکن ک تو از بقیه عقبی یا چیزی از بقیه کم داری

خیلیا دوست دارن جای تو باشن Confetti

به نظرم موضعت رو حفظ کن ، تو همینجوری ک هستی خفنی  4chsmu1
اگر هم کم و کاستی هست به مرور درستش میکنی و حواس خودت هست 49-2
امیرالمومنین (ع):

جاهِدوا فی ‌سَبیلِ‌‌‌اللهِ بأَیدیكُم فَإنْ لَمْ تَقدِروُا فَجاهِدُوا بِألْسِنَتِكُم فَاِنْ لَم تَقِدروُا فَجاهدوُا بِقُلوبِكُم.

در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید
و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید✌☘

°•مستدرک، ج ١۱، ص ١٦•°
____

اون کسی ک باید ببینه میبنه ، دلسرد نشو رفیق✌
یادم رفت اینو بگم  4chsmu1

کلا هر کسی ک این پستو میبینه و میخونه

ایرانی جماعت ، خوشگل و خوش صدان 4chsmu1

چه تپل چه لاغر، قدِ بلند یا کوتاه

پس به افتخار خودموون 4chsmu1 317 41
امیرالمومنین (ع):

جاهِدوا فی ‌سَبیلِ‌‌‌اللهِ بأَیدیكُم فَإنْ لَمْ تَقدِروُا فَجاهِدُوا بِألْسِنَتِكُم فَاِنْ لَم تَقِدروُا فَجاهدوُا بِقُلوبِكُم.

در راه خدا با دستها (و جوارحتان) جهاد و مقابله کنید
و اگر نتوانستید با زبانتان و اگر نتوانستید(لااقل) با دلهایتان مجاهده نمائید✌☘

°•مستدرک، ج ١۱، ص ١٦•°
____

اون کسی ک باید ببینه میبنه ، دلسرد نشو رفیق✌
آبی جان با نظر دخترا موافقم. بی احترامی وبحث نکن اگه شرایط بدتر نمیشه بنداز تو شوخی. از خودت و بقیه قابلیتات تعریف کن و خب خیییلی عاالیه که اجازه نمیدی اینجور حرفا روت اثر بذارن عزیزم 53258zu2qvp1d9v
ز کوی میکده برگشته ام ز راه خطا/ مرا دگر ز کرم با ره صواب انداز
#حافظ❤

(1400 مرداد 8، 20:47)عارفه نوشته است: آبی جانم یه سوال،
 امید به تغییر مادرت داری و فکر می کنی ممکنه با نرم حرف زدن باهاش درکت کنه و کمتر گیر بده؟ یا فکر می کنی مادرت سفت و سخت و حرف حرف خودشونه؟


مثلا چی بهش بگم عارفه جان ؟ 

(1400 مرداد 8، 22:23)مهربانو نوشته است: سلام ابی جانم نه اتفاقا خیلی از لحاظ عاطفی خداروشکر تامینم خانواده م این خلا رو پر کردن


خب پس خداروشکر عزیزم 
انشاءالله که هرچی خزره پیش بیاد واست  49-2

(1400 مرداد 8، 20:55)یآرا نوشته است:
(1400 مرداد 8، 20:22)آبی آسمانی نوشته است: دخترا چه بحث های عاطفی ای پیش اومد  53258zu2qvp1d9v

من هیچی در این موارد نمیدونم راستش ...


دخترا یه چیزی ...
منم مشکلمو بگم ...
من یکم با خانواده ام مشکل دارم ....
مامانم کلا شخصیتا سختگیره ...
بابام هم همینطور ...
حس میکنم تو تله ی روانی سختی افتادن  53258zu2qvp1d9v
مخصوصا بابام ...
بگذریم مسئله ی من الان اینه که نمیتونم خودم باشم ...
من ۵ کیلو اضافه وزن دارم ...
بعد امروز یکم حالم گرفته بود به عنوان خودمراقبتی اومدم آرایش کردم موهامو درست گردم و یه لباس خوشگل هم پوشیدم ...
که روحیه ام عوض شه ...
بعد مامانم منو دید گفت پاهات دندازه ی فیله  4chsmu1
بعد من خندیدم ...
بعد دوباره گفت این کمر کمر دختره ؟ 
بعدم گفت هیچکس تو رو نمیگیره ...
با این هیکلت هیچکی نمیاد خواستگاریت ..
یعنی خیلی خورد تو برجکم  Shy
حالا مسئله ی من اینا نیست ...
من تو اینجور مواقع معمولا میخندم و مسخره بازی درمیارم ...
امروزم همینطور هی شوخی کردم و تینا بعد مامانم گفت داری عصبی ام میکنی ...
میدونید انتظار داره من از این حرفا بهم بربخوره و بعدش مثلا واسه لاغری برنامه بریزم ...
ولی من برنامه ی خودمو دارم ...
و با این حرفا فقط حالم گرفته میشه ..
به نظرتون باید چه کنم ؟ 



خودتو همون طوری که هستی دوست داشته باش.
کلا خانواده گیر میدن . . .
منم ازین مشاکل دارم . .
و اینکه مامانت رو بفرست پیش مشاور خیلی کمک می‌کنه


ممنونم یآرا جان بابت جوابت  53

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 10 مهمان