امتیاز موضوع:
  • 21 رأی - میانگین امتیازات: 4.1
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گروه ۳ آقایان: سرو (حامی: مهدوی - سرپرست: )

(1399 آبان 18، 23:53)هومان نوشته است: هومان/۱۸ ابان/شروع

ما زنده بر انیم که ارام نگیریم...

هومان جان باید بیشتر در مورد لغزش ها صحبت کنیم هر موقع دیدی وضع خرابه یه سر به اورژانس بزن این شرط مسابقه بود یادته؟ Swear1
ماشالله به تو که دوباره پر قدرت به مسیر پاکی برگشتی Khansariha (69) 

(1399 آبان 19، 1:13)حامدحامد نوشته است:
(1399 آبان 18، 23:12)زندگی آزاد نوشته است: پ.ن: یکم تند تایپ کردم اگر غلط تایپی یا املایی داشت ببخشید

زندگی جان، یعنی منظورت اینه که ازت سوتی نگیریم؟

دقیقا منظورم همینه  4chsmu1
 
(1399 آبان 19، 11:18)جناب خان نوشته است: جناب خان 1 / 17 اسفند 97 / 611 روز خوب  Khansariha (46) 

ماشالله جناب خان 17 
همینجوری ادامه بده Confetti
 
(1399 آبان 19، 14:42)Alireza98 نوشته است: تاکنون به احساساتم بیشتر ایمان داشتم تا به خداوند. دیوانگی بود که معتقد بودم راه‌حل کمبودهای درونیم، مصرف شهوت است.

علیرضا 98 / 12آبان /یک هفته پاک


چه جمله قشنگی گفتی علیرضا جان 49-2 
ماشالله به یک هفته پاکت Khansariha (69) 


(1399 آبان 19، 1:10)حامدحامد نوشته است: می‌بخشین اگر لیست بروزرسانی را چند روز دیرتر می‌ذارم. لپ‌تاپم را دادم تعمیر، اگر آماده شد ان‌شاءالله تا فردا یا نهایت پس‌فردا لیست بروزرسانی شده را می‌ذارم.

اشکال نداره حامد جان  302  
ولی سعی کن نهایت فردا قرارش بدی Swear1
 
(1399 آبان 19، 1:55)مرد مجاهد نوشته است: سلام بر سروهای جینگولی خودمون 303 

نیمه شب همگی بخیر

چه پست تمیزی زده زندگی آزاد .. آقا شما حس نمیکنین آرمین رفته پول داده زندگی آزاد رو از رئال خریده 65 
حالا این یه دونه رو من فرضیه دادم .. تک تک کهکشانیهای سرو رو باید بریم در بیاریم از کجا ترانسفر شدن Khansariha (69) 

خببب ..
خدا رو شکر مرد مجاهد تیم هم از ۲۵ تیر شروع کرده و تا الان ادامه داده
میشه ۱۱۶ روز خوب
منممنمشتعلعشقعلیمچهکنمممنون

ممنون مجاهد جان نظر لطفته 302
ماشالله به روز های پاکیت انشالله همیشه در مسیر پاکی باشی 2uge4p4
[تصویر:  2_3.png]
 گروه سرو  Khansariha (18)    کتابخونه  Khansariha (56) 
نام کاربری های قبلی : زندگی آزاد  -  یا امیرالمومنین
 سپاس شده توسط
سلام
فرید ۵ آبان ۱۴ روز
تو خوب بمون، نذار خوبا تموم شن
 سپاس شده توسط
سلام ، دیروز با یه سری اتقاقات پشت سرهم داشت زمینه سازی میشد که برسم به خ ا 

دیر از خواب بیدار شدم بعد یه استرس ناخودآگاه و بی میلی به درس داشتم ، رفتم دنبال کارای متفرقه ، دوباره نتونستم بشینم پای درس بعد رفتم سمت عادتای قدیمی آهنگ گوش کردن و خیالبافی ،بازم درس رو شروع نکردم ، موقع خواب هم وسوسه شدید اومد که خدا رو شکر این یکی رو این بار با یادآوری جملاتی که  اینجا مینویسم تونستم ازش در برم .
 سپاس شده توسط
برای رسیدن به هدفی که دلیل حضورم در یک گروه هست ، میبایست از خودمحوری نیز رها شوم....
علیرضا 98 / 12آبان / 8
 سپاس شده توسط
زندگی آزاد / 14 تیر 99 / 130 روز خوب

دیروز در حال مرتب کردن مدارکم بودم که خوردم به مدرک تحصیلیم گفتم منو ببین این همه سال درس خوندم حالا باید شغل آزاد داشته باشم اینو که همون اول هم میتونستم داشته باشم اینقدر اعصابم خورد شد Shy
این همه عمر بزار برا درس اینهمه برا کارت پایان خدمت آخرش که چی برسی خونه اول؟ Hanghead
دوست دارم برم برا ارشد شرکت کنم تا جبران سالهایی رو کنم که خ ا نزاشت خوب درس بخونم از اون طرف سنم رفته بالا موندم این وسط هر کی میبینه میگه درسی که خوندی حیفه پی کار خودت رو بگیر به نظر خودم هم همینه ولی سال های دانشجویی خ ا نزاشته بود خوب درس بخونم و به نظر خودم آماده بازار کار نیستم
مونم این وسط چی کار کنم Hanghead
[تصویر:  2_3.png]
 گروه سرو  Khansariha (18)    کتابخونه  Khansariha (56) 
نام کاربری های قبلی : زندگی آزاد  -  یا امیرالمومنین
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 20، 15:55)زندگی آزاد نوشته است: زندگی آزاد / 14 تیر 99 / 130 روز خوب

دیروز در حال مرتب کردن مدارکم بودم که خوردم به مدرک تحصیلیم گفتم منو ببین این همه سال درس خوندم حالا باید شغل آزاد داشته باشم اینو که همون اول هم میتونستم داشته باشم اینقدر اعصابم خورد شد Shy
این همه عمر بزار برا درس اینهمه برا کارت پایان خدمت آخرش که چی برسی خونه اول؟ Hanghead
دوست دارم برم برا ارشد شرکت کنم تا جبران سالهایی رو کنم که خ ا نزاشت خوب درس بخونم از اون طرف سنم رفته بالا موندم این وسط هر کی میبینه میگه درسی که خوندی حیفه پی کار خودت رو بگیر به نظر خودم هم همینه ولی سال های دانشجویی خ ا نزاشته بود خوب درس بخونم و به نظر خودم آماده بازار کار نیستم
مونم این وسط چی کار کنم Hanghead


سلام زندگی جان 53

خیلیا اینطوری هستن. الان از شغلت راضی نیستی؟

رشتت چی بوده؟ فکر میکنی اگه ارشد داشته باشی خیلی وضعیت بهتر میشه؟ 

من توی 25 سالگیم تازه رشته ی سومم رو شروع کردم شما چند سالتونه که میگید سنم رفته بالا؟
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 20، 16:04)افرا نوشته است:
(1399 آبان 20، 15:55)زندگی آزاد نوشته است: زندگی آزاد / 14 تیر 99 / 130 روز خوب

دیروز در حال مرتب کردن مدارکم بودم که خوردم به مدرک تحصیلیم گفتم منو ببین این همه سال درس خوندم حالا باید شغل آزاد داشته باشم اینو که همون اول هم میتونستم داشته باشم اینقدر اعصابم خورد شد Shy
این همه عمر بزار برا درس اینهمه برا کارت پایان خدمت آخرش که چی برسی خونه اول؟ Hanghead
دوست دارم برم برا ارشد شرکت کنم تا جبران سالهایی رو کنم که خ ا نزاشت خوب درس بخونم از اون طرف سنم رفته بالا موندم این وسط هر کی میبینه میگه درسی که خوندی حیفه پی کار خودت رو بگیر به نظر خودم هم همینه ولی سال های دانشجویی خ ا نزاشته بود خوب درس بخونم و به نظر خودم آماده بازار کار نیستم
مونم این وسط چی کار کنم Hanghead


سلام زندگی جان 53

خیلیا اینطوری هستن. الان از شغلت راضی نیستی؟

رشتت چی بوده؟ فکر میکنی اگه ارشد داشته باشی خیلی وضعیت بهتر میشه؟ 

من توی 25 سالگیم تازه رشته ی سومم رو شروع کردم شما چند سالتونه که میگید سنم رفته بالا؟



تو این شغل فعلیم احساس ارزشمند بودن ندارم و احساس میکنم من مال این شغل نیستم در ضمن جای هیچ پیشرفتی هم ندارم
رشتم معماری هست فکر میکنم اگر ارشد شرکت کنم میتونم تو اون دو سال همه مهارت هایی که لازم دارم رو در کنار مباحث جدید یاد بگیرم
من 29 سالمه البته 2 سال سربازی رو هم تموم کردم
[تصویر:  2_3.png]
 گروه سرو  Khansariha (18)    کتابخونه  Khansariha (56) 
نام کاربری های قبلی : زندگی آزاد  -  یا امیرالمومنین
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 20، 16:13)زندگی آزاد نوشته است: تو این شغل فعلیم احساس ارزشمند بودن ندارم و احساس میکنم من مال این شغل نیستم در ضمن جای هیچ پیشرفتی هم ندارم
رشتم معماری هست فکر میکنم اگر ارشد شرکت کنم میتونم تو اون دو سال همه مهارت هایی که لازم دارم رو در کنار مباحث جدید یاد بگیرم
من 29 سالمه البته 2 سال سربازی رو هم تموم کردم

شما از من 2 سال بزرگترید ولی خب بازم چیزی نیست. این موضوع کار و شغل و درس خوندن داستانش حداقل تا 60 سالگی ادامه داره پس خیلی کارا

داریم...

وقتی دیدم نوشتید زمانی که در حال مرتب کردن بودید یه جورایی اتفاقی برخورد کردید به مدرکتون حس کردم تصمیم از روی احساس میخوایید بگیرید.

منم یکی از مشکلام با شغل قبلیم همین بحث پیشرفت کردن بود. ته تهش میتونستم سوپروایزر بشم! 

معماری که ماشالاه حد و مرز نداره خیلی خوبه 53258zu2qvp1d9v 

من که از زندگی و روحیات شما آگاه نیستم بتونم راهنمایی کنم .ولی این سوال کردنام شاید باعث بشه بهتر بررسی کنید. 53258zu2qvp1d9v 

البته اون مدرک کارشناسیتون و خدمت سربازی شمارو تا به اینجا اورده و شخصیتی رو که الان دارید رو ساخته. پس اصلا هدر نرفته.
 سپاس شده توسط
نقل قول: شما از من 2 سال بزرگترید ولی خب بازم چیزی نیست. این موضوع کار و شغل و درس خوندن داستانش حداقل تا 60 سالگی ادامه داره پس خیلی کارا


میدونم میشه ولی ته دلم اینه که این کار ریسکه که شغلی که هست رو رها کنم برم سراغ احتمالات حالا هر چقدر هم درصد موفقیت بالا باشه


نقل قول: وقتی دیدم نوشتید زمانی که در حال مرتب کردن بودید یه جورایی اتفاقی برخورد کردید به مدرکتون حس کردم تصمیم از روی احساس میخوایید بگیرید.


این فکر خیلی وقته درگیرش هستم دیشب که مدرک رو دیدم حسش تشدید شد

نقل قول: منم یکی از مشکلام با شغل قبلیم همین بحث پیشرفت کردن بود. ته تهش میتونستم سوپروایزر بشم! 

معماری که ماشالاه حد و مرز نداره خیلی خوبه [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif]

منم دقیقا همین فکر رو میکنم معماری حوزه های کاری خیلی زیادی داره نهایتش اگر نشد میتونی تنهایی پروژه بگیری انجام بدی


نقل قول: من که از زندگی و روحیات شما آگاه نیستم بتونم راهنمایی کنم .ولی این سوال کردنام شاید باعث بشه بهتر بررسی کنید. [تصویر:  53258zu2qvp1d9v.gif] 

البته اون مدرک کارشناسیتون و خدمت سربازی شمارو تا به اینجا اورده و شخصیتی رو که الان دارید رو ساخته. پس اصلا هدر نرفته.


یه جمله هست خیلی تسلی خاطر منه "اگر عقل الانم رو داشتم اشتباهات گذشته رو انجام نمیدادم ولی اگر اشتباهات گذشته را انجام نمیدادم عقل الانم رو نداشتم"
[تصویر:  2_3.png]
 گروه سرو  Khansariha (18)    کتابخونه  Khansariha (56) 
نام کاربری های قبلی : زندگی آزاد  -  یا امیرالمومنین
 سپاس شده توسط
من که واقعا کیف میکنم میبینم یکی دنبال پیشرفت و توسعه دادن کار و اطلاعاتشه . حتی اگه شکست هم بخوره برام ارزشش بیشتر از کسیه که

یه خط صاف و تکراری رو گرفته و میره جلو . 53258zu2qvp1d9v

حالا در شرایط مختلف صب و شب و روز و تعطیلی هم بهش فکر کن و با بقیه هم مشورت کنی همینجا هم بچه ها خیلی خوب میتونن کمک کنن.

ایشالاه که موفق باشی 53
 سپاس شده توسط
[تصویر:  2r4_khodabakhsh.jpg]
 سپاس شده توسط
نمیدونم چند روزه که چیزی ننوشتم و تقریبا سکوت رو ترجیح دادم .کلا شاید دو روز نباشه ولی برای من زیاده.

از کانون یکباره فاصله ی زیادی گرفتم.

دلم اینجا نیست.

الان یه انرژی به خودم دادم که بتونم بنویسم شاید مشکل حل شد.شایدم اخرش پاکش کردم.

توی دام افکار ذهنی ایی افتادم که خودم توی مشاوره به بقیه توضیح میدم. شاید برای اونایی که صحبت میکنم (در محیط واقعی) جالب باشه که

خوده افرا هم گرفتار میشه!

تو زندگیم خیلی اشتباه کردم. امتحان کردن رشته ها و مهارت های مختلف که از دید دیگران یه امتیازه گاهی خودمو عذاب میده.

انتظارم از خودم زیاده ولی میبینم که از همسنام جا موندم!

همین جایی که زیرش خط کشیدم الان فهمیدم اشتباهه! حسشو دارم ولی وقتی مینویسم اگه کسی منو بشناسه میگه دقیقا کجا جا موندی؟!!!

از نظر مالی که از بهتریناشون هم جلوترم چند سال دیگه هم تلاش کنن بازم بهم نمیرسن! از نظر علمی هم بهتر ازین نمیتونم باشم!


ولی باز ذهنم مثل چند لحظه ی پیش بهم فرمان میده که : تو جا موندی!

انگار این مقایسه کردنایی که پدر مادرم انجام میدادن رو الان دارم خودم رو خودم پیاده میکنم!

از طرف دیگه میام یه برنامه ی منطقی میریزم مثلا میگم اقا من توی 32 سالگیم تقریبا مستقلم و میتونم ازدواج کنم اونم به بهترین شکل!

ولی باز ذهنم میگه اوه اوه 32 دیگه خیلی سنت زیاد شده! 

32 زیاده؟! ما تا 15 سالگی که تقریبا تو دنیا نبودیم! داشتیم بزرگ میشدیم! الان من عملا 12 سالمه! و تا 60-70 اگه خدا بخواد اینجا مهمونیم!

ذهنم منو مقایسه میکنه با دوستام! میگه اونا ازدواج کردن و دو شیفت کار میکنن و...(اینجا دیگه ادامه نمیده!) 

جان من یکی هست بهم بگه دو شیفت کار کردن اونم پرستاری کجاش خوشبختیه؟!!!

ازدواج این مدلی رو اصلا خودت دوس داری؟!

سالی یه بار بچتو میبینی. از پا درد و خستگی جنازت میرسه خونه و صبحم که میخوای بری به زمین و زمان لعنت میفرستی که این چه شغلیه دارم؟!

راستی من که دیگه دوستی ندارم!!!! Khansariha (13) 

الان از وقتی که اومدم کانون هیچ ارتباطی با هیچکدوم نداشتم به جز دوتاشون که از زمان راهنمایی باهمیم و اینا خیلی فرق دارن با بقیه! بودن 

باهاشون فقط کیف و حاله و افتخار.

واقعا این ایرادات ذهنی از کجا نازل میشه؟!!!

چنان عمیقن که غصه کل وجود ادمو میگیره!

فقط میتونم بگم خداروشکر...

با هر بار نوشتن و تحلیل درست و منطقی میشه این لایه های فکر مریض رو از بین برد تا به حقیقت برسیم.

یه چیز جالبی که همیشه میاد تو ذهنم اینه که ما لذت رو از خودمون دور میکنیم با مقایسه کردن.

یه پژو 405 رو در نظر بگیرید! مدل 80 مثلا ازین داشبورد مشکیا. اون زمان مردم خیلی عشق میکردن باهاش!

من که خیلی دوس داشتم.

یه ضبط سی دی خور اگه داشت دیگه هیچی! میشد خدا! 

حالا چی شد دیگه کیف نمیده؟!

مثلا قیافش و راه رفتنش دیگه مثل قبل نیست؟!! پس چرا دیگه کسی که اینو داره باهاش کیف نمیکنه؟! 

اون لذت دیگه رفت چون ما دیدیم بقیه دیگه 405 رو دوس ندارن!

انگار ما وسیلمون رو برای دیگران دوس داریم!

یه تفکر داغون باعث میشه از چیزی که داریم لذت نبریم و انتخاب های اشتباهی کنیم که زندگیمون به سمت نابودی پیش بره....


افرا /16 شهریور/ 67 روز 53
سلام


Mr Degaresh ا/ 18 آبان  99 /3 روز خوب

چند روز هست ذهن و نگاه رو کنترل کردم. ولی افکار منفی نه....امروز یه مقدار احساس نیاز میکنم....ولی خودمو با موارد دیگه مشغول میکنم...امیدوارم به خیر بگذره با توکل به خدا
 سپاس شده توسط
سلام
فرید ۵ آبان ۱۶ روز
تو خوب بمون، نذار خوبا تموم شن
 سپاس شده توسط
وای فردا اولین روز کاریه. قلبم تو دهنمه اینقد هیجان دارم!  Shy
خدایا خودت مراقبم باش.
نمیدونم با این انرژیم چکار کنم.
53

یه کارایی هم کردم امروز اینطوری هیجاناتم بدتر شده.
وای خدا .
این پست در جهت تخلیه ی انرژیه و ارزش دیگری ندارد! 4chsmu1
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان