گروه ۳ آقایان: سرو (حامی: مهدوی - سرپرست: )

[عطر رهایی]

با سلام

عضو جدید، آقای Powerful به گروه سرو پیوستند.
به امید پاکی ابدی برای ایشان و همه اعضا


با تشکر
مدیریت گروه‌های ترک

[افرا]

همیشه دوست داشتم بنویسم یه جایی درباره ترک، نظم میداد به ذهنم.
دفتر فیزیکی نمیشد چون ممکن بود کسی بخونه.
توی google Note مینوشتم، که اصلا حس دفتر نمیداد، به علاوه نمیشد روش قفل گذاشت و بازم امکان لو رفتن بود. 
رو آوردم به MS OneNote:

این حفظ پرایوسی چه سخته.  

نوشتن توی دستگاه ممکنه به اندازه نوشتن روی کاغذ تاثیر نداشته باشه... اگه چشم بسته میتونید با دستگاه سریع تایپ کنید یعنی یه ارتباطی 

این صفحه کلید با ناخوداگاهتون داره و به درد میخوره... 

البته میدونم هدف شما مکاشفه نیست....کلی نوشتم....

جالبه تو عکسه اسمت آرمینه دیگه شارمین نیست

..............

حتی 4-5 ساعت درست زندگی کردن تاثیر خودشو میذاره... 

مثل همونی که نوشتم خوراکی ناجور و محرک نخوردم همیشه به طرز عجیبی تاثیر میذاره...

یه کار سادست ولی تاثیر زیاد داره...

از وقتی اومدم کانون سه بار شکستم فکر کنم...شایدم 4 بار...

بدنم داغون شد اون موقع ها از درد و ناراحتی (موارد خاص!)

وزنم 3 کیلو اومد بالاتر (عضلست با تمرین به دست اومده ، تپل نشدم!  )

خیلی چیزای دیگه داشت برام...

اما این یه ماه داشتم بر میگشتم به حالت قبلم که دیگه دیروز جلوش رو گرفتم...

روند پیشرفت باید تا اخر عمر حفظ بشه...



افرا/16 شهریور/151 روز...

سلام برادر ، 
آقا مشکل اصلی من دقییییقا فکر ه..
آرمین ساعت 3 صبح، این مغز من ، با 100% عملکرد داره کار میکنه، 
چشمام بسته است هااااااا، ولی به 1001 مورد فکر میکنمو خیلی پریشون میشه ذهنم در حدی که واقعا نمیتونم بخوابم دیگه.
بعد به خودم میگم یه ذره به این موارد فکر کن، تا حواست پرت شه، ذهن ات آروم شه
که واقعا هم میشه ،
تنها فکریه که واقعا حواسمو پرت میکنه، 
تنها فکریه که دردآور نیست برام،
و همین شروع کار میشه!

توی روز میتونی پیدا کنی که اون اشفتگی برای چی به وجود میاد؟

فکرا پشت سر هم و بعضی وقتا همزمان میان و انگار میخوان نابود کنن . و هرچی تلاش کنی متوقف بشه بدتر میشه...

چند شب بشمر!

مثلا از 10 بشمر و با هر شماره که دراز کشیدی خودتو بیشتر شل و ول کن. مثل یه مرده ...

از نوک انگشتای پات خودتو ازاد کن بیا بالا....

با خودت تکرار کن هرچی میگذره آروم تر میشی....

اولاش ممکنه سخت باشه ولی برای هر کسی جواب میده...

روزای اول ممکنه بگی چرا نتیجه نمیده. چون ذهن هنوز به کار جدید برای گرفتن ارامش عادت نکرده.

ارامشش الان روی فکرای ناجوره...

تغییر هم که سخته...

در طول روز هم فکرتو بهم نریز...

خیلیامون مثل یه کامپیوتریم که در طول روز کلی برنامه رو باز میکنیم و در حال اجرا ولشون میکنیم میخواییم بخوابیم!

[تقوا]

سلام دوستان عزیزم
رضا / 5 بهمن / 9 روز خوب الحمدلله
می تونم بگم توی این روز فقط و فقط معجزه برام رخ داده. اصلا برام باورکردنی نیست. نمره هایی که می گفتم براتون و اینکه شاید یکی از درسامو بیوفتم هرگز اتفاق نیفتاد نه تنها اتفاق نیفتاد بلکه همون درسی رو که فکر نمی کردم 10 بشم 16 شدم   باورش برام سخته. نمی دونید چه معجزه هایی رخ داده. اینکه انرژیم رو صرف کمک به خانواده ام توی کارهای خونه و باغ هامون می کنم گرفته تا اینکه می رم در مغازه پس از مدت ها که می ترسیدم و اصلا بی دلیل خودمو از رفتن در مغازه منع بی خودی می کردم واقعا برام عجیب بود. دو روزه می رم مغازه و می بینم همش ترس الکی بوده. همه ترسا به خاطر این بیماری کوفتی هست که باهامونه نه بیماری کوفتی چیه ؟ بیماری به نظر من خودش یک معجزه است بیماری خودش یک نعمته خدا رو شکر می کنم از اینکه معتاد جنسی هستم خدا رو شکر می کنم از اینکه در مسیر پاکی قرار دارم. اعتیاد من پر از ترس و رنجش و شکست و ... اما اگه همین بیماری نبود من امروز طعم و شیرینی ایمان و بخشش و موفقیت و معجزه رو نمی چشیدم. اینها همه لازمه این بوده که معتاد جنسی باشم. 
حالا هر نوع بیماری که بهرحال گرفتارشیم و می خوایم ازش پاک و رها بشیم. من واقعا از خداوند ممنون و متشکرم که من رو معتاد آفرید: شاید دست خودم نبود که وارد این گناه شدم محرک هایی در بیرون از من وجود داشت که من رو به سمت خ.ا سوق داد اما بنظر من همه اینا خواست خداست همه اینا لطف خداوند منان هست.
پریروز رفتم شیشه های مغازه پدرمو تمیز کردم کلی قشنگ شد. امتحاناتمم شنبه 9 و نیم تموم شده بالاخره استاتوس باحالی گذاشتم واتس آپ کلی کیف کردم کلی بقیه رو خندونم توی گروه دانشگاهی که داشتیم و از اون روز خدا رو شکر به خدا برای همتون می خوام این اتفاق بیوفته فقط دارم شادی می کنم و می خندم/ تا جبران این همه غم و خودخوری که این چندماه داشتم بشه.
دیروز رفتیم باغ درخت کاری . قلمه های انار رو چاله کندیم کاشتیم/ اونجا هم که زمینش کلی سنگ داره حسابی جونم دراومد اما خدا رو شکر امروز بدنم درد نمی کنه با اینکه دیشب دوش آب گرم گفتم (همیشه وقتی دوش می گرفتم بدن درد می شدم) اما امروز اینم می زارم به حساب معجزه.
قراره از فردا برم سر زمینا کار کنم.
همش داره معجزه اتفاق میفته باورم نمیشه تمام واحد های این ترمم رو به لطف خدا پاس کردم معدل الف شاید نشم این ترم اما اشکالی نداره ترم بعد ایشاالله با پاکی و تلاش زیاد جبران میکنم. خدا واقعا بزرگه
 در ضمن روز مادرم به مادراتون حتما تبریک بگید منکه خدا رو شکر کنار مادرمم دعا می کنم برای اونایی که کنار مادرشون نیستن و اون مادرایی که از دنیا رفتن
البته راستی دیشب یک دعوای مالی خانوادگی  داشتیم که من رفتم مغازه و دیگه یاد گرفتم اصلا ذهنم رو درگیرش نمی کنم برای پدر و مادرم خیلی دعا می کنم چون واقعا اذیت شدن و نزدیک بود حرمت مادری هم بشکنه البته که با این دعواها واقعا حرمتی باقی نمونده. باورتون نمیشه مادربزرگم رو بعد از 3 یا 4 ماه دیدم . دعا کنید برای پدر و مادرم تا به سلامت از دادگاهی که دارن بیرون بیان و حرمت ها ایشاالله حفظ بشه و می دونم و همیشه بهشون می گم که سال دیگه به این اتفاقا می خندیم الکی غصه نخورین.

[تقوا]

بچه‌ها نتیجه آزمایش خونم اومد.
نمی‌دونم چرا این قدر آهن بالا هست. 

سلام آرمین جان
منم دیروز موقع کار کردن یکم چشام سیاهی رفت مادرم میگه از کم خونیه و یکی دیگه می گه از فشار و قنده : من خودمم ناسلامتی کنکور تجربی دادم اما بنظرم همون کم خونی درسته. افرا جان می تونی راهنمایی کنی (چقدر ما این دکتر عزیز رو اذیت می کنیم) من سابقه قبلی نداشتم اما همیشه دستام و پاهام سرده الآن بهتر شده. کلا با مواد غذایی بیشتر کنار میام تا قرص اما دیشب یک قرص آهن خوردم. 

دوستان راهی هست بشه یه راست اومد پست آخرِ گروه؟
من هر دفعه میام باید دو ساعت بگردم دنبال "گروه سرو"

ُسلام به همه ، پیدا کردم راه حل این و :

توی آدرس بار، یه بار کلیک کنید روی آدرس تا کامل بشه متن، بعد عدد رو به روی page رو بکنید : last
بعدش توی بوک مارک و غیره (بدون اسم حتی) سیوش کنید. 
از این به بعد با یه کلیک میایم صفحه ی آخرِ سرو.
-----------------------------------------------------------------------

خب لازم دونستم اینجا یه توضیحی بدم چون این تخصص منه   ببینید این عجق و جقایی که بعد از آدرس سایت میبینید با زبان php هستن ?page=314 این یعنی که ؟ از سرور بگیر چیو تگ page رو که چه مقدار داشته باشه 314. در واقع از سرور اون صفحه رو دریافت می کنیم/

سلااااااااااام 


امروز نتیجه آزمون مون رو سنجش زد
نمره کتبیم شده 74 از صد
دعوت شدم مصاحبه 

بریم واسه مرحله بعدددد

پاکی هم ...  Alireza98 / 1bahman /10

سلام به به مبارکا باشه آقا علیرضا ایشاالله استخدامی رسمی   از ما هم تو فامیل چندتا بودن قبول نشدن البته بنظرم چیزی هم نتونستن بخونن چون پدرشون تازه فوت کرده.

سلام دوستان، حالتون خوبه؟ شبتون به خیر
پس از مطالعه‌ی این پست، به این نتیجه رسیدم که خیلی منطقی بود،
حداقل برای من اینجوریه که اول افکار آلوده (95% قبل خواب)، دوم تصاویر آلوده، سوم فعال شدن شرط لغزش (مثلا تنهایی و ...)، چهارم شکست.
منم تصمیم گرفتم سعی کنم بیشتر روی مرحله ی اول تمرکز کنم که نتیجه اش بشه پاکی ..

توی گوشیم کلی پادکست ، آهنگ بی کلام، کتاب صوتی و ... ریختم که شب قبل خواب گوش بدم و عادت بدم خودم رو که با گوش دادن به چیزی بخوابم. که اتفاقا باعث میشه سایر فکر و خیال های استرس زا هم شب نیاد سراغم (نمیدونم چرا مغز من ساعت 2 شب تازه یادش میفته چرا 4 سال پیش جواب فلانی رو ندادی !! )
این جدول رو هم کشیدم و زدم دیوار رو به روی تختم که صبح به صبح ببینمش و علامت بزنم.
علامت ها : گوش دادن به پادکست: آبی / گوش ندادن به چیزی ولی بدون افکار آلوده: سبز / دارای افکار آلوده : قرمز

امیدوارم که مثمر الثمر واقع شود.
---------------------------------------------------------------------------------------------------
شارمین/ 9 بهمن / 2 روز خوب 
دقت کردید من پیرمردترین عضو کانونم   ( غیر از موسسین و مدیرها البته)
هوای منِ پیرمرد رو داشته باشید..

بله پادکست عالیه من هر شب گوش می دم راحت می گیرم می خوابم شاید الآن 5 یا 6 سال بشه. هم آدم چیزی یاد میگیره اما دیگه فکر بی خودی نمیکنه و سریع خوابش می گیره البته یه زمانی رادیو جوان میزاشتم نمایشنامه هاشو گوش می دادم 

افرا جان
میفهمم چی میگی؛ نتیجه ای که حاصل سختی کشیدن باشه خیلی شیرین تر از نتیجه ای هستش که خودش بخواد به دست بیاد یا براش کم تلاش شده
ولی یه چیزی!
برنامه کانون برای ترک بر پایه تغییر سبک زندگی رو به بهبودی هستش؛ یعنی همگام با تلاش برای پاکی باید تغییراتی هم توی سبک زندگیمون انجام بدیم
چطوره مقایسه کنیم و ببینیم افرای الآن با افرای قبل از کانون چقدر فرق کرده؟
بهتر شده؟ توی چه زمینه ای؟
حق داریم نتایج پیشرفتمون رو بررسی کنیم
من خودم یادمه افرا وقتی اومد یه آدم به شدت ناامید و تحریک پذیر بود که حتی نسبت به بسته بودن در اتاقش هم به شدت حساسه
به شدت دپرس بود
ولی افرای الآن میخنده و شوخی میکنه و سرزنده و خوشحاله
مشکلات هست؛ تو دل خوشحالی هم مشکل پیدا میشه
اما ما باید تغییر کنیم
من این تغییر تو وضعیت افرا میبینم ولی این خودش هست که باید جمعبندی کنه؛ اگه این نتایج براش کافی نبود، خب پس چرا معطله؟! پاشه تغییرات بزرگتری رو رقم بزنه 
پاکیت مستدام 

اون روزای اول یه عامل خارجی (همون شخص ) عذابم میداد...

ولی دیگه اون از ذهنم رفته....

به جاش عوامل درونی اومدن...

دوس دارم خودمو داغون کنم...

مثلا کانون نمیام!

یا اینکه رفتم الان یه لیوان قهوه درست کنم (قهوه یه اشغالیه که میزنه مری رو میترکونه و اعصاب رو به هم میریزه!) .

البته درست نکردم ولی اگه دیروز بود درست میکردم!

یا اینکه میرم اگهی های ماشینو نگاه میکنم فحش میدم بهشون میگم چقد بیشرفه طرف پارس مدل 80 رو گذاشته 90 میلیون!!!

در صورتی که اصلا ماشین لازم ندارم ...

میرم خودمو اذیت کنم!

حتی الان احساس بدی بهم میده که پست هیچکس رو نخوندم و یه جورایی خودخواه شدم!

آره نسبت به چند ماه پیش بهتر شدم...ولی باز دارم میوفتم تو چاله....

به شکست خیلی نزدیکم....

از یکی دیگه خوشم اومده ولی حداقل تا 3-4 سال دیگه نمیتونم بهش نزدیک بشم و اینم سخته....

اون موقع از 30 سالگی هم رد میشم...

یاد زمانی که 22-23 سالم بود فکر میکردم دیگه یه سال هم تنهایی رو نمیتونم تحمل کنم!

پیش به سوی 30.....

همینطوری نوشتم....

امیدوارم بتونم با خودم کنار بیام و خودمو اذیت نکنم....

افرا جان ازت خواهش می کنم حرف  شکست و لغزش رو نزن ما اگه یادت باشه با هم پاک شدیم اما من روز 60 و خورده ای لغزش کردم و الآن خوشحال نیستم از لغزش اما چه میشه کرد لغزش بخشی از مسیر پاکیه. اما اینکه خودت می خوای پاکیو از خودت بگیری تا مشکلات حل شه:

یه جمله ای میخوندم

چشماتو بروی مسائل می بندی تا مشکلات حل بشن؟
نه وقتی چشماتو باز می کنی می بینی همه چیز بدتر شدن

[Mr Degaresh]

سلام به همگی
بچه ها دم همتون گرم
واقعا اجساس کردم تنها نیستم با این کامنتهای شما و لذت برم از همراهیتون

از همه ممنونم
کم نمیارم
میرم جلو

[افرا]

افرا جان اول ممنون بابت راهنمایی‌ها و توصیه‌هات. دکتر برام یه آزمایش دیگه نوشت که برم آزمایشگاه دیگه مشخص بشه اون آهن درسته یا نه.

این ازمایشگاها هم شیطون شدن...  نمیدونم درصد خطای بچه های ازمایشگاه چقدره ولی حس میکنم یه مقدار اعتماد بهشون کمه...

بعدم این روزا باید بیشتر خودت رو دوست داشته باشی. باز داری می‌افتی تو چرخه کمال‌طلبی و اذیت کردن خودت.

یادمه اون زمان‌ها نقاشی می‌کردی و کلی هم بهت کیف می‌داد. الان هم می‌تونی انجامش بدی. یا هر فعالیت دیگه که خوشحالت می‌کنه.  

اره متاسفانه......

دنیا بعضی چیزارو از ادم میگیره مثل همین نقاشی چون هیچی وقت ندارم. این کانون رو هم الان مجبورم اومدم چون حالم خوب نیست یکم مینویسم

بهتر بشه.

منم دیروز موقع کار کردن یکم چشام سیاهی رفت مادرم میگه از کم خونیه و یکی دیگه می گه از فشار و قنده : من خودمم ناسلامتی کنکور تجربی دادم اما بنظرم همون کم خونی درسته. افرا جان می تونی راهنمایی کنی (چقدر ما این دکتر عزیز رو اذیت می کنیم) من سابقه قبلی نداشتم اما همیشه دستام و پاهام سرده الآن بهتر شده. کلا با مواد غذایی بیشتر کنار میام تا قرص اما دیشب یک قرص آهن خوردم. 

هم مادرتون هم اون یکی دیگه میتونن درست گفته باشن. باید همش چک بشه.

اون سردی دست و پا میتونه علتش سرمای محیط هم باشه...وقتی محیط سرده مثل همین جایی که من نشستم بدن برای حفظ دمای اندام های 

حیاتی داخلی مثل کلیه خون رسانی رو به اندام های انتهایی مقداری کم میکنه... 

راستی تبریک به خاطر نمره ها...

[مهدوی]

سلام خدمت سروی های عزیز 


شارمین جان
منم همین مشکل رو دارم
اصلاً خودم میدونم قبل خواب اگه فقط به یه دونه موضوع خیلی کوچیک هم فکر کردم دیگه تمومه! تا سه چهار ساعت بعدش بیدارم 
بعضی مقتا میام مثل باکلاسا هندزفری میذارم تو گوشم و مثلاً با صدای آهنگ بخوام؛ برای اون آهنگ ده جور ویدیو کلیپ میسازم 
از مرحله خوندن آهنگ lovely روی استیج عصر جدید گرفته! تا قدم زدن توی جاده خالی همراه با موسیقی عجیب غریب 
دیوونه هم خودتی 

یه مدتی بنا رو گذاشته بودم روی این که به هیچی فکر نکنم ولی نمیشد ادامه داد
قبلاً با افکار ناجور پر میشد ولی الآن نمیشه فکر کرد وگرنه لغزش میکنم 
راهی که افرا گفت خوبه به نظرم



افرا جان
ممنون بابت روشی که گفتی، امشب بذار امتحانش کنم شاید بهتر شدم هرچند که خودت گفتی اوایل سخته

وزنم 3 کیلو اومد بالاتر (عضلست با تمرین به دست اومده ، تپل نشدم!  )

یه لحظه امیدوار شدم گفتم یه نفر همسان پیدا کردم 
بعد که گفتی عضله ست دیگه خیلی دور شدیم 
بابت روزای پاکت هم تبریک میگم 



تقوا جان
خیلی عالیه که این ترم خوب بود
منم عین خودت یه همچین موردی برام پیش اومد، فکر میگردم همه رو میفتم و حتی با خودم میگفتم مشروط میشم ولی خدا رو شکر درست شد و الآن برای ترم جدید حسابی آماده ام

خدا رو شکر می کنم از اینکه معتاد جنسی هستم

ساچ عه واو
آقا آقا آقا 
سروتونین زده بالا بیش از حد خوشبین شدی
افرا برس مورد اورژانسی داریم

شوخی کردم

خیلی هم عالی
خب درسته ما تا به دردی مبتلا نشیم از درمانش هم محرومیم
ولی باز هم پیشگیری بهتر از درمانه
نمیدونم! برای من که صدق نمیکنه چون اگه هزار بار به گذشته برگردم بازم به خ.ا مبتلا میشدم
ولی عالی تر از همه اینه که تصمیم گرفتیم شرایط رو تغییر بدیم
خیلی عالیه که با خونواده رابطه خوبی داری و این کمکت میکنه 
سرت هم که شلوغه، دیگه همه چی عالی داره پیش میره
حتماً دعا میکنیم
همه چیز خوب میشه؛ نگران نباش



آقا دگرش عزیز
خیلی فوق‌العاده ست که میخوایید دوباره شروع کنید
کم نمیارید؛ همینجوری برید جلو
یه کانون همراهتونه
و مهمتر از اون؛ خدا همراهتونه
برید جلو که روزای پاک منتظرمونه

[جناب خان :)]

جناب خان  / 17 اسفند 97 / 696 روز خوب   

[مهدوی]

جناب خان  / 17 اسفند 97 / 696 روز خوب   

سلاااااااام
فقط چهار روز مونده
هفت صدتاییا کی گفت بیا!  
جناب خان، جناب خان تو قهرمان مایی

[افرا]

افرا جان

ممنون بابت روشی که گفتی، امشب بذار امتحانش کنم شاید بهتر شدم هرچند که خودت گفتی اوایل سخته

من روشی گفتم؟  

اونی که به شارمین گفتم؟

اون یه تیکه ایی از هیپنوتیزمه ولی خیلی خوب برای آروم شدن نتیجه میده و با حرفه ایی شدن توش میشه خیلی سریع آروم شد....

یه لحظه امیدوار شدم گفتم یه نفر همسان پیدا کردم 
بعد که گفتی عضله ست دیگه خیلی دور شدیم 
بابت روزای پاکت هم تبریک میگم 

  
بارفیکس داری؟ 

یه تیکه میلست ولی در عمل یه باشگاه بدنسازیه!

من با 7 تا شروع کردم رسیدم به 44 تا...

کل بالا تنه مثل سینه و شونه ها و جلو بازو و زیر بغل بزرگتر میشن...

توی خوردن که مث همیم  کیف میده...مدیر هم جز خودمونه  امروز رفته بودم فروشگاه یه جوری خوراکی بر میداشتم یاد  این فیلمه

افتادم :  (با ساعد دستش میزد پشت کره بادم زمینیا همرو میریخت تو سبد! اخرش همرو ریخت تو یه بشکه هم میزد!  )

[Ragnar]

واریور / 28دی / 16 روز خوب

امروز روز هامو رنگی نکردم

امروز بعد از ظهر به شدت وسوسه ها اومدن سراغم منم هرکار گفتن رو کردم  یه سرچی زدم و یه سری تصاویر اومدن جلوی چشمم 
دیدید اون لحظه که خون جلو چشم آدم رو میگیره و دیگه وا میده و میگه برو که رفتیم دقیقا به همون لحظه که رسیدم یه استپ زدم با یه حالت انفجاری و سریع فیلتر شکن رو پاک کردم. 
گفتم انفجاری چون اگه کمی تعلل کرده بودم نظرم عوض شده بود... و دوباره حدودای ساعت 6 و اینا بود باز وسوسه ها اومدن سراغم و کم کم تسلیمشون شدم و گفتم باشه بعد نماز انجامش میدم 
نمازم رو که خوندم داداشم گفت میای باهم فیلم (فیلم سینمایی نه اون فیلما..) ببینیم منم از خدا خواسته گفتم باشه رفتم و فعلا وسوسه ها پریده تا ببینیم فردا چی میشه
 
روز شمار رو صفر نکردم اگه صفرش کنم انگیزم داغون میشه   باز اگه قانونه که اطاعت میکنم

---

آقای مهدوی منظورتون از جایگزین همون کار های شادی آوره که آقا آرمین هم فرمودن؟؟

[مهدوی]

سلام


افرا جان
آره منظورم همون روشه
امشب میخوام امتحانش کنم ببینم چطوریاست

بارفیکس داری؟ 

کی؟
من؟ 
چارچوب در که هیچی
سقف هم میاد پایین
نه من ته ورزش کردنم یه کم پیاده رویه
خیلی آرومم؛ جون شارمین!

توی خوردن که مث همیم  کیف میده...مدیر هم جز خودمونه 

آره
با این اختلاف که شما همچنان خوش اندامید و من
من نفس بکشم هم چاق میشم!


ژن خوب شمایید
باید یه نمونه از ژنتون رو بگیرن تکثیر کنن به عنوان واکسن جلوگیری از چاقی بفروشن

اخرش همرو ریخت تو یه بشکه هم میزد! 

ما وقتی میریم فروشگاه بعد از حساب و فاکتور کردن خریدای خونه باید خریدای خودمو هم فاکتور کنن
فکرشو بکن عین بچه‌ها هر بار میریم والده خانم میگه دیگه عمراً بذارم بیایی






Warrior عزیز
خیلی کار خوبی کردی حذفش کردی
من یادمه اوایل یه جوری بود که صرف دیدنش تو لیست اپلیکیشن ها وسوسه ام میکرد
دقیقاً درک میکنم چی میگی
یه لحظه میخوایی حذفش کنی بعد به خودت میگی واقعاً؟! من باید حذفش کنم؟! یه کم صبر کنم تا ببینم چی میشه؟!
قشنگ تو دوراهی قرار میگیری ولی همون لحظه باید حذفش کرد و تو این کار رو کردی  عالیه قهرمان
ببین تو فیلم یا عکس مستهجن دیدی؟
اگه دیدی، از عمد بود؟
قوانین اعلام وضعیت

1. عدم انجام خ.ا
2. عدم تماشای عمدی فیلم یا تصاویر مستهجن
3. عدم دستورزی

آقای مهدوی منظورتون از جایگزین همون کار های شادی آوره که آقا آرمین هم فرمودن؟؟

بله
همون کارایی که باعث خوشحالیت میشه
یکی با ورزش خوشحال میشه یکی با انجام کارای هنری یکی با گوش دادن به موسیقی یکی با عبادت و ارتباط معنوی

کدومو دوست داری؟ همون انجام بده
قبول دارم سخته پیدا کردنشون اما قرار نیست ما همین الآن همه رو انجام بدیم!
اول میبینیم کدوم رو بیشتر دوست داریم؟ انجامش میدیم و بعد در طول انجام این فعالیت به چیزای دیگه هم فکر میکنیم
باید دید اون لحظه چی حالتو خوش میکنه
همونو انجام بده

[مهدوی]

گزارش امروز...

صبح برای نماز بیدار نشدم
ساعت 10 بیدار شدم و یه راست اومدم کانون
.
.
.
نماز ظهر و عصر و قضای صبح رو خوندم و بعدش ناهار بود

بعد از ناهار بازم کانون اومدم و بعدش نقاشی که تکلیف داداشمه رو کشیدم

بعد هم یه دوش گرفتم و رفتم دکتر

بیمارستان وحشتناک شلوغ بود

بالأخره برای امروز نوبت دادن
یه آزمایش و یه سونوگرافی نوشت و گفت توی این مدت باید روزی 30 تا 40 دقیقه پیاده روی کنم و نمک و فست فود و نوشابه رو از زندگیم حذف کنم
مثلاً سر 70 روز باید یه پیتزا به عنوان هدیه پاکی خودمو مهمون کنم
اشکال نداره
تا باقلوا هست چرا باید غم بخورم

وقتی برگشتم نماز خوندم و بعدش شام بود
الآن هم که کانونم


امروز خیلی وسوسه داشتم
علی رغم میلم همش تو هال نشسته بودم
کلی هم سرم غر زده شد که چرا همش سرم تو گوشیه؟
خو من چیکار کنم؟!
غیر گوشی که کسی رو تو این دنیا ندارم!
البته طبیعیه
هر روز این مرحله رو طی میکنم

به عنوان تنبیه برای قضا شدن نماز امروز باید فردا روزه بگیرم
همیشه روزه گرفتن برام جذابیت داشت
به جز بخش بعد از ظهرش  
لامصب معده ام کنسرت کلاغ ها راه میندازه از گرسنگی!


مشکلات امروز:
1. کنترل نگاه و ذهنم روی لبه بود
2. روز خسته کننده ای بود
3. نمازم قضا شد



خوبیای امروز:
1. نمازام کامل بودن
2. نقاشی کشیدم
3. به عهدنامه روزانه پاکی پایبند بودم
4. جشن پاکی گرفتم




مهدوی/9آذر/65 روز عالی

[آرمین]

واریور / 28دی / 16 روز خوب

امروز روز هامو رنگی نکردم

امروز بعد از ظهر به شدت وسوسه ها اومدن سراغم منم هرکار گفتن رو کردم  یه سرچی زدم و یه سری تصاویر اومدن جلوی چشمم 
دیدید اون لحظه که خون جلو چشم آدم رو میگیره و دیگه وا میده و میگه برو که رفتیم دقیقا به همون لحظه که رسیدم یه استپ زدم با یه حالت انفجاری و سریع فیلتر شکن رو پاک کردم. 
گفتم انفجاری چون اگه کمی تعلل کرده بودم نظرم عوض شده بود... و دوباره حدودای ساعت 6 و اینا بود باز وسوسه ها اومدن سراغم و کم کم تسلیمشون شدم و گفتم باشه بعد نماز انجامش میدم 
نمازم رو که خوندم داداشم گفت میای باهم فیلم (فیلم سینمایی نه اون فیلما..) ببینیم منم از خدا خواسته گفتم باشه رفتم و فعلا وسوسه ها پریده تا ببینیم فردا چی میشه
 
روز شمار رو صفر نکردم اگه صفرش کنم انگیزم داغون میشه   باز اگه قانونه که اطاعت میکنم

---

آقای مهدوی منظورتون از جایگزین همون کار های شادی آوره که آقا آرمین هم فرمودن؟؟

سلام
واریور جان یه ذره دیگه غفلت کنی پاکی از دست رفته ها. حواست هست؟ 

امروز صبح پا شدی اول از همه یه لیست برنامه و کار برای خودت بنویس. همراه با تفریح. تو طول روز مشغول باش. هر موقع که دیدی داری وسوسه میشی با اولین جرقه بیا کانون. همین که یه مدت اینجا بچرخی و تاپیک‌ها رو باز و بسته کنی حالت خوب میشه. اضطراری بود سریع می‌پری اورژانس و درخواست کمک می‌کنی.

این سری بعد از دیدن تصاویر آلوده جستی. معلوم نیست دفعات بعد چی میشه. فریب نفس رو نخور که دوباره برو ببین و چیزی نمیشه.
اگه انگیزه‌ات کم میشه با صفر کردن روزا، این کار رو نکن اما عهد ببند که دیگه تکرار نمیشه. تو این قضیه جدی باش. باشه؟ 

آفرین به تو بابت حذف فیلترشکن. به بهانه‌های ظاهرا مهم هم فعلا دیگه نصبش نکن.

[آرمین]

سلام برادر ، 
آقا مشکل اصلی من دقییییقا فکر ه..
آرمین ساعت 3 صبح، این مغز من ، با 100% عملکرد داره کار میکنه، 
چشمام بسته است هااااااا، ولی به 1001 مورد فکر میکنمو خیلی پریشون میشه ذهنم در حدی که واقعا نمیتونم بخوابم دیگه.
بعد به خودم میگم یه ذره به این موارد فکر کن، تا حواست پرت شه، ذهن ات آروم شه
که واقعا هم میشه ،
تنها فکریه که واقعا حواسمو پرت میکنه، 
تنها فکریه که دردآور نیست برام،
و همین شروع کار میشه!

آرمین تکنیک‌ پشتکار رو که یادته؟ اصل اولش این بود: مواجهه.
برای اون افکاری که به هم ریختنت باید اقدامی انجام بدی. تا این اقدام نباشه، مدام ناآرومی و در تلاطم.
داری برای اون افکار کاری انجام میدی و طبق برنامه پیش میری و باز اذیتت می‌کنن؟ میری سراغ اصل دوم: عدم پاسخگویی. بی‌خیالی. ریلکسیشن همون طوری که افرا گفت.

این نوع ناآرومی‌ها رو که خودم هم داشتم و دارم زود از بین نمیره. 
اما اگه از افکار آگاه باشیم و اگه برای اون افکار تو مسیر درست باشیم، بالاخره فروکش می‌کنن. 

سلام دوستان عزیزم
رضا / 5 بهمن / 9 روز خوب الحمدلله
می تونم بگم توی این روز فقط و فقط معجزه برام رخ داده. اصلا برام باورکردنی نیست. 

تقوا جان چقدر پستت حالم رو خوب کرد.
خدا رو شکر.   خدا پدر و مادر و مادربزرگ و پدربزرگت رو برات حفظ کنه. 

سلام آرمین جان
منم دیروز موقع کار کردن یکم چشام سیاهی رفت مادرم میگه از کم خونیه و یکی دیگه می گه از فشار و قنده : من خودمم ناسلامتی کنکور تجربی دادم اما بنظرم همون کم خونی درسته. افرا جان می تونی راهنمایی کنی (چقدر ما این دکتر عزیز رو اذیت می کنیم) من سابقه قبلی نداشتم اما همیشه دستام و پاهام سرده الآن بهتر شده. کلا با مواد غذایی بیشتر کنار میام تا قرص اما دیشب یک قرص آهن خوردم. 

داداش منم دست و پام عین یخچاله.   تابستون و زمستون هم فرقی نداره. آهن خونم هم کم نیست. کم‌خونی هم ندارم. قندم که تنظیمه. فقط فشارم شاید یه قدری پایین باشه. دکتر قلب که می‌گفت سعی کن اندکی نمک به غذات اضافه کنی. غذاهای ما همه بی‌نمکه. هر کی میاد خونه‌‌مون برای صرف غذا، قاشق اول رو که می‌خوره نمکدون به دست میشه. 

پس همون طور که دکتر افرا گفت همه‌ی این‌هایی که گفتی می‌تونه باشه و باید چک بشه. الکی قرص آهن نخور تا چیزی معلوم نیست. 

مثلاً سر 70 روز باید یه پیتزا به عنوان هدیه پاکی خودمو مهمون کنم
اشکال نداره

آخ چقدر دلم برات سوخت داداش.    گناه داری. 
حالا اشکال نداره، پیتزای بزرگی که مدنظر داشتی رو تبدیل به پیتزای مینی کن. نصف اون پیتزای مینی رو ببخش. نصف دیگه‌اش رو خودت بخور.  به کسی هم نگو. خبرش رو فقط اینجا اعلام کن. 

ان‌شاءالله که همیشه سلامت باشی.   و بی‌نیاز از دکتر و داو درمون. 
هر موقع وسوسه بود با خیال راحت برو تو هال بشین. هر چقدرم که خانواده خواستن بذار غر بزنن. از حال و روزت که خبر ندارن. وگرنه تشویقت می‌کردن.   

تو این روزها قرار بود یه رکوردشکنی رخ بده. چی شد؟ تاریخش کیه؟ خبرش رو کی می‌زنن؟