امتیاز موضوع:
  • 21 رأی - میانگین امتیازات: 4.1
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گروه ۳ آقایان: سرو (حامی: مهدوی - سرپرست: )

(1399 شهريور 28، 19:19)همساده نوشته است: من گاهی یهو احساس غم سنگینی تو سینه م میکنم. مثلا الان اومدم خونه خواستم برم دنبال برنامه هام نماز و ورزش و.... دیدم میخکوب شدم به زمین و حسش رو ندارم. 
تجربه این شکلی دارید؟

آره.
وقتایی که بیش از حد از خودم کار کشیدم. یا اون قدر فشار روحی بهم وارد شده که دیگه نمی‌دونستم چی کار کنم.
آدم خالی می‌کنه. دیگه نمی‌کشه.  53258zu2qvp1d9v

این رو البته نمیشه گفت افسردگی.
اما خب اگه مدام هر روز دچار چنین حالتی باشیم چرا.
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
من که در زمینه افسردگی ید طولایی دارم. بیشتر افسرده هستم و کمتر غیرافسرده‌ام. یعنی داغونم. لِهِ لِه هستم.  Gigglesmile
 سپاس شده توسط
علی‌رضا جان سلام
خوش آمدی.  Confetti
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
سلام دوستان گرامی
اومدم عرض سلام کنم و برم 302

فقط میگم ارادت دارم خدمت همه دوستان، علی الخصوص آرمین و حامد و داداش همساده که میدونم اون متنای روشنگرانه و آگاهی بخشش حاصل یه ذهن قوی و پاکه 302
 سپاس شده توسط
امیدوارم حالتون خوب باشه ، دوستان من یه مطلبی خوندم از یه بنده ی خدایی ، خیلی مصمم گفته بود دلیل افسردگی گناهه... نظر شما چیه؟ تایید میکنین یا رد؟
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:21)آرمین نوشته است: علی‌رضا جان سلام
خوش آمدی.  Confetti


قربان شما Thankyou
 سپاس شده توسط
افسردگی چیزی نیست که یک شبه به وجود میاد.
ذره ذره پیش میره و در نهایت می‌بینیم وارد دریایی از حس غم و ناامیدی شدیم.

اگه زود به خودمون بجنبیم و به موقع اقدام کنیم کار به جاهای بد نمی‌کشه.
ولی ما اون قدر لفتش میدیم که دیگه کار از کار گذشته.

و
چقدر در اومدن از افسردگی سخته.
من ۶ سال پیش دچارش بودم. از نوع وخیمش.  Hanghead
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
این خ.ا دیگه بیشتر آدم رو افسرده و داغون میگه. بعد از هربار انجام دادنش، پشیمانی شدید به آدم دست میده که این شکست‌ها و پشیمونی‌ها روی هم جمع میشن و باعث افسردگی میشن. دوباره در یک سیکل اشتباه، به خاطر فرار از افسردگی، میریم سمت خ.ا و دوباره همین وضع ادامه پیدا می‌کنه.
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:21)علی‌رضا نوشته است: سلام به همگی ، عذر میخوام از تاخیر
سلام خان بزرگ
(1399 شهريور 28، 19:21)آرمین نوشته است:
(1399 شهريور 28، 19:19)همساده نوشته است: من گاهی یهو احساس غم سنگینی تو سینه م میکنم. مثلا الان اومدم خونه خواستم برم دنبال برنامه هام نماز و ورزش و.... دیدم میخکوب شدم به زمین و حسش رو ندارم. 
تجربه این شکلی دارید؟

آره.
وقتایی که بیش از حد از خودم کار کشیدم. یا اون قدر فشار روحی بهم وارد شده که دیگه نمی‌دونستم چی کار کنم.
آدم خالی می‌کنه. دیگه نمی‌کشه.  53258zu2qvp1d9v

این رو البته نمیشه گفت افسردگی.
اما خب اگه مدام هر روز دچار چنین حالتی باشیم چرا.

یعنی مزمن نباشه اسمش افسردگی نیست؟ 
کلا شادی بیشتر یا غمگین؟ 
حالا منظورم از شادی بیشتر نشاط هستش
(1399 شهريور 28، 19:21)حامدحامد نوشته است: من که در زمینه افسردگی ید طولایی دارم. بیشتر افسرده هستم و کمتر غیرافسرده‌ام. یعنی داغونم. لِهِ لِه هستم.  Gigglesmile

سلام میشه بیشتر بگی یعنی چه جوری میشی؟ چه آسیب‌هایی دیدی؟ البته اگه حال میکنی بگو
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:21)Alireza98 نوشته است: سلام دوستان گرامی
اومدم عرض سلام کنم و برم 302

فقط میگم ارادت دارم خدمت همه دوستان، علی الخصوص آرمین و حامد و داداش همساده که میدونم اون متنای روشنگرانه و آگاهی بخشش حاصل یه ذهن قوی و پاکه 302

سلام علیرضا جان
داداش خیلی لطف کردی که اومدی.  Khansariha (18)
کاش وقت و حوصله‌اش رو داشتی و می‌بودی. 


راستی 
مراقب خودت باش داداش. کمکی هم خواستی بگو.  53258zu2qvp1d9v

(1399 شهريور 28، 19:23)علی‌رضا نوشته است: امیدوارم حالتون خوب باشه ، دوستان من یه مطلبی خوندم از یه بنده ی خدایی ، خیلی مصمم گفته بود دلیل افسردگی گناهه... نظر شما چیه؟ تایید میکنین یا رد؟

من نمی‌دونم.  Hanghead
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
میفهمم چی میگی آقا آرمین
و اینکه دقیقا آقا حامد
من خودم وقتی بچه بودم بچه نسبتا شاد و پرتحرکی بودم ولی از ۱۴ سالگی به بعد کم کم ترک خوردم و یکی از اصلی ترین دلایلش خ.ا و دوری از خدا بود
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:24)آرمین نوشته است: افسردگی چیزی نیست که یک شبه به وجود میاد.
ذره ذره پیش میره و در نهایت می‌بینیم وارد دریایی از حس غم و ناامیدی شدیم.

اگه زود به خودمون بجنبیم و به موقع اقدام کنیم کار به جاهای بد نمی‌کشه.
ولی ما اون قدر لفتش میدیم که دیگه کار از کار گذشته.

و
چقدر در اومدن از افسردگی سخته.
من ۶ سال پیش دچارش بودم. از نوع وخیمش.  Hanghead

در جریان هستی که آشنامون افسردگی داره بهت گفتم بردیمش روانپزشکمیدونی کارهای اون اینجوریه:
خواب زیاد
سکوت زیاد
خیره شدن به یکجا 
گوشه گیری
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
نقل قول: یعنی مزمن نباشه اسمش افسردگی نیست؟ 
کلا شادی بیشتر یا غمگین؟ 
حالا منظورم از شادی بیشتر نشاط هستش

خب غمی که مزمن نباشه نمیشه گفت افسردگی.
تازه غم خالی هم افسردگی نمیشه. غمی که همراه با ناامیدی باشه. همراه با کنج و خلوت گرفتن باشه. این‌ها میشه افسردگی.

موقت هم نه.
بالاخره همه تو تایم‌هایی چنین حسی دارن.

----------------------

من به خاطر دردهای جسمی که دارم بیشتر غمگینم.  Shy
ولی خب سعی می‌کنم روی روال زندگیم اثر نذاره و زندگیم رو کنم.  53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط
همساده جان، وقتی افسرده‌ام، کلاً به هم می‌ریزم. اصلاً انگیزه برای هیچ کاری ندارم. حتی نمی‌تونم یه لبخند کوچولو از ته دل بزنم. دیگران رو هم اگر باهاشون باشم، دپرس و ناراحت می‌کنم.
 سپاس شده توسط
(1399 شهريور 28، 19:28)همساده نوشته است: در جریان هستی که آشنامون افسردگی داره بهت گفتم بردیمش روانپزشکمیدونی کارهای اون اینجوریه:
خواب زیاد
سکوت زیاد
خیره شدن به یکجا 
گوشه گیری

خب آره همه این‌ها با هم دیگه میشه افسردگی.  Hanghead 

من اون ۶ سال پیشی که میگم افسرده بودم به مدت ۹ ماه گوشیم رو خاموش کردم.
می‌دونی یعنی چی؟
یعنی با هیچ انسان زنده‌ای ارتباط نداشتم. 
شب‌ها همش با گریه می‌خوابم. بالشم خیس بود. اصلا بدون گریه آروم نمیشدم. 
مدام بدبختی‌هام رو مرور می‌کردم و این طور آروم میشدم. 

الان که اینا رو گفتم حالم بد شد.  Hanghead
چقدر دوران بدی بود.

-------------

(1399 شهريور 28، 19:25)حامدحامد نوشته است: این خ.ا دیگه بیشتر آدم رو افسرده و داغون میگه. بعد از هربار انجام دادنش، پشیمانی شدید به آدم دست میده که این شکست‌ها و پشیمونی‌ها روی هم جمع میشن و باعث افسردگی میشن. دوباره در یک سیکل اشتباه، به خاطر فرار از افسردگی، میریم سمت خ.ا و دوباره همین وضع ادامه پیدا می‌کنه.

دقیقا. 
یه سیکل ویران‌کننده. 
ولی چرا هی تکرارش می‌کنیم به نظرت؟
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان