1399 دي 5، 20:15
خوش اومدی. چشممون به جمالت روشن شد.
سلام به داداش عزیز زندگی جان
طرحهای خوشگل و چشمنواز برامون تدارک دیده. دست گلت درد نکنه.
(1399 دي 5، 20:00)آرمین نوشته است:سلام به داداشهای عزیزم
لطفا هر کس به گردهمایی رسید:
1- اعلام حضور کنه.
2- از حال و احوالش بگه.
3- اگه موضوعی دغدغهاش هست و دوست داره امشب در موردش صحبت بشه، عنوان کنه.
تا ساعت 20:15 صبر میکنیم که بچهها جمع شن و بعد آغاز میکنیم.
(1399 دي 5، 20:13)حامدحامد نوشته است: دغدغهها زیادن ولی دغدغه اصلی من، زن گرفتنه.
(1399 دي 5، 20:17)زندگی آزاد نوشته است: سلام به آرمین عزیز حامد جان و آخرین بار عزیز
من این هفته واقعا از کارام عقب افتادم ولی برای هفته بعد برنامه ریزی کردم که برگردم سر کارهام
(1399 دي 5، 20:21)زندگی آزاد نوشته است: ازدواج اتفاقا دغدغه من هم هست
مانع اصلی ای که دارم کارم هست
اگر بتونم یه کار خوب گیر بیارم حتما اقدام میکنم
ولی آدم نباید همش ناراحت این موضوع باشه
چون همین ناراحتی جلوی پیشرفت رو میگیره
(1399 دي 5، 20:29)حامدحامد نوشته است: مقداری ترس هم دارم. چون در بین خانوادهام و بعضی دوستان و آشنایان، چند مورد جدایی بوده متاسفانه و این، منو بیشتر نگران میکنه.
(1399 دي 5، 20:26)حامدحامد نوشته است: من در انتخاب گزینه ازدواج مشکل دارم و چون باید به طور سنتی ازدواج کنم، یعنی باید یک نفر بهم معرفی بشه برای ازدواج ولی خودم دوست دارم با یکی آشنا بشم و مثلاً جایی باشه ببینمش و باهاش مواجهه داشته باشم و ازش خوشم بیاد.
(1399 دي 5، 20:26)زندگی آزاد نوشته است: کفاف رو میده ولی موضوعات دیگری هست
مثلا تایم کاریش زیاده ، با روحیات و استعداد های من جور نیست
احساس میکنم دارم عمرم رو هدر میدم و یک خط مستقیم رو طی میکنم
هیچ جای پیشرفت و نشون دادن استعدادی نداره
در کل احساس مفید بودن ندارم
(1399 دي 5، 20:31)زندگی آزاد نوشته است:(1399 دي 5، 20:29)حامدحامد نوشته است: مقداری ترس هم دارم. چون در بین خانوادهام و بعضی دوستان و آشنایان، چند مورد جدایی بوده متاسفانه و این، منو بیشتر نگران میکنه.
این هم درسته اعتماد تو این دوره زمونه خیلی سخت شده
ولی داداش شما اول باید برای خودت یک سری معیار انتخاب کنی با توجه به اونا دنبال همسر مناسب خودت بگردی