1399 دي 26، 11:39
عجیبه وقتی دیر میام حس میکنم اینجا فعالتر میشه واقعا شلوغتر شده آره؟
عضو جدید هم که داریم....
مسعود جان خیلی خوش اومدی...
نقل قول: امور 25/دی/0روز خوب
امور چی شده؟
حس میکنم انرژیت کم شده . وقتی چنتا لغزش پشت هم اتفاق بیوفته انرژیه زیادی رو میگیره...
......
صفحه قبلیارو هم خوندم الان ببینم چه خبرا شده.
مرسی زندگی و آرمین که اینقد وقت میذارید.
......
دیشب خواستم مدارک زمان پرستاریمو یکم اوکی کنم چون هیچی دنبالش نرفته بودم. دیدم اوه اوه چه خرابکاریایی شده خودم نفهمیدم کلا بیخیالش
شدم.
یه مقدار استرس گرفته بودم.کم مونده نظام پرستاری بیاد بگه اگه کادر درمان نیان کار کنن 2 سال حبس براتون میذاریم کنار! سیستم برده داریه!
در چنین مواقعی (ببخشید ببخشید ) باید یکی از انگشتارو به نشونه ی اعتراض نشونشون بدی بیای بیرون!
فهمیدم الکی دارم بزرگش میکنم . اصلا من که دیگه کاری با نظام پرستاری ندارم چرا غصه بخورم براش!
انگار میگردم دنبال یه چیزی به خاطرش ناراحت بشم و حال خودمو بد کنم و به دنبالش برم دنبال خ.ا !!!
کنترل ذهنم یه مقدار از دستم خارج شده...
اتفاقاتی رو تصور میکنم که هیچ کدوم نیوفتاده...
موقعیت های استرس زا که بعضیاش هم خلافه قانونه رو تصور میکنم و دست و پام سرد میشه!
مثلا میگردم روش ساختن یه مهر دیگه به اسم خودم ولی با تخصص روانپزشکی برای خودم رو مرور میکنم که بتونم راحت برای خودم
دارو بنویسم!
(چقد بداموزی داره این پستم! )
ولی منطقی فکر میکنم میبینم من اصلا دارو لازم ندارم! بعدشم با مهر خودم میتونم اونارو بنویسم دیگه! اصلا این فکرا برا چیه؟
شاید خوشم میاد مهر در رنگهای مختلف داشته باشم با تخصص های مختلف! خودشه! کشف شد دوتا دارم دلم بیشتر میخواد!
مریضم اصلا
خداروشکر اینارو نوشتم هم فهمیدم چی میخوام و چی دوس دارم. هم اروم شدم تا این 131 روز رو خراب نکنم.
افر/16 شهریور/131 روز