1400 ارديبهشت 7، 12:31
من اومدم.بعد یه مدت که نبودم و فکر هایی که کردم گفتم شاید لام بشه یه نکاتی رو بگم:
ُ
اول اینکه پذیرفتم یه معتاد جنسی ام،یه آدمی که برا فرار از مشکلاتش یا هر چیزی به مخدر جنسی پناه میبره،حالا تصمیم گرفتم به جای فرار دنبال راهکار باشم نه برای حل مشکلات،نه،برای تحمل مشکلات،برای سازش با مشکلات.
شاید تو زندگی برا خیلیا پیش اومده باشه وقتی یه چیزی رو دوست نداری،وقتی یه رفتاری رو دوست نداری،وقتی یه آدمی رو دوست نداری ولی میگی چاره چیه باید ساخت،باید ساخت به خاطر چیزایی که دوسشون داری،باید ساخت به خاطر آرزو هات،رویاهات و گاهی هم باید ساخت حتی اگه دلیلی نداری.
فرق سازش و فرار چیه؟
وقتی آدم فرار می کنه،تصمیمش ناشی از عقلانیت نیست،ناشی از غریزه هستش چون تهدید رو اینقدر خطرناک میدنه که تصمیم میگیره با فرار، بتونه یه شکاف زمانی برای تصمیم گیری درست ایجاد کنه،حالا اگه این شکاف زمانی رو از دست بده و دوباره با تهدید(مشکل) مواجه بشه چی میشه؟باز فرار میکنه تا شکاف رو ایجاد کنه و تداوم این وضع میشه یه استراتژی برا آدم که با ایجاد شکاف های موقت،زمان رو یا به تعبیری عمر رو از دست بده.
اما سازش یعنی چی؟یعنی تقلیل یه مشکل از اولویت فوری و بحرانی به یه مشکل یا مسئله با درجه اهمیت و فوریت کم تا با کاستن از میزان خطر و اضطراب،فرصت تصمیم گیری عقلانی رو ایجاد کنیم و به مرور با تصمیم درست بتونیم تاثیر اون رو بر زندگیمون کم کنیم و وابستگی روحی و روانیمون رو بهش کاهش بدیم اینجوری میشه فرصتی رو برای راه حل های احتمالی آینده ایجاد کرد