گروه ۳ آقایان: سرو (حامی: مهدوی - سرپرست: )

[سفیر بهشت]

داداش بازم ازت میخوام که صحبتاتو توی یه پست بنویسی. 

من با گوشی که میام داغون میشم بین این صفحات برم عقب جلو 90 درصدش امضا و اسپمای شماست.... 

وقتی هم که دوستانه ازت خواهش میکنم این شکلی جواب میدی :


اگه اینطوری باشه هرکدوممون ساز خودمونو بزنیم خراب کنیم بره دیگه...

الان لپ تاپ به این بزرگی رو برداشتم اوردم  به خاطر جواب دادن که ببینم دارم چکار میکنم!

بزرگای کانون به خاطر تعداد پستاشون که مدیر نشدن که....

منم نگفتم بزرگای کانون به خاطر پستاشون...
منم نمیتونم طبق خواسته بقیه همش عمل کنم راحتی خودم برام مهمه چیز اشتباهی هم نمیبینم از خودم.
الان این منم که دارم ساز خودمو میزنم؟
اگر جواب منفیه که مشکل از بقیست
اگرم جواب مثبته دمم گرم چون اگه من بخوام همش با ساز بقیه برقصم دیگه خودم چی میشه؟
اینم که پیامی که توی پروفایل براتون میفرستم رو اینجا میزارین نمیدونم اسمشو چی بزارم در صورتی که میتونستین توی پروفایل مشکلتونو بگین.
و در صورت مشکلی با بنده کلید گزارش آماده خدمت رسانی به شماست.

[مهدوی]

سلام


برادران عزیز افرا و علیرضا، صلوات بفرستید و روی همو ماچ کنید و خلاص


علیرضا جان لطفاً تا جایی که امکان داره سعی کن همه موارد رو توی حداقل یک پست ارسال کنی، ممنون میشم

فکر کنم متوجه شدم مسئله کدومه؛ برای این کار میتونی دوتا صفحه باز کنی، یکی برای پستی که داری مینویسی و دیگری هم برای چک کردن گروه که همه پست ها رو با هم ببینی و توی همون یک پست جوابشون بدی

ممنون بابت همکاری همگی

[سفیر بهشت]

سلام.
این موضوع سلیقه ای هست
و من نمیتونم طبق سلیقه بقیه رفتار کنم و خواست خودم در اولویت هست.

[مهدوی]

سلام.
این موضوع سلیقه ای هست
و من نمیتونم طبق سلیقه بقیه رفتار کنم و خواست خودم در اولویت هست.

علیرضا نیازی نیست احوالپرسی و شکلک و... هر کدوم توی یک پست باشن. اینجوری فقط تعداد پست ها میره بالا بدون هیچ دلیل یا فایده خاصی و فقط سبب تکلف اعضا میشه

کما اینکه اینچنین پست ها اسپم محسوب میشن و پاک خواهند شد

امیدوارم شرایط گروه رو درک کنی و همکاری لازم رو داشته باشی

ممنون

[سفیر بهشت]

علیرضا نیازی نیست احوالپرسی و شکلک و... هر کدوم توی یک پست باشن. اینجوری فقط تعداد پست ها میره بالا بدون هیچ دلیل یا فایده خاصی و فقط سبب تکلف اعضا میشه

کما اینکه اینچنین پست ها اسپم محسوب میشن و پاک خواهند شد

امیدوارم شرایط گروه رو درک کنی و همکاری لازم رو داشته باشی

ممنون

همونطور که گفتم سلیقه ایه.

گاها آدم اونجوری کار میکنه و گاها اینجوری.
من توی قوانین گروه جایی ندیدم که حرف زدن یا شکلک دادن اسپم محسوب میشه
کما اینکه گروه هست و اعضا میخوان راحت باشن پس اسپم چه معنایی میتونه داشته باشه!
من شرایط رو درک کردم و رفتارم هم همینه.
لذا تمایلی ندارم این بحث رو ادامه بدم.

[New fighter]

سلام سفیر جان یه مطلبی من بگم در رابطه ازدواج که صحبتش بود در مورد اینکه ازدواج امر پسندیده هست شکی نیست ولی داداش به نظرم با دقت بیشتری به این موضوع نگاه کن تا جایی که من میدونم الان ۱۹ یا ۲۰ سالت باید باشه و احتمالا مثل خیلی از هم سن و سال های خودمون اون جور که باید با زندگی و سر بالایی های اون زیاد درگیر نشدی چون هنوز اقتضای سن نبوده ممکنه الان بهت بر بخوره ولی بیا منطقی به این موضوع نگاه کن زندگی مشترک  نیاز به تعهد داره و مثل دوستی های دوتا پسر نیست که رفیق هم بشن و حواست باید همیشه پیش همسرت باشه و بهشون رسیدگی کنی باید زمان بزاری برای خانوادت  در کنار کاری که برای تامین مایحتاج خانوادت میکنی و باید جوری بالانسش کنی که به هردو برسی.من خودم به این نتیجه رسیدم برای ازدواج حداقل باید یه  مدت مجرد زندگی کنم تا آبدیده بشم و به قولی تموم رفیق بازی و نمیدونم تفریحاتم را قبل ازدواج انجام بدم که موقع ازدواج فقط با خانوادم باشم نه اینکه پیش همسرم نشسته باشم و بخوام بپیچونم و به بهانه های مختلف از خونه بزنم بیرون خلاصه به نظر من و چیزی از استادهامون شنیدم باید به معنای واقعی از همه چی چشم و دلت سیر بشه مسئله سربازی هم که بماند خودش پروسه ای هست و همین موضوع ترک حداقل به نظر من ما اول باید یکسال پاک باشیم که صرفا برای رفع نیاز جنسی اقدام به ازدواج نکنیم و بتونیم این احساس را کنترل کنیم و باید توی این یکسالی که جمع می کنیم خودسازی انجام داده باشیم  دلم نیومد این ها را نگم لطفا این چیز هارا بخون و بدون اینکه جبهه ای بگیری در موردشان فکر کن چون با این انتخاب که قرار هست بکنی باید تا آخر عمر باهاش زندگی بکنی و اینکه راه برگشتی نیست بعد این انتخاب 
باز هم میگم به عنوان یک دوست این حرف هارا گفتم و قصد اینکه منصرفت کنم ندارم ولی حواست باشه از چاله در نیای و توی چاه بیوفتی

[سفیر بهشت]

سلام
این حرف ها من رو ناراحت میکنه
خصوصا این که بهم میگین بدون اینکه جبهه بگیری...
خب من درسته اشتباهاتی دارم
ولی دارم تموم تلاشم رو میکنم
و اگر اشتباهی میکنم تموم تلاشم رو میکنم جبران کنم
و اینکه اگر جبهه ای میگیرم فقط برای اینه که از خودم دفاع کنم.
منم مثل شما آدمم و بی نقص نیستم.
و دارم تلاشم رو میکنم ازدواجی عاقلانه و عاشقانه داشته باشم ، نه فقط عاقلانه و نه فقط عاشقانه.

سلام سفیر جان یه مطلبی من بگم در رابطه ازدواج که صحبتش بود در مورد اینکه ازدواج امر پسندیده هست شکی نیست ولی داداش به نظرم با دقت بیشتری به این موضوع نگاه کن تا جایی که من میدونم الان ۱۹ یا ۲۰ سالت باید باشه و احتمالا مثل خیلی از هم سن و سال های خودمون اون جور که باید با زندگی و سر بالایی های اون زیاد درگیر نشدی چون هنوز اقتضای سن نبوده ممکنه الان بهت بر بخوره ولی بیا منطقی به این موضوع نگاه کن زندگی مشترک  نیاز به تعهد داره و مثل دوستی های دوتا پسر نیست که رفیق هم بشن و حواست باید همیشه پیش همسرت باشه و بهشون رسیدگی کنی باید زمان بزاری برای خانوادت  در کنار کاری که برای تامین مایحتاج خانوادت میکنی و باید جوری بالانسش کنی که به هردو برسی.من خودم به این نتیجه رسیدم برای ازدواج حداقل باید یه  مدت مجرد زندگی کنم تا آبدیده بشم و به قولی تموم رفیق بازی و نمیدونم تفریحاتم را قبل ازدواج انجام بدم که موقع ازدواج فقط با خانوادم باشم نه اینکه پیش همسرم نشسته باشم و بخوام بپیچونم و به بهانه های مختلف از خونه بزنم بیرون خلاصه به نظر من و چیزی از استادهامون شنیدم باید به معنای واقعی از همه چی چشم و دلت سیر بشه مسئله سربازی هم که بماند خودش پروسه ای هست و همین موضوع ترک حداقل به نظر من ما اول باید یکسال پاک باشیم که صرفا برای رفع نیاز جنسی اقدام به ازدواج نکنیم و بتونیم این احساس را کنترل کنیم و باید توی این یکسالی که جمع می کنیم خودسازی انجام داده باشیم  دلم نیومد این ها را نگم لطفا این چیز هارا بخون و بدون اینکه جبهه ای بگیری در موردشان فکر کن چون با این انتخاب که قرار هست بکنی باید تا آخر عمر باهاش زندگی بکنی و اینکه راه برگشتی نیست بعد این انتخاب 
باز هم میگم به عنوان یک دوست این حرف هارا گفتم و قصد اینکه منصرفت کنم ندارم ولی حواست باشه از چاله در نیای و توی چاه بیوفتی

[New fighter]

سلام
این حرف ها من رو ناراحت میکنه
خصوصا این که بهم میگین بدون اینکه جبهه بگیری...
خب من درسته اشتباهاتی دارم
ولی دارم تموم تلاشم رو میکنم
و اگر اشتباهی میکنم تموم تلاشم رو میکنم جبران کنم
و اینکه اگر جبهه ای میگیرم فقط برای اینه که از خودم دفاع کنم.
منم مثل شما آدمم و بی نقص نیستم.
و دارم تلاشم رو میکنم ازدواجی عاقلانه و عاشقانه داشته باشم ، نه فقط عاقلانه و نه فقط عاشقانه.

سلام سفیر جان یه مطلبی من بگم در رابطه ازدواج که صحبتش بود در مورد اینکه ازدواج امر پسندیده هست شکی نیست ولی داداش به نظرم با دقت بیشتری به این موضوع نگاه کن تا جایی که من میدونم الان ۱۹ یا ۲۰ سالت باید باشه و احتمالا مثل خیلی از هم سن و سال های خودمون اون جور که باید با زندگی و سر بالایی های اون زیاد درگیر نشدی چون هنوز اقتضای سن نبوده ممکنه الان بهت بر بخوره ولی بیا منطقی به این موضوع نگاه کن زندگی مشترک  نیاز به تعهد داره و مثل دوستی های دوتا پسر نیست که رفیق هم بشن و حواست باید همیشه پیش همسرت باشه و بهشون رسیدگی کنی باید زمان بزاری برای خانوادت  در کنار کاری که برای تامین مایحتاج خانوادت میکنی و باید جوری بالانسش کنی که به هردو برسی.من خودم به این نتیجه رسیدم برای ازدواج حداقل باید یه  مدت مجرد زندگی کنم تا آبدیده بشم و به قولی تموم رفیق بازی و نمیدونم تفریحاتم را قبل ازدواج انجام بدم که موقع ازدواج فقط با خانوادم باشم نه اینکه پیش همسرم نشسته باشم و بخوام بپیچونم و به بهانه های مختلف از خونه بزنم بیرون خلاصه به نظر من و چیزی از استادهامون شنیدم باید به معنای واقعی از همه چی چشم و دلت سیر بشه مسئله سربازی هم که بماند خودش پروسه ای هست و همین موضوع ترک حداقل به نظر من ما اول باید یکسال پاک باشیم که صرفا برای رفع نیاز جنسی اقدام به ازدواج نکنیم و بتونیم این احساس را کنترل کنیم و باید توی این یکسالی که جمع می کنیم خودسازی انجام داده باشیم  دلم نیومد این ها را نگم لطفا این چیز هارا بخون و بدون اینکه جبهه ای بگیری در موردشان فکر کن چون با این انتخاب که قرار هست بکنی باید تا آخر عمر باهاش زندگی بکنی و اینکه راه برگشتی نیست بعد این انتخاب 
باز هم میگم به عنوان یک دوست این حرف هارا گفتم و قصد اینکه منصرفت کنم ندارم ولی حواست باشه از چاله در نیای و توی چاه بیوفتی

من عذر میخوام اگه باعث ناراحتی شدم ولی هدفم این بود به عنوان دوست بتونم راهنماییت کنم بازم عذر میخوام

[دیوار]

قربونت داداش. منم خوشحالم که با شما و دوستان پر انرژی هم گروه شدم.
لطف داری داداش، از بزرگواریت هست.

سلام.
ما هم خیلی خوشحالیم از همگروهی مجدد.
ان شاءالله به موفقیت

سلام علیرضا جان.
مرسی. ان شاء الله در این گروه، روزهای پاکی رو در کنار هم سپری کنیم.

داداش دیوار عزیزم
سلااااااااااااااااااااام
دیوار دیوار دیوار؛ چقدر دلم برات تنگ شده بود
سه روز پاک مبارکت باشه
برادر عزیز این وضعیت رو خودم سال ها تجربه کردم؛ اما می‌دونی روند چه شکلیه؟ اولش این افتادن و بلند شدنها ناامیدت میکنن و حتی می‌ترسونندت! چون همش فکر میکنی داری خودت و حتی خدا رو مسخره میکنی!
بعد کم کم زندگی شخصی مختل میشه و برای جلوگیری از فشار روانی سعی میکنی عادیش کنی. ممکنه ماه ها یا سال ها بگذره و تبدیل به یه تفریح عادی و حتی یک امر لازم میشه! در کنارش فاصله ات از خود قدیم و خدا هم زیاد میشه. متوجهش میشی ولی با کلمه نمیتونم کاری کنم توجیه میکنی. ولی امان از وقتی که به خودت میایی و شروع به دست و پا زدن میکنی
من اون موقع کانون رو پیدا کردم و خدا رو شکر خیلی کمکم کرد. منی که حدود 10 سال پاکی سه چهار روزه رو هم تجربه نکرده بودم با کمک تغییراتی که در دیدگاهم شد تونستم به اعداد بالاتری برسم. البته توی این 10 سال فقط یک بار تا دو هفته تقریباً پاک بودم ولی فقط خ.ا نمیکردم اما محتوای بد به راه بود
دیوار جان نقطه شروع این کشش رو پیدا کن. میدونم سال هاست داری تلاش میکنی و اینها رو میدونی ولی میخوام یادآوری کنم.
شاید واقعاً به خ.ا اعتیاد نداری اما مغزت به فیلم و تصویر عادت کرده. یا نه شاید تایم خالی مشخصی رو در طول روز داری که مدام توی همون تایم از روی عادت لغزش میکنی. شک نکن که توانایی و لیاقت پاکی رو داری، مطمئن باش
پاکی حقته و بهش میرسی داداش

قربونت مهدوی جان. 
همین طور هست داداش. مشکل اصلی خودارضایی یا فیلم نیست. میدونم اونا نتیجه هستن.
مغز عادت کرده که سالها از دردها و یا رنج ها و یا سختی ها و یا ...  ؛ فرار کنه. فرار از واقعیت زندگی و رفتن تو زندگی دوم. و تو همه این سال ها شهوت مسکن خوبی بوده و نقش خودش رو به خوبی بازی کرده.
مرسی از دلگرمی و امید و راهنماییت.  

آره، این حس رو داشتم. اما بگم الان کم هست. نمیدونم درسته یا نه، اما الان خیلی زود از کنار لغزش میگذرم. مثلا 20 روزی پاک بودم، بعدش لغزش، خب چی؟ قبلا ناراحت و عصبانی و ... میشدم. اما الان ازش میگذرم سریع. یعنی بهتر بگم ادای اینو در میارم که حالم خوبه و مسیر زندگی رو نباید تغییر بدم. قبلا شکست میخوردم تا چند روز حالم خیلی بد بود، علی الخصوص زمان سریالی شدن، و معمولا چند روزی به تنبلی و میگذشت و کارها انجام نمیشد ، و  چیزهایی که تعیین میکردم واسه روزهام ، به سر انجام نمیرسید و ... . اما الان سریع ادای اینو در میارم که حالم خوبه ، یا بهتر بگم، باید خوب باشه تا کارهایی که تعیین شده ، انجام بشه.
اینطوری تا حدی از ناراحتی شکست ، عبور میکنم اما انگیزه قبل واسه بهبودی رو خیلی کمرنگ تر میبینم. نمیدونم درسته یا نه... . و اینطوری میشه که کمتر اون احساسی که الان گفتی رو تجربه میکنم. و از طرفی هم متاسفانه شکست برام عادی تر جلوه داده میشه. با اینکه پس ماجرا میدونم هر شکست و یا بهتر بگم هر مصرف شهوتی ، چه بلایی سر روحم میاره.

دیوار جان چه نگاه قشنگی داری. یه جورایی میشه بخشیدن خود. به جای این‌که خودخوری کنی به خودت کمک می‌کنی به مسیر پاکی برگردی در اسرع وقت. همون ادا درآوردن چیزی نمی‌گذره که واقعیت خودت میشه.

در مورد انگیزه به‌نظرم دوباره از اول با خودت مرور کن که چرا می‌خوای پاک بشی. چقدر برات حیاتیه. کجاها زندگیت رو تغییر میده.
درجه‌ی خواستنت رو بالا ببر.

ان‌شاءالله که موفق باشی داداش عزیز.

متشکرم داداش.
آره، با اینکه میدونم ادا دارم در میارم و ... ، ولی تاثیر مثبتی روم گذاشته و حداقل ترین چیزی که بدنبال داره اینه که باعث میشه کمتر دچار عدم تمرکز بشم.
ممنونم ازت. تلاشم رو میکنم.
سلامت باشی

---

دیوار / 11 آبان / 7 روز خوب

[آرمین]

سلام
امروز هم به پاکی گذشت و لطف خدا شامل حالم شد.
برای پنجشنبه دارم خانواده رو راضی می‌کنم که یه گشت‌وگذار بریم. امیدوارم موفق بشم. 

----------

در مورد ازدواج ما عموما به مسئله مالیش فکر می‌کنیم.
اما خب حتما مسائل دیگه‌ای هم داره که اگه شرایط لازمش رو فراهم نکرده باشیم و بریم بی‌هوا تو دل ماجرا، هم به خودمون آسیب می‌زنیم هم به شخص مقابلی که باهاش ازدواج کردیم.

مسائل دیگه مثل چی؟

1- گفتگوی موثر:
چقدر بلدیم با طرف مقابل‌مون شفاف صحبت کنیم؟ واضح نیازمون رو بگیم؟ درست طرف مقابل‌مون رو بشنویم؟
حرف بزنیم اما بدون نیش و کنایه. نارضایتی‌مون رو اعلام کنیم اما بدون عصبانی‌ کردن طرف مقابل. طرف مقابل رو بشنویم بدون پیش‌قضاوت.

2- تاب‌آوری:
با هر اتفاقی فرو نریزیم. زود شکسته نشیم. انعطاف داشته باشیم. کمرمون زود خم نشه.
به درجه‌ای از توانمندی رسیدیم که با یه تصادف، با یه اخراج از شغل، با یه از دست دادن پول قابل توجه، خودمون رو نبازیم و سر پا بمونیم؟
حواس‌مون باشه که بعد از ازدواج نه فقط تکیه‌گاه زن بلکه تکیه‌گاه یه خانواده باید باشیم. 
اگه من هنوز گلیم خودم رو از آب نمی‌تونم بیرون بکشم چطوری می‌تونم پناه یه انسان دیگه باشم؟

3- مدیریت احساسات:
بلدیم اضطراب‌مون رو کنترل کنیم؟ خشم‌مون رو چطور؟ غم چی؟
یا هر روز با اینا دست‌وپنجه نرم می‌کنیم و پر از احساسات منفی هستیم؟
اگه تو بحث مدیریت احساسات، اوضاع‌مون بحرانیه قبل از ازدواج یه فکر اساسی برای خودمون کنیم.

این‌ها تنها ملزومات نیست.
شما هم به این لیست اضافه کنید ببینیم به چه چیزهای دیگه‌ای احتیاج داریم.

در عین حال این رو هم می‌دونیم که قرار نیست تبدیل به انسان کاملی بشیم و بعد برای ازدواج اقدام کنیم.
چه بسا تا زمان مرگ‌مون به اون آدم کاملی که تو ذهن‌مونه هیچ‌وقت تبدیل نشیم. 

و باز در عین حال، تمام تلاش‌مون رو کنیم که قبل از ازدواج، بالاترین ملزومات و آمادگی رو به‌دست بیاریم.
همین‌که مثلاً کنترل خشم نداشته باشیم، کافیه که زندگی‌مون به باد بره. با رفتارهای غیرعاقلانه‌مون در زمان عصبانیت همه چیز رو خراب کنیم.
حداقلش اینه که از قبل روی این موضوع دقیق شده باشیم و نقطه ضعف‌مون رو پیدا کرده باشیم و به همسرمون بگیم من کنترل هیجانانتم ضعیفه و عصبانی بشم هر کاری ممکنه بکنم. مشکلی نیست؟
اون از قبل تکلیفش رو می‌دونه. یا قبول می‌کنه یا قبول نمی‌کنه. نه این‌که وارد ازدواج بشیم و یهو در عمل با نقطه ضعف ما روبه‌رو بشه و براش قابل‌قبول نباشه و در نهایت هم کار به جدایی کشیده بشه.

[MUTE]

رسول خدا صلی الله علیه و آله :


مؤمن بر مؤمن هفت حق واجب الهى دارد.
۱ ـ احترام او در هنگامى كه حضور ندارد.
۲ ـ دوستى قلبى با او.
۳ ـ شريك ساختن او در ثروتش.
۴ ـ غيبت او را حرام بداند.
۵ ـ در بيمارى او را عيادت كند.
۶ ـ جنازه او را تشيع كند.
۷ ـ بعد از مرگ درباره او جز به نيكى سخن نگويد.

وسائل الشيعه: ج۸، ص۵۴۶، ح۱۳

[karma]

کارما /2 روز خوب

کجا بری بابا...  

هرجا بری اول و اخرش باید پاک باشی.... پس دیگه بحثی نیست... 

هر جا برم که نمیشه پاک باشم 

سلام داداش کارما

این چیزایی رو که میگی احساس میکنم همرو منم تجربه کردم و کاملا درک میکنم. 

ممنونم ازت 

[آرمین]

بالاخره 1 روز پاک  

کامل کامل پاک

اگه بخوام دلیل شکست هامو بگم باید بگم که در مورد آینده ای که نیومده فکر میکنم... بعد هم قضاوتش میکنم.. بعد حتی براش برنامه میریزم... بعد توی تصوراتم توی اجرای برنامم شکست میخورم.. یا توی ذهنم از رسیدن بهش منصرف میشم... یا حتی بهش فکر میکنم و هیجان زده میشم

ماشاءالله به داداش کامل کامل پاک ما.

کارما به‌نظرم اون بخش سبز رنگش خیلی خوبه.
داشتن تصورات نسبت به آینده و چشم‌اندازی که نسبت به سال‌های آینده داریم خیلی خوبه.
اما خب اون بخش قرمز رنگ کار رو خراب کرده.

فکر می‌کنم نباید وارد بخش بنفش بشی.
مثلا اگه به 10 سال آینده‌ات فکر می‌کنی و براش برنامه می‌ریزی طبیعیه که بیشتر دچار وحشت بشی تا آرامش.

ما باید یه رؤیای دوست‌داشتنی داشته باشیم اما ته ته برنامه‌ای که می‌تونیم بریزیم برای یک سال آینده است (که اون هم تا یک سال آینده هزار جور اتفاق می‌افته و تهش می‌بینیم 30 درصدش شبیه طرح ذهنی‌مون بوده).

به رؤیاهای قشنگت فکر کن و برای خودت تصویرسازی کن.
وقتی تموم شد، از خودت بپرس من تو این ماه و تو این هفته و امروز چی کار می‌تونم کنم که یک قدم به رؤیام نزدیک‌تر شم؟
همین. دیگه جلوتر نرو.

آرمین کاش میتونستم بگم... ولی نمیتونم توصیفش کنم...
نمیدونم این چیه که انقدر من رو سمتش میکشونه...
خلأ عاطفی؟ اعتیاد؟ اینکه یک نیازه و باید بهش پاسخ داده بشه؟ ایده ای ندارم. یادش بخیر قدیم. کاش میتونستم مثل قدیم دقیق ریشه یابی کنم...

هم خلأ عاطفیه هم اعتیاد روانی و رفتاری.
تازه فقط همین‌ها هم نیست.
مشکلات خانوادگی، مشکلات مالی، احساس پوچی، ناامیدی نسبت به آینده و ده‌ها چیز دیگه هم هست.
خودت بهتر می‌تونی چنین مواردی رو لیست کنی.

اتفاقا سختی کار همین‌جاست.
اگه فقط موضوع یه خلأ عاطفی بود و یه اعتیاد روانی و رفتاری بود که کاری نداشت.
راحت می‌شد خ.ا رو ترک کرد.

موضوع این‌جاست که ده‌ها موضوع دیگه هم اون پشت هستن که همه دست‌ به دست هم میدن و خروجیش به‌صورت لغزش دیده میشه.

آبی جان با این وضع راه چاره رو در چی می‌بینی؟

[آرمین]

سلام دوستان

هادی همچنان پاک و رو به رشد
راستی الان داشتم تقویم نگاه میکردم نوشته 93 روز دیگه تولدمه 
اگه امکانش باشه تاریخ شروع پاکیمو از امروز بنویسین تو لیست که میخوام تو روز تولدم 3 ماهه باشم
1400/08/18
با تچکرات فراوان

هادی جان تولد 93 روز دیگه‌ات پیشاپیش مبارک. 
تا حالا دیدی کسی سه ماه قبل تولدت رو تبریک بگه؟ 
چه تولدی همراه با پاکی بشه. 

همین طور هست داداش. مشکل اصلی خودارضایی یا فیلم نیست. میدونم اونا نتیجه هستن.
مغز عادت کرده که سالها از دردها و یا رنج ها و یا سختی ها و یا ...  ؛ فرار کنه. فرار از واقعیت زندگی و رفتن تو زندگی دوم. و تو همه این سال ها شهوت مسکن خوبی بوده و نقش خودش رو به خوبی بازی کرده.

دیوار جان قبول داری یه جایی باید خودمون رو از این بازی بکشیم بیرون؟
بازی فرار و گریز رو می‌گم.

بالاخره باید روبه‌رو بشیم دیگه نه؟ با هر چی که لازمه روبه‌رو بشیم. هر چقدر درد داره، هر چقدر رنج داره، سختیش رو به دوش بکشیم.
در این صورت، لحظات خیلی سختی رو می‌گذرونیم. اما یه دفعه به خودمون قول بدیم بگذرونیمش. هر چی که می‌خواد بشه بشه.

قرار نیست تو چند ماه پاکی اولیه‌مون اتفاقات فوق‌العاده هیجان‌انگیزی بیفته. اتفاقا برعکس، به‌خاطر روبه‌رو شدن با رنج‌ها به‌شدت حال‌مون بدتر میشه. اشکال نداره. یک بار مثل مرد بپذیریمش و بگذرونیمش.


بعدش مثل اولش نیست. می‌ارزه از سر گذروندنش. 

[سفیر بهشت]

 
در عین حال این رو هم می‌دونیم که قرار نیست تبدیل به انسان کاملی بشیم و بعد برای ازدواج اقدام کنیم.
چه بسا تا زمان مرگ‌مون به اون آدم کاملی که تو ذهن‌مونه هیچ‌وقت تبدیل نشیم. 
.

این انتظار آدما خیلی غیر منطقیه و البته کمالگرایی محض هست
و الا چه بسا هیچ ازدواجی شکل نمیگرفت.