امتیاز موضوع:
- 21 رأی - میانگین امتیازات: 4.1
- 1
- 2
- 3
- 4
- 5
گروه ۳ آقایان: سرو (حامی: مهدوی - سرپرست: )
ارسالها: 205
تاریخ عضویت: ارد 1388
اعتبار:
27
جنسیت: آقـــا
خیلی وقتهادلم میخواد خ ا انجام بدم ولی تمام تلاشمو میکنم که انجام ندم
مثل معتادی شدم که یک شبه مواد رو کنار گذاشته
خیلی وقتها بصورت موقتی اعصابم بهم میریزه و احساس میکنم نیاز دارم به خ ا ولی باز مقاومت میکنم
امیدم به اینکه در اینده کم کم ارامشمو بدست میارم
کاش هیچ وقت با خ ا اشنا نمیشدم
کاش مثل خارج مسایل مربوط به سکس تابو نبود و از بچگی درست ما رو اموزش میدادن در این رابطه
سپاس شده توسط
ارسالها: 7,589
تاریخ عضویت: فرو 1400
اعتبار:
1,455
جنسیت: آقـــا
سپاس شده توسط
ارسالها: 835
تاریخ عضویت: دي 1395
اعتبار:
366
جنسیت: آقـــا
1401 فروردين 19، 23:16
ویرایش شده
نقل قول: سلااااام داداش گل گلاب ماشاءالله عزیز دلم با قدرت هر چه تمام تر پیش به سوی روز های درخشان تر
به به دادا ماشاءالله چه برنامه خوبی چیدی رفیق
ان شاءالله تو همه مراحل موفق باشی داداش گلم
داداش برنامتون برای بهتر انجام دادن هر کدوم چیه
با سلام. سپاسگزارم محبت دارین. حقیقتش از عملکردم در سال 1400 رضایت ندارم تصمیم گرفتم برای تغییر در رفتارم در کانون حضور داشته باشم و بخصوص با کسب حرفه در یافتن کاری مناسب به نتیجه برسم.
نام کاربری : sanctity
اعلام وضعیت روز : 1401/01/19
روزهای خوب (1401/01/12) : 7 روز
مطالعه سه صفحه مطالب مذهبی (1401/01/18) : 1 روز
12 ساعت فعالیت مفید و خواب کمتر از 9 ساعت (_) : 0 روز
پرهیز از پرخوری (1401/01/18) : 1 روز
پرهیز از خشم (_) : 0 روز
پرهیز از حسادت (1401/01/17) : 2 روز
پرهیز از غرور (1401/01/17) : 2 روز
پرهیز از طمع (1401/01/17) : 2 روز
تمام موارد : 0 روز
سپاس شده توسط
ارسالها: 6,666
تاریخ عضویت: مرد 1399
اعتبار:
2,106
جنسیت: آقـــا
سپاس شده توسط
ارسالها: 6,666
تاریخ عضویت: مرد 1399
اعتبار:
2,106
جنسیت: آقـــا
سپاس شده توسط
ارسالها: 6,666
تاریخ عضویت: مرد 1399
اعتبار:
2,106
جنسیت: آقـــا
سپاس شده توسط
ارسالها: 380
تاریخ عضویت: مرد 1398
اعتبار:
289
جنسیت: آقـــا
سلام و درود و 2 صد درود
آسمان / 17 مهر99 / 183 روز الحمدلله رب العالمین
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,038
تاریخ عضویت: ارد 1396
اعتبار:
599
جنسیت: آقـــا
سپاس شده توسط
ارسالها: 93
تاریخ عضویت: آبا 1400
اعتبار:
17
جنسیت: آقـــا
1401 فروردين 20، 21:27
ویرایش شده
سلاااااااااااام به همه بچه های گلِ سرو ، خوبید رفقا؟
(1401 فروردين 20، 0:21)مهدوی نوشته است: ما اینجوری بیشتر خودمون رو در معرض وسوسه قرار دادیم که.
بله البته که باید حواسمون جمع باشه. من نمیگم غافل بشیم؛ میگم دهنمون رو مدام درگیر نکنیم چون عاقبتش معلومه و فکر کنم هر کدوممون دست کم 10 بار این ماجرا رو تجربه کردیم
خودتو مشغول یه کار مفید کن. با برنامه برو جلو و این مشغله ها در راستای رسیدن به اهدافت باشه؛ اینجوری راحت تر میتونی ترک کنی
عالی بود آقا ، ممنونم
(1401 فروردين 18، 3:19)sanctity نوشته است: [quote pid='597698' dateline='1649012610']
(1401 فروردين 14، 20:54)~سامان~ نوشته است: سلام دوستان.
~سامان~ / 12 فروردین / 2 روز خوب
داش سامان خوش اومدی ..
دغدغه شما چیه ستون؟
با سلام ممنون از شما در ابتدا به حساب قبلی دسترسی نداشتم و با این نام ثبت نام کردم. حقیقتش دغدغه های بیشمار از جمله متواری شدن و پناه آوردن به یک روستای دورافتاده اروپایی و رهایی از گرانی، مشکلات خانوادگی و ...
[/quote]
داش سامان خیلی ارادت داریم
اون روستای دور افتاده رو خیلی خوب اومدی ایشالا که ردیف میشه
قصد کجا رو داری حالا ؟ انگلیس، آلمان، اتریش و ... (کانادا و نگفتم چون گفتی اروپا)
کجای مسیری؟ دم رفتنی، داری زبان می خونی یا چی؟
منم تا حدودی همینم، دارم دیوونه می شم، همش دو دلم، نمی دونم چه تصمیمی بگیرم،
بس که همه چی رو هواست !
یه دوست دیگه هم می خواست بره، میخوای صحبت کنیم یه تاپیک بدن بهمون؟
پست بعدی رو هم بخون بی زحمت
سپاس شده توسط
ارسالها: 93
تاریخ عضویت: آبا 1400
اعتبار:
17
جنسیت: آقـــا
(1400 بهمن 22، 16:18)Nimra نوشته است: دوم درباره ی شرایط امروز زندگی ام :
که خیلی خیلی پیچیده است، نمیدونم چجوری توضیح اش بدم.
من 26 ساله ام. مهندسی خوندم. ارشد دارم. مجرد هستم. در حال حاضر درآمد ندارم.
به صورت فوق فشرده کلاس زبان آلمانی میرم. 5 روز در هفته، روزی 5 ساعت کلاس، یه چند ساعتی هم خونه.
میخوام مهاجرت کنم؟
باور می کنید خودمم نمیدونم؟! نمیتونم تصمیم بگیرم. نه رفتن. نه موندن.
یکی از مهم ترین چیزهایی که یه جور مانع ذهنیه، بحث ازدواجه بچه ها ..
خیلی دلم میخواد بیشتر براتون بنویسم، ولی فک نکنم حوصلتون بکشه،
اگه دوست داشتید بگید بنویسم.
مرسی که تا همینجاشم خوندید
از اون موقع که این و نوشتم، 2 ماه می گذره و من هنوز نمی تونم تصمیم بگیرم.
می خوام خورد خورد بنویسم، هم ذهن خودم منظم شه ، هم شما رفیقا نظر بدید بهم ..
مورد اول، خانواده (مادرم)
بچه ها من تک فرزندم.
پدرم (54 ساله) اعتیاد داره، از بچگی مادرم (49 ساله) هم مادر بود برام، هم پدر.
از لحاظ روحی بهش وابسته ام، ولی بیشتر از من ، مادر به من وابسته است.
تنها کسی که توی این دنیا داریم هم دیگه ست دیگه.
بابا یه روز هست، یه روز نیست، یه روز دعوا راه می ندازه تا دو ماه قهره و ...
مادرم ...
یه مقدار بدشانس، یه مقدار بی دست و پا، یه مقدار بی اعتماد به نفس (شاید به خاطر اینکه از سن کم با یه معتاد زندگی کرد)
یه شخصیت هموابسته و مهرطلب داره ..
می خوام بگم یه زن جسور و مقتدر و با اعتماد به نفس نداره (اگه داشت که شاید این همه سال تحمل نمی کرد) و برای خیلی از کارها، خیلی از تصمیم ها به بقیه، از جمله من وابسته است.
من کمتر، به خاطر چندین سال زندگی دانشجویی توی شهرستان، وابسته نیستم. شاید عاطفی یه مقدار.
ایشون خیلی زحمت برام کشیدن، برای آینده ی من همه کار کرد.
با وجود مشکل مالی، کلاس زبان، کنکور، موسیقی، مخارج مدرسه، خورد و خوراک و ... همیشه با ایشون بود و واقعا از گلوی خودش زد و به من بخشید.
حتی همین الان هم که قصد مهاجرت دارم، درصد زیادی از هزینهاش رو قراره از ایشون قرض بگیرم (همه ی پس انداز و طلا و ... که تو این سال ها جمع کرده) ،
حالا..
نمی دونم چیکار کنم. آیا تصمیم مهاجرت، تصمیم درستیه؟ اخلاقیه؟
خودش می گه هر چی که به نفعته ، و اصرار می کنه برو، اینجا نمی تونی کاری بکنی (تو یه پست دیگه از مشکلات اقتصادی می گم)
من بمونم، مستاجر باشم و زندگی ام با سختی بگذره،
یا برم،
بعد اون روزی که خدای نکرده تنها شد، تنهای تنها .. و مطلقا هیییییچ کس و نداشت کنارش ؛ چی؟ چی کار می خواد بکنه؟
من همش فکرم پیشش باشه که چیکار می کنه ؛ نکنه مشکلی پیش بیاد، نکنه فلان ، نکنه بیسار
اون روزی که مسن شد و نیاز به نگهداری، بگم خانه ی سالمندان؟ دلت می یاد این کار و بکنی؟
و میگم خوب بمونی می خوای چیکار کنی، نگهداری پرستار میخواد، تو پولشو داری؟ یا میخوای سر کار نری بشینی خونه از مادرت مراقبت کنی؟
بری حداقل پول داری، میتونی براش بفرستی،
پول بدون تو ، بیشتر به دردش می خوره تا وجود فیزیکی تو بدون پول ..
بعد میگم بمونی شاید درست شد شرایط،
تو درس خوندی، ارشد داری، مهندسی، شاید انقد پیشرفت کردی که تونستی تو همین ایران پولدار بشی ..
سپاس شده توسط
ارسالها: 205
تاریخ عضویت: ارد 1388
اعتبار:
27
جنسیت: آقـــا
علی / 8 فروردین 1401 / 12 روز خوب
خداروشکر 12 رو موفق داشتم
سپاس شده توسط
ارسالها: 835
تاریخ عضویت: دي 1395
اعتبار:
366
جنسیت: آقـــا
1401 فروردين 20، 23:00
ویرایش شده
نقل قول: داش سامان خیلی ارادت داریم
اون روستای دور افتاده رو خیلی خوب اومدی ایشالا که ردیف میشه
قصد کجا رو داری حالا ؟ انگلیس، آلمان، اتریش و ... (کانادا و نگفتم چون گفتی اروپا)
کجای مسیری؟ دم رفتنی، داری زبان می خونی یا چی؟
منم تا حدودی همینم، دارم دیوونه می شم، همش دو دلم، نمی دونم چه تصمیمی بگیرم،
بس که همه چی رو هواست !
یه دوست دیگه هم می خواست بره، میخوای صحبت کنیم یه تاپیک بدن بهمون؟
پست بعدی رو هم بخون بی زحمت
با سلام. سپاسگزارم نیما عزیز. منم ارشد نرم افزار دارم و بیکارم و تا پارسال با سود پول میشد زندگی کنم ولی گرانی های امسال رو میبینم این مبلغ به بیمه هم نمیرسه و تصمیم دارم ابتدا بیشتر وقتم را صرف یادگیری مهارت و ورود به بازار کار کنم و اگر باز هم ادامه زندگی میسر نبود به مهاجرت فکر کنم.
با سلام و تشکر بابت محبت مهدوی و نیما عزیز.
نام کاربری : sanctity
اعلام وضعیت روز : 1401/01/20
روزهای خوب (1401/01/13) : 8 روز
مطالعه سه صفحه مطالب مذهبی (_) : 0 روز
12 ساعت فعالیت مفید (_) : 0 روز
خواب کمتر از 8.5 ساعت (1401/01/20) : 1 روز
پرهیز از پرخوری (1401/01/19) : 2 روز
پرهیز از خشم (1401/01/20) : 1 روز
پرهیز از حسادت (1401/01/18) : 3 روز
پرهیز از غرور (1401/01/18) : 3 روز
پرهیز از طمع (1401/01/18) : 3 روز
تمام موارد : 0 روز
سپاس شده توسط
ارسالها: 6,666
تاریخ عضویت: مرد 1399
اعتبار:
2,106
جنسیت: آقـــا
سلام
عضو جدید آقای
ali_ab به گروه سرو پیوستند.
با آرزوی موفقیت برای ایشان و همه دوستان
با تشکر
مدیریت گروه های ترک
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال
سپاس شده توسط
ارسالها: 205
تاریخ عضویت: ارد 1388
اعتبار:
27
جنسیت: آقـــا
1401 فروردين 21، 20:29
ویرایش شده
علی / 8 فروردین 1401 / 13 روز خوب
خداروشکر 13 رو موفق داشتم
هر روزی که میگذره خوشحالتر میشم ولی باید اعتراف کنم که به سختی جلو خودمو میگیرم و مقاومت میکنم
اعتیاد به خ ا باعث شده سخت باشه ترکش ولی باید یبار برای همیشه ترکش کنم
من از بچگی خ ا انجام دادم و همین باعث شده سخت به من بگذره
تنها کار که باید بکنم اینکه مقاومت کنم و اراده م رو قویتر کنم
هرچند خ ا باعث شده من دیرارضا بشم ولی باعث شده که در نعوض مشکل پیدا کنم که اینم با ترک کردن درست میشه
سپاس شده توسط
ارسالها: 2,038
تاریخ عضویت: ارد 1396
اعتبار:
599
جنسیت: آقـــا
1401 فروردين 22، 6:34
ویرایش شده
(1401 فروردين 21، 20:29)ali_213 نوشته است: علی / 8 فروردین 1401 / 13 روز خوب
خداروشکر 13 رو موفق داشتم
هر روزی که میگذره خوشحالتر میشم ولی باید اعتراف کنم که به سختی جلو خودمو میگیرم و مقاومت میکنم
اعتیاد به خ ا باعث شده سخت باشه ترکش ولی باید یبار برای همیشه ترکش کنم
من از بچگی خ ا انجام دادم و همین باعث شده سخت به من بگذره
تنها کار که باید بکنم اینکه مقاومت کنم و اراده م رو قویتر کنم
هرچند خ ا باعث شده من دیرارضا بشم ولی باعث شده که در نعوض مشکل پیدا کنم که اینم با ترک کردن درست میشه
آفرین علی آقا ماشاالله
ببین دلیل اینهمه سختی را دقیقا خودت توضیح دادی
نقل قول: هر روزی که میگذره خوشحالتر میشم ولی باید اعتراف کنم که به سختی جلو خودمو میگیرم و مقاومت میکنم
اعتیاد به خ ا باعث شده سخت باشه ترکش ولی باید یبار برای همیشه ترکش کنم
من از بچگی خ ا انجام دادم و همین باعث شده سخت به من بگذره
حالا من میگم به قول خودت ۳۹سال اینطوری گذشت بزار یه مدت (پاک بگذره ) سختیش فقط همون چند روز اولشه(عدد نمیگم که ذهنت نسبت به اون عدد شرطی نشه)
ولی سعی کن فقط به فکر پاکی نباشی (البته که اولویت را بذار واسه پاکی) ولی یه کاری بکن که روزا تندتر بگذره مثلا یه آموزشی ببین توی حیطه ای که دوست داری یا آشپزی بکن (من خودم بعضی مواقع که بیکار میشم یه غذاهای من در آوردی درست میکنم)یا برو یه قدمی بزن یا ورزش بکن خلاصه یه کاری کن که فقط به فکر پاکی نباشی قول میدم قشنگ با این روش وسوسه ها به یک سوم کاهش پیدا کنه حداقل
سپاس شده توسط
موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال
کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان