امتیاز موضوع:
  • 21 رأی - میانگین امتیازات: 4.1
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

گروه ۳ آقایان: سرو (حامی: مهدوی - سرپرست: )

سلام خوبین 

یه سوال دارم، وقتی وسوسه میشم نمی تونم درس بخونم؟ 
یعنی اگه برم سمت درس خوندن وسوسه میشم و همین طرف درس خوندن نمیرم، ولی اگه درس هم نخونم از برنامم عقب میوفتم، 
یه سوال این وسوسه شدنه تا کی ادامه پیدا میکنه؟
(1402 ارديبهشت 9، 1:10)سینا۲۰۰۲ نوشته است: سلام خوبین 

یه سوال دارم، وقتی وسوسه میشم نمی تونم درس بخونم؟ 
یعنی اگه برم سمت درس خوندن وسوسه میشم و همین طرف درس خوندن نمیرم، ولی اگه درس هم نخونم از برنامم عقب میوفتم، 
یه سوال این وسوسه شدنه تا کی ادامه پیدا میکنه؟

سلام سینا جان 302
وقتی درس میخونی وسوسه میشی؟ با چی درس میخونی؟ کجا درس میخونی؟
با لپتاب یا تبلت و گوشی درس میخونی؟
باید دقیق بررسی کنی دلیلش چیه
درس خوندن باید تمرکز ذهن و نگاهتو  بگیره و غرق درس بشی نباید اصلا وسوسه بیاد

شاید از درس خوندن بدت میاد و برای فرار ازش وسوسه میشی...

کتابخونه رفتن بهترین گزینست...برو کتابخونه...تو سالن مطالعه دیگه کاری نمیشه کرد ...و تمرکز خیلی بالاتره.


بعضی ها اصلا نباد تو خونه درس بخونن.


در مورد وسوسه هم باید دقیق فکر کنی چی باعث میشه وسوسه بیاد...و وسوسه چی میاد؟ وسوسه یه کار که حوصلتو بیاره سر جاش فرق داره با وسوسه مستقیم خ.ا

وسوسه های غیر مستقیم بعدا آروم آروم ادمو میبره به سمت خ.ا
اولش میبره به سمت از دست رفتن کنترل ذهن/ یا نگاه/ یا دست

پس وسوسه مستقیم داریم و وسوسه غیر مستقیم

ممکنه از درس بدت بیاد ..وسوسه بشی یه کار انجام بدی حوصلت بیاد سر جاش
حالا چون برنامه نداری برای تفریح ذهنت پیشنهاد رفتن به سمت خ.ا رو بده

باید تصمیم قاطعانه بگیری که خ.ا و پ  و  ر  ن رو برای همیشه بذاری کنار
و بعدش کنترل ذهن و نگاه و دستت رو خیلی قوی حفظ کنی
و بری کتابخونه
این بهترین نسخه ایه که میشه پیچید.

بیشتر بیا کانون 49-2 Khansariha (69)


راستی وسوسه تا وقتی ادامه پیدا میکنه که علل ایجادش رو از بین ببری و بهش فکر نکنی...
باید علل به وجود اومدنش رو کشف کنی
مثلا داشتن بسته اینترنت نامحدود میتونه علل وسوسه باشه/تنهایی موقع درس علل وسوسه است
دستورزی کوچیک علل وسوسه است ( بعضی ها عادت کردند به دست ورزی کوچیک حالا موقع درسم میشه و همین کار کوچیک علل مهم شروع وسوسه است.)

علل رو از بین ببری و سرتو گرم کنی که بهش فکر نکنی..وسوسه از بین میره
ممکنه علل فشار درون بدنت باشه ...اونم باید یه جوری با دوش اب سرد و خوردن سردیجات و محتلم شدن در خواب از بین برد
----------------------------
اگر فکر میکنی 
 که
میتوانی
قطعا 
Khansariha (69) میتوانیییییی Khansariha (69)
----------------------------
حالا بشین با خودت فکر کن ببین
 فکر میکنی ؟ 
---------------------------------
 سپاس شده توسط
(1402 ارديبهشت 9، 1:22)يا ماه بني هاشم نوشته است:
(1402 ارديبهشت 9، 1:10)سینا۲۰۰۲ نوشته است: سلام خوبین 

یه سوال دارم، وقتی وسوسه میشم نمی تونم درس بخونم؟ 
یعنی اگه برم سمت درس خوندن وسوسه میشم و همین طرف درس خوندن نمیرم، ولی اگه درس هم نخونم از برنامم عقب میوفتم، 
یه سوال این وسوسه شدنه تا کی ادامه پیدا میکنه؟

سلام سینا جان 302
وقتی درس میخونی وسوسه میشی؟ با چی درس میخونی؟ کجا درس میخونی؟
با لپتاب یا تبلت و گوشی درس میخونی؟
باید دقیق بررسی کنی دلیلش چیه
درس خوندن باید تمرکز ذهن و نگاهتو  بگیره و غرق درس بشی نباید اصلا وسوسه بیاد

شاید از درس خوندن بدت میاد و برای فرار ازش وسوسه میشی...

کتابخونه رفتن بهترین گزینست...برو کتابخونه...تو سالن مطالعه دیگه کاری نمیشه کرد ...و تمرکز خیلی بالاتره.


بعضی ها اصلا نباد تو خونه درس بخونن.


در مورد وسوسه هم باید دقیق فکر کنی چی باعث میشه وسوسه بیاد...و وسوسه چی میاد؟ وسوسه یه کار که حوصلتو بیاره سر جاش فرق داره با وسوسه مستقیم خ.ا

وسوسه های غیر مستقیم بعدا آروم آروم ادمو میبره به سمت خ.ا
اولش میبره به سمت از دست رفتن کنترل ذهن/ یا نگاه/ یا دست

پس وسوسه مستقیم داریم و وسوسه غیر مستقیم

ممکنه از درس بدت بیاد ..وسوسه بشی یه کار انجام بدی حوصلت بیاد سر جاش
حالا چون برنامه نداری برای تفریح ذهنت پیشنهاد رفتن به سمت خ.ا رو بده

باید تصمیم قاطعانه بگیری که خ.ا و پ  و  ر  ن رو برای همیشه بذاری کنار
و بعدش کنترل ذهن و نگاه و دستت رو خیلی قوی حفظ کنی
و بری کتابخونه
این بهترین نسخه ایه که میشه پیچید.

بیشتر بیا کانون 49-2 Khansariha (69)


راستی وسوسه تا وقتی ادامه پیدا میکنه که علل ایجادش رو از بین ببری و بهش فکر نکنی...
باید علل به وجود اومدنش رو کشف کنی
مثلا داشتن بسته اینترنت نامحدود میتونه علل وسوسه باشه/تنهایی موقع درس علل وسوسه است
دستورزی کوچیک علل وسوسه است ( بعضی ها عادت کردند به دست ورزی کوچیک حالا موقع درسم میشه و همین کار کوچیک علل مهم  شروع وسوسه است.)

علل رو از بین ببری و سرتو گرم کنی که بهش فکر نکنی..وسوسه از بین میره
ممکنه علل فشار درون بدنت باشه ...اونم باید یه جوری با دوش اب سرد و خوردن سردیجات و محتلم شدن در خواب از بین برد

ممنون که پاسخ دادین، گروهی یا ویس چت یا دورهمی آنلاین یه چیزی مثل انجمن گمنامان NA که دوستان مشارکت کنن و تجربیات شون استفاده کنیم و این خیلی کمک میکنه تا وسوسه شدن خنثی بشه، 

والا کرم خ.ا اگه بیوفته تو جونم خیلی سخته که رهاش کنم، یه جور مثل ربات میشم که میگه حتما باید این دستورالعمل رو اجرا کنی .
سلام یا ماه  بنی هاشم صبح به خیر بله آان خوابگاهم امتحانات میانترم شروع شده دارم سفت وسخت می خونم توکل به هثخدا و توسل به ائمه دعا کنید که مشکلاتم حل بشه و مشکلات بقیه هم انشالله حل بشه ممنونم دوست خوبم
سلام به همه

(1402 ارديبهشت 9، 1:44)سینا۲۰۰۲ نوشته است: ممنون که پاسخ دادین، گروهی یا ویس چت یا دورهمی آنلاین یه چیزی مثل انجمن گمنامان NA که دوستان مشارکت کنن و تجربیات شون استفاده کنیم و این خیلی کمک میکنه تا وسوسه شدن خنثی بشه، 


انجمن SA به طور گسترده ای داره همچین موضوعی رو .. تقریبا هر ساعت شبانه روز یه جلسه آنلاین برگزار می شه که امکان مشارکت هم هست.
ولی بدی اش اینه مشارکت ها محدود به خ.ا نمی شه و خیلی گسترده تره که خود این میتونه آسیب زا باشه.
موضوع اینه
نیاز جنسی من و عوض کرد. کاملا..
من اگه توی 22 سالگی ازدواج کرده بودم، الان خیلی چیزها عوض شده بود. 
اعتقاد مذهبی ندارم، وقتی کسی از گناه صحبت می کنه، از جهنم یا بهشت، از خدا این طور خواسته و ... باهاش موافق نیستم. پیش خودم فک می کنم به اندازه کافی دنیالش نرفتی و هرچیزی که یادت دادن رو پذیرفتی .. 
شاید به خاظر ضعف خودم بوده، خودم جلوی اون همه شبهه و شک و تردید نتونستم مقاومت کنم، ولی توی ذهن من تردید ها خیلی بیشتر از ایمان هست. 

نیاز جنسی ام متورم شده. دارم اذیت می شم. 
و نا امیدی ...
چیکارش کنم؟ ازدواج؟

قرار بود دربارش صحبت کنیم، ولی نکردیم. منظقی حساب کنیم، میتونم همین الان به مهسا بگم که با مامان بابام میام خواستگاری و عقد کنیم تا ایرانیم. 
ولی نمیشه . به این راحتی نیست. مثل خرید پفک نیست که بری مغازه و بگیری بیای! 

کار می خواد، پول می خواد،
به هم خوردن می خواد. 

کلی سوال هست، 
کسی که می گه خودم رو مسلمون نمی دونم، و تو هم واقعا نمی تونی قانعش کنی که باشه، چه بسا اون داره تو رو قانع می کنه که نباشی، کسی که هر شب کابوس می بینه، کسی که نمی تونه 1 ساعت تمرکز کنه، درآمدش توی آلمان 4 از 10 هست، ولی می خواد 8 از ده خرج کنه، مشکل خانوادگی داره و 1000 تا مورد دیگه. 
می تونه همسر مناسبی باشه؟
از لحاظ جنسی برام جذاب نیست. ولی به خودم می گم تو مگه خودت جذابی؟ این حس ات هم به خاطر پورنه. 

نمی دونم چطور بهتون بگم .. 
مسلما حرف من و قبول نمی کنید و فکر می کنید دارم بهونه میارم، و برای قانع کردن باید برای هر جمله دلیل بیارم که دارم ولی نمی تونم بگم. 

مثلا اگه بگم از کجا معلوم که قرص/داروی اعصاب/خواب نمی خوره؟  من تا با این آدم زیر یه سقف نرم و 6 ماه زندگی نکنم، مگه می تونم بشناسمش؟ من دوست صمیمی خودم روزی یه مشت داروی اعصاب خیلی خیلی قوی می خوره ولی نامزدش نمی دونه، هیچ کس به جز خانواده اش نمی دونم اصلا. یا تا باهاش 3 روز مسافرت نرفتم، نتونستم بشناسمش که چقد آدم تنبل یا مشکل دار یا عصبی یا ... هست. 

مگه میشه تصمیم بگیری با یه نفر تا آخر عمررررررررت زندگی کنی، و تضمین بابتش بدی، که اگه این قرارداد و بهم زدی باید خسارت سنگیییییییین بدی
ولی اون یه نفر و مثل کف دست نشناسی؟

یه روانشناس چطور می تونه بگه من یا طرف مقابل که رابطه جنسی نداشتیم، گرمیم یا سردیم؟
مگه پرایده که یه لیست بگیری دستت و با کتاب راهنما چک کنی، چهارتا تست بزنی و فلان، بگی من این شخص و شناختم؟

ترسناکه آقا. خیلی ترسناکه.
انقدی که آدم قیدش رو می زنه تا جایی که بشه. 

این میشه که من احساس می کنم گیر کردم. 
نه اونقد اعتقاد مذهبی دارم که ازدواج کنم، به هر قیمتی شده با هر شرایطی، بگم خدا می رسونه، چون دیدم که نمیرسونه وگرنه این همه طلاق بیخود نبود.
نه اونقد ندارم که بگم هر غلطی بخوام می کنم تا بشم 35 سالگی و اون موقع ازدواج می کنم که تنها نمونم. 


اگه مذهبی بودم، الان دقیقا همونجاییه که ازدواج به من واجب میشه و از نون شب هم واجب تره. چون این بار وسوسه به گناه های بزرگتری هست. 

به این نتیجه رسیدم
نقل قول: آدما اونقدی مذهبی هستن که براشون مزاحمت ایجاد نکنه! 
سلام 
آقای اراده 9 اردیبهشت / یک روز خوب 
.
.
.
وقتی صفحه رو باز کردم و حرفای دوستان رو خوندم دیدم همه مثل خودم کلافه ان
الان که دارم صحبت میکنم واقعا از لحاظ ذهنی به هم ریخته هستم... وضعیت اقتصادی ... وضعیت جسمی و روحی نامناسب ... خ.ا ... اعتیاد ب دیدن تصاویر ... دور بودن از نقطه ازدواج ... دور شدن از خدا ... افسردگی و خواب زیاد  همه و همه دارن جلوی چشمام رژه میرن

 اما چون یکبار موفق شدم ازین اعتیاد دور بشم پس دوباره هم میتونم ...
 تقریبا متوجه شدم که اگر خواست خودم همراه ترک باشه و به خدا توکل کنم خدا راه نجاتو بهم نشون میده ... مثل دفعات قبلی ک شد 
برای خودم می‌نویسم ....
اونجایی که بجای نمیشه و نیست گفتی میشه و هست 
اونجایی که بجای خستگی پر از انرژی بودی 
اونجایی که از کوچک ترین تغییر شروع کردی 
اونجایی که پله های کوچک پشت سر هم برداشتی 
اونجایی که هر بار شکستی خودتو بخشیدی و بلند شدی و مسیر پاکی رو دنبال کردی 
اونجایی که نا امید نشدی 
اونجایی که ادامه دادی 
اونجایی که بیخیال حس لذت این لحظه شدی 
اونجایی که ورودی های ذهن‌و بستی 
همه و همه یادت باشه
من سخت میگیرم. خیلی 
عادت دارم به از کاه کوه ساختن
و این عادت رو از خانواده ام دارم... 


باید بیشتر جداسازی تمرین کنم.
سلام 

^علی^ /۲۶ بهمن ۱۴۰۱ / ۷۵ روز

چند وقت پیش این ۲ مورد رو برای موانع ازدواج خودم نوشته بودم:
- ترس از انتخاب نادرست ( شناخت نادرست خود - شناخت نادرست دیگری، در نتیجه انتخاب نادرست)
- ترس از شکست در مسئولیت ( عدم توانایی حل مسائل زندگی - مشکلات مالی )

برای اولی دارم سعی میکنم خودمو بهتر بشناسم و اطلاعاتم رو در مورد ازدواج و انتخاب بالا ببرم، برای دومی دنبال درآمد بیشتر هستم و مسأله پاکی رو دنبال میکنم.
الآن تقریباً بعد چند ماه میتونم بگم ترسم خیلی کمتر شده چون رو ترسام کار کردم
به طور کلی هم همین ترس هامون در مرحله اول باعث عقب افتادن ازدواج میشه باید باهاشون مبارزه کنیم، البته باید به ترس توجه کرد، معمولا ترس به ما هشدار میده که خطری نزدیکه، یا باید فرار کنیم یا خودمون رو آماده مقابله با خطر بکنیم. بی توجهی بهش نتیجش شکسته
الآن یه ترس دیگه هم دارم: 
- ترس از پذیرفته نشدن ( نکنه یکیو بپسندم و اون منو نخواد)
این ترسم تو همه هست، شاید تو خانم ها بیشتر هم باشه، ولی کاریش نمیشه کرد، تا جایی که میتونیم رو خودمون کار میکنیم، قدم میزاریم جلو، اگه نشد هم که نشد، ما کار خودمون رو کردیم دیگه. قطعا دردناکه اما هممون درگیرشیم


حالا یه سوال دیگم اینجا هست، آقا اصلا اینهمه ریسک و ترس و سختی برا ازدواج میارزه؟ 
من میگم آره، قطعا ارزشش رو داره. ازدواج تو مرحله اول نیاز جنسی و احساسیه ( که محرک مهم اولیه تو ازدواجه و باعث آرامشه) اما تو مراحل بعد قدرت و استقلاله ( بتونی رو پای خودت وایسی و مشکلات رو حل کنی) نظم و قانونه ( هر کاری دلت میخواد دیگه نمیکنی) از خود گذشتگیه ( دیگه فقط به خودت فکر نمیکنی، همسرت و بچه هات میشن برات دغدغه)
شما عهد می‌بندی که یه خانواده رو حفظ کنی، هر مشکلی بود برا رفعش تلاش کنی، قرار نیست با هر مسأله ای فرار کنی، و این یعنی به اصطلاح رشد میکنی
قرار نیست بی گدار به آب بزنی، بدون هدف و شناخت بری جلو، اما اگه فکر می‌کنی قراره مشکلی نباشه نه، از این خبرا نیست، هر چه قدر هم پولدار باشی، عالم باشی، عارف باشی، بازم قراره مشکلاتی پیش بیاد، کلا زندگی همینطوره
علی_۲۱۳ / ۱۲ اردیبهشت / ۰ روز خوب

هدف اول : ۱ هفته
سلام
امیدوارم حال همگی خوب باشه

من راستش مطالب اخیر رو نخوندم. (دلایل شخصی خودم).سرسری دیدم کل موضوع از چه قراره...  کلی فقط یه چی بگم اون چیزی که دلت میگه رو انجام بده... زیاد درگیر مسائل حاشیه نشید. تا به خودت بیای میبینی ده سال دیگه هم گذشت و همه کار کردی جز اینکه از نعمت جوونیت استفاده کرده باشی.... منتظری پول جمع کنی پیر شی عصا به دست شی بعد بری مسافرت؟ بابا الانه... صبح پاشو بزن به کوه برو طلوع آفتاب رو ببین... از کجا معلوم آخرین صبحی که پا شدی امروز نبود؟ 

میلیاردر میشناسم همین بهانه های اقتصادی رو میاره... خوب پس مشکل اقتصادی نیست... دو دو تاش ۴ تا نمیشه میگه نه زن بگیرم به صلاح نیست...

البته میگم هیچ اصراری نیست... اگر مجردی... بهونه فلان بهمان نیار ... حالشو ببر ...
اگر کسی رو دوست داری اونم تو رو دوست داره. اگر پایت هست... اگر روانشناس قبل از ازدواج رفتید... خوب وام ازدواج میدن ۱۸۰ نفری، دو نفر ۳۶۰... میشه کارای اولش رو انجام داد...

فقط ببین طرف پایت باشه... نمیگم بساز کلمه قشنگی نیست... عاشق هم باشید... نه به خاطر ارضای نیاز جنسی... نه به خاطر حرف مامان و بابات... به خاطر اینکه عشقت رو همیشه کنار خودت داشته باشی...

اونی هم که میاد میگه ۱۰۰۰ تا سکه مهریه رو ول کن عزیزم..‌ عاشق شو ولی دیوانه نه.‌‌... 

ببین ۷۰۰ -۸۰۰ سال پیش حافظ چی گفته




دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت

دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور


انقدر دو دو تا ۴ تا نکن...‌ اگر شکست بخورم چی میشه... روزگار بالا پایین داره. فردا روزی دیدی اوضاع اقتصادی هم درست شد... ولی از تو چی مونده... به عشقت نرسیدی... یه تن فرسوده و شایدم مریض... و بدتر از همه تنها

اینا رو کسی داره بهت میگه تو هر مرحله از زندگی شکست خورده... ولی چون حرف دلم رو گوش دادم ذره ای ناراحت نیستم.

الانم باز به فکر متاهلی هستم... و از شکست هام درس گرفتم... از خودم آدم بهتری ساختم... و تمام تلاشم رو میکنم برای عشقم هیچی کم نذارم.

درآخر اینم بگم... قدیمیا میگن حساب کتاب خودت رو بذار کنار ببین روزگار چه حساب کتابی برات چیده... بیشتر اوقات و در طی زمان اون چیزی که ما فکر کردیم اتفاق نمیفته...
اگر جاده ای را پیدا کردید که هیچ مانعی در آن نبود، به احتمال زیاد آن جاده به جایی نمی رسد. 
(1400 دي 26، 23:06)آرمین نوشته است: سلام به حامی عزیز و یکایک داداش‌های گل سروی.
ان‌شاءالله شاداب و سرحال باشید.

من مدتی نیستم.
از گروه حذفم نکنید. به قول دوستی در همین نزدیکی، میرم یه دور بزنم و برگردم. 
امیدوارم خیلی طولانی نشه. 

سنگر پاکی رو حفظ کنید. برای منم دعا کنید. Khansariha (18)

سلام به همه داداش‌های عزیزی که سنگر رو حفظ کردن.
دورهام رو زدم و برگشتم.

آرمین حاضر.  303
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

سلام سعید هستم / ۲۰ اسفند۱۴۰۱ بدترین روز و حال / ۵۴ روز حال خوب
نقل قول: سلام به همه داداش‌های عزیزی که سنگر رو حفظ کردن.
دورهام رو زدم و برگشتم.

آرمین حاضر.  [تصویر:  303.gif]
سلام داداش جان

خیلی خوش برگشتی 2uge4p4

خیلی خوشحالیم که در کنارمونی 49-2
هر روز نشونه هاش رو برامون میفرسته،
کافیه یکم دقت کنی...
و من با تموم نشونه هایی که برام میفرستی،
ازت میخوام که کمکم کنی بهترین تصمیم های زمان حال رو بگیرم، هوامو داشته باشی.
خدای بزرگم

کارگاه گروه های ترک            گروه سرو
برنامه ریزی روزانه                کارگاه مذهبی
قرار عاشقی                         روزانه های قرآنی
کنترل نگاه وذهن                 ورزش
درسیجات                            مکتبخونه
شبانه روزی
علی_۲۱۳ / ۱۲ اردیبهشت / ۲ روز خوب

هدف اول : ۱ هفته

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان