نظرسنجی: با توجه به غیرفعال شدن گروه طوفان، کدام یک از گروه‌ها را برای ادامه فعالیت انتخاب می‌کنید؟
این نظرسنجی بسته شده است.
گروه سرو
44.44%
4
44.44%
گروه صراط مستقیم
22.22%
2
22.22%
گروه استوا
33.33%
3
33.33%
در کل
9 رأی
100%
*شما به این گزینه رأی داده‌اید.

امتیاز موضوع:
  • 7 رأی - میانگین امتیازات: 3.71
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

گروه ۴ آقایان: طوفان (غیر فعال) (حامی: آرمین - سرپرست: هادی، SR71، مهدوی)

نقل قول: آبی مثل یک نیروی تماما شکست خورده در خدمت شماست [تصویر:  gigglesmile.gif] [تصویر:  hanghead.gif]

امروز تمام ناتوانی هام جلوی چشم هام بود... تمام آرزوهای پر پر شده‌ام از جلوی چشم هام رد شدن...

یکم هم از دست مردم حرص خوردم [...]

[تصویر:  hanghead.gif] من هم مثل آرمین رفتم دست و رویی به یکی از برنامه های ناتموم بکشم و خب موفق به راه انداختنش نشدم... دیگه تیر خلاصی بود بر تمام انرژی امروزم...

الان هم فقط دارم چند تا آهنگ مخصوص اشک ریختن به وقت شبانگاه پیدا میکنم... که برم به خوابی عمیق...

( چیزی غیر از این به ذهنم نمیرسه که آروم کننده باشه... [تصویر:  hanghead.gif]  )

[تصویر:  63.gif] فقط لطفا مراقب خودتون باشید. [تصویر:  63.gif]
سلام دادش آبی Khansariha (18) 
اگر تو ناتوانی پس ما چی هستیم؟
همین توانایی های که الان داری آرزوی خیلی از افراد است 128fs318181
آبی میخوام یک تجربه یا شایدم یک تئوری بهت یاد بدم 49-2
از افراد سخنرانی ها مختلف فهمیدم


چطوری از شرایطی که توی باتلاق گیر کرده ایم نجات پیدا کنیم؟!
 این دنیا و قوانینش بر منظم ترین قاعده ها است
قبول داری وقتی یک فرد با یک شهرت بالا وقتی یک حرفی میزنه چه خوب  وچه بد قدرتش بیشتر از حرف کسی هست که از شهرتی برخوردار نیست ولی حرف های منطقی میزنه؟ Smiley-face-thumb (این داشته باشید تا آخر متن باهم بیشتر بازش کنیم)
وقتی کسی توی ناامیدی هست و همیشه تلاش های زیاد ولی بدون نتیجه میبینه و طبق میل خودش نیست!
باید بدونه که اون درحال رشد درونی هست و در مدتی زیادی بعد اون انفجار نتیجه رخ میده Khansariha (69)
این  دقیقا مثل یک تخم مرغی هست که توی دستگاه جوجه کشی هست 128fs318181 
امیدوارم متوجه شده باشی ولی توی پرانتز بیشتر میگم
(تخم مرغ وقتی با نیروی بیرونی شکسته بشه مایعی بیش نیست و ما میپزیم و میخوریمش P- اما وقتی از درون اون جوجه در حال تشکسل شدن هست یا همون جنین  ، از درون  دیگه خودش میشکنه و اون میاد بیرون و یک جوجه شده دیگه 4chsmu1 )
ما اگر صفر صفر  صفر هستیمvayy وقتی از سطح 100شروع کنیم به کار کردن یعنی کارای که یک سطح صدی انجام میده ما هم انجام بدیم ،قطعا ما بعد از یک مدتی جا میزنیم و از صفر هم بدتر میشه Khansariha (60)
خب وضعیت باتلاق هم همین طوره
اگ تجربه گیر کردن توی باتلاق واقعی داشته باشید Gigglesmile  ( مثلا خودم گیر کردم 4 )
هرچی بیشتر دست و پا بزنیم فاتحه مون خونده است Khansariha (13) 22
باید یواش یواش حرکت کنیم تا اثری نداشته باشدdaghighan
ما هم وقتی توی زندگی توی باتلاق گیر میکنیم باید حرکت های کوچیک اما موثر انجام بدیم 128fs318181 
خلاصه کلام:
باید کارهای کوچک را بزرگ دید
کارهای کوچک مثبت با پیوستگی انجام دادن در همدیگر ضرب میشوند  اثر مرکب داره دقیقا همون مثالی که اول برای آدم مشهور و عادی گفتم  (یعنی باید اینقدر تلاش بکنیم تا حاصل ضرب های زیادی بدست بیاریم و اونموقع حتی کارهای که به ضررمون هستند ، به نفع مون میشوند 128fs318181 )
کارهای کوچک منفی باعث منفی تر شدن میشوند
کارهای کوچک مثبت باعث مثبت تر شدن میشوند
و وقتی که تمام این کار های مثبت یا منفی با نظم خاصی انجام شود بزرگترین نتایج دارند
حالا برای اینکه از باتلاق نجات یابیم دست و پا زدن زیاد و با انرژی زیاد فایده ای ندارد Esteghfar
باید در اون موقع این سوال از خودمون بپرسیم:

نقل قول: در این موقع چه کار مثبتی یا جهش مثبتی میتونم انجام بدم که حالم خوب بشه؟

جواب این سوال میشه یک کار کوچکی که حالمون خوب میشه و بعد از اینکه اون کار تمام شد دوباره این سوال میپرسیم و دوباره حال مون بهتر میشه و به این چرخه ادامه میدیم تا جایی که میبینم از باتلاق که نجات یافتیم هیچ ، پیشرفت زیادی هم کردیم
درواقع این روش به صورت تدریجی حالمون خوب میکنه و تا جایی که فکرش هم نمیکنیم Khansariha (46)
 Khansariha (69) 
این روش حتما اجرا کنید حتی اگر الان بالاترین سطح خودتون هستید 53258zu2qvp1d9v
ببخشید خیلی زیاد شد 302 خیلی خلاصه گفتم و اگر با جایی اش مشکل داشتید حتما اطلاع بدید تا براتون بازش کنم 4chsmu1
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 5، 19:04)آرمین نوشته است: صبح پاشدم و اول از همه نمازم رو خوندم.
بعد داروهام رو خوردم.
حرکت به سمت محل کار. تو راه یه مقدار سخنرانی گوش کردم و یه مقداری هم پست‌های شبکه‌های اجتماعی رو خوندم و پاسخ دادم.
امروز یه روز شلوغ کاری بود. تعرفه‌ها تغییر کرده بود و باید تو سیستم اعمال‌شون می‌کردیم. تا یه جایی اعمال‌شون کردیم بعد گفتن کنسل‌شون کنید. برشون گردوندیم بعد دوباره گفتن نه اعمال کنید. 22

برگشتم خونه شروع کردم به پرداخت قبوض ابتدای ماه و پرداخت اقساط و شارژ و ...
بعدم یه فیلم دیدم.
بعدم اومدم یه سر به داداشای گلم بزنم که بعدترش برم کلاس.  2uge4p4 

خدا رو شکر. یک روز پاک دیگه هم داره سپری میشه.  Confetti


سلام آرمین جان

امیدوارم حالت بهتر شده باشه عزیز

ممنون از توصیه هات


خوشحالم بابت روزای پاکت 302
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 5، 19:10)SR71 نوشته است:
نقل قول: مهدوی/20مهر/15 روز خوب  [تصویر:  303.gif]
 همینه Khansariha (69) 
برو جلو پسر ، تو میتونی Khansariha (69)

سلام مهدوی جان امیدوارم حالت خوب باشه 2uge4p4
حواست به روز های پاکیت باشه چون اونا آرزوی خیلی از بچه هاست 128fs318181


ممنون عرفان جان
پاکی خیلی خوبه و واقعاً این روزا بهتر از چند ماه پیشم؛ حمایت هاتون نبود نمیتونستم یه هفته هم پاک بمونم Khansariha (8)
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 5، 12:01)mohammadrg نوشته است: سلام بچه ها 303
دلم تنگ شده بود 49-2
ولی این چندروز فقط میومدم پیاماتونو میخوندم، این چند روز خیلی کار خاصی نکردم فقط به خاطر همین کارای کنکور که از قبلم بود مشغول بودم و نمیرسیدم پیام بدم، ولی این چند روز به جز زمان بیدار شدنم از خواب همه چیز خوب پیش میره، و خداروشکر
محمد/۳۶روز پاک
سلام محمد خوب هستی؟ 49-2
خیلی هم عالی 53258zu2qvp1d9v
4 روز دیگه تا چهله داری Khansariha (69)  منتظرت هسیتم 128fs318181 
موفق باشی 1
(1399 آبان 5، 12:23)ماجراجو نوشته است: سلام من تمام مدت نت نداشتم 
الان تو اتوبوسم دارم میام خونه 
ببخشید داداشا خیلی خیلی دلم تنگ شده بود براتون 
برسم خونه پیاماتونو جواب میدم
فعلا
سلام سلام 2uge4p4 
خوش آمدی Confetti
ماهم دلمون برات تنگ شده بود Khansariha (18)
حیف نبودی ببینی چه طوفانی به پا کردیم Khansariha (69)
(1399 آبان 5، 16:16)هادی نوشته است: سلام دوستان

امیدوارم که حالتون خوب باشه

هادی از لحاظ جسمی خوب نبود این چند روزه الان هم خوب نیست و دردجسمی داره 
عذر میخوام که این چند روزه نبودم نمیتونم پای سیستم بشینم تلاش میکنم که زود خوب بشم 
ولی داره سخت برای پاکی میجنگه و تا به امروز روزهاش سبز هست
1
سلام آقا هادی 303
خیلی ممنون 53 
هیچ اشکال نداره ، سلامتی ات برای ما مهم تره 128fs318181 
انشاالله که هرچه زودتر خوب بشی 63


اصل خیلی قشنگی توضیح دادی
واقعا کمک گرفتن از دیگران باعث روشن شدن مسیر میشه 128fs318181
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 5، 16:16)هادی نوشته است: سلام دوستان

امیدوارم که حالتون خوب باشه

هادی از لحاظ جسمی خوب نبود این چند روزه الان هم خوب نیست و دردجسمی داره 
عذر میخوام که این چند روزه نبودم نمیتونم پای سیستم بشینم تلاش میکنم که زود خوب بشم 
ولی داره سخت برای پاکی میجنگه و تا به امروز روزهاش سبز هست
1


سلام هادی جان
کلی برات دعا میکنیم؛ منتظر بازگشت سلامتی تو هستیم عزیز Khansariha (8)

تو قهرمان مایی؛ میدونه؟ تعداد روزات برامون واقعاً مایه دلگرمیه 
اینکه با این همه تعداد روز و بعد از چند سال هنوز هم میایی اینجا و هوای ما رو داری و اصل های موفقیت رو مینویسی، واقعاً این بهمون این پیام رو میرسونه که کانون یه گروه عادی نیست که بعد از چند ماه یا یه سال از هم میپاشه و دیگه همدیگه رو حتی نمیشناسیم


کانون با همه بچه‌هاش کانونه 128fs318181 
مراقب سلامتیت باش عزیز


ایول به جنگت برای پاکی Khansariha (69)
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
 سپاس شده توسط
نقل قول: سلام عرفان جان
شب عالی پرتقالی (اون سری پرتقالی رو اشتباه نوشته بودم دیگه یاد گرفتم.  [تصویر:  4chsmu1.gif] )
شنیدم کلاس‌های آنلاین حسابی بهت خوش می‌گذره. خصوصا زیست و شیمی.  [تصویر:  smiley-face-biggrin.gif] موفق باشی داداش عزیز.  [تصویر:  2uge4p4.gif]
سلام آقا آرمین 303 
اره دفعه قبل اساتید ادبیات ایران ایراد گرفتند Khansariha (13) 
کلاس های آنلاین من دو جهتی هست
یکی توی شاد که نگم بهتره 4chsmu1 
یکی هم موسسه ای دیگه که واقعا درجه یکه daghighan و درس خوندن معنا پیدا میکنه
اره زیست من هر دفعه بیشتر از قبل علاقه مندش میشم 2uge4p4 
خیلی ممنون 302
(1399 آبان 5، 19:04)آرمین نوشته است: صبح پاشدم و اول از همه نمازم رو خوندم.
بعد داروهام رو خوردم.
حرکت به سمت محل کار. تو راه یه مقدار سخنرانی گوش کردم و یه مقداری هم پست‌های شبکه‌های اجتماعی رو خوندم و پاسخ دادم.
امروز یه روز شلوغ کاری بود. تعرفه‌ها تغییر کرده بود و باید تو سیستم اعمال‌شون می‌کردیم. تا یه جایی اعمال‌شون کردیم بعد گفتن کنسل‌شون کنید. برشون گردوندیم بعد دوباره گفتن نه اعمال کنید. 22

برگشتم خونه شروع کردم به پرداخت قبوض ابتدای ماه و پرداخت اقساط و شارژ و ...
بعدم یه فیلم دیدم.
بعدم اومدم یه سر به داداشای گلم بزنم که بعدترش برم کلاس.  2uge4p4 

خدا رو شکر. یک روز پاک دیگه هم داره سپری میشه.  Confetti
اوایل روز خوب پیش میرفت ولی توی محل کار وضع خراب شد Khansariha (13)
خیلی ممنون که به فکر بچه ها هستید 53 



امرور کلاس آنلاین داشتم تا 2ظهر
از2تا6درس خوندیم  Khansariha (56)
6تا9 هم کانون و استراحت4
9تا12 هم درس Khansariha (66) 
ااینم کل برنامه ام که قسمت 9تا 12 هنوز عملی موعدش نرسیده 4chsmu1
اSR71ا/ 21شهریور / 45 روز طوفانی Khansariha (69) 
اعلام وضعیت به خاطر تغییر اسم یکم سخت شد 4fvfcja 
بریم سراغ
انگیزه dingdingding 
[تصویر:  B93TZCLgumH.jpg]
 سپاس شده توسط
سلام دوستان
مرسی از همه دوستان عزیز که حال منو پرسیدن.
ظاهرا برای دومین بار کرونا گرفتم.
البته مشکوکه. تست ندادم. فعلا قرنطینه ام تو خونه
حالم خیلی بهتره.
دومین روز ترک...
هر که با مرغ هوا دوست شود...
خوابش آرام ترین خواب جهان خواهد بود!
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 5، 20:56)Saman79 نوشته است: سلام دوستان
مرسی از همه دوستان عزیز که حال منو پرسیدن.
ظاهرا برای دومین بار کرونا گرفتم.
البته مشکوکه. تست ندادم. فعلا قرنطینه ام تو خونه
حالم خیلی بهتره.
دومین روز ترک...


سامان عزیز نگران نباش
این نیز بگذرد
الآن فقط تو خونه بشین و استراحت کن؛ سعی کن اینجا بیایی مخصوصاً تو تاپیک شبانه روزی خیلی متفاوت و باحاله؛ 

اینجا هم برات کلی دعا میکنیم که خیلی زود بهتر بشی 317


ایول به دو روز پاکت Khansariha (69) ایول

منتظر خبرای سلامتیت هستیم داداش 53258zu2qvp1d9v 

14 شاخه صلوات برای سلامتی و پاکی سامان و هادی قرائت شد 53
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
 سپاس شده توسط
سلام به همه برو بچه های طوفانی.. حالتون خوبه؟ دماغتون چاقه؟
شرمنده من یه مدت نبودم، البته همه پست هاتونو میخوندم، ولی یه ذره دمغ بودم، حس و حال نوشتن نبود
از حال و روزگار من اگه میپرسید، خوبم شکر. 4 5 روز گذشته، هم خیلی افسرده و پکر بودم، هم خیلی استرس داشتم به خاطر تمدید سنوات دانشگام (که امروز یه ذره خیالم راحت شد). شکست هم، روم سیاه، چندباری اتفاق افتاد
اصلا ماجرای ترک من،احساس میکنم خیلی پیچیده و عمیق شده.. 
درمانده شدم دیگه واقعا 46
آرمین1 / 5 آبان / صفر روز خوب
داستان من
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 5، 21:51)Armin1 نوشته است: سلام به همه برو بچه های طوفانی.. حالتون خوبه؟ دماغتون چاقه؟
شرمنده من یه مدت نبودم، البته همه پست هاتونو میخوندم، ولی یه ذره دمغ بودم، حس و حال نوشتن نبود
از حال و روزگار من اگه میپرسید، خوبم شکر. 4 5 روز گذشته، هم خیلی افسرده و پکر بودم، هم خیلی استرس داشتم به خاطر تمدید سنوات دانشگام (که امروز یه ذره خیالم راحت شد). شکست هم، روم سیاه، چندباری اتفاق افتاد
اصلا ماجرای ترک من،احساس میکنم خیلی پیچیده و عمیق شده.. 
درمانده شدم دیگه واقعا 46
آرمین1 / 5 آبان / صفر روز خوب


آرمین1 عزیز برامون تعریف کن؛ چی شد که لغزش داشتی؟

میدونی که توی این مرحله باید ریشه یابی کرد
ببین چی شد که به لغزش منجر شد؟

و خوشحالم که دوباره شروع کردی cheshmak
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
 سپاس شده توسط
خیلی دلم میخواد تایپ کنم، ولی نمیدونم چی بگم، 
خیلی فکر منفی توی ذهنمه که میدونم نباید اینجا بیارم، چون هم حال خودمو بدتر میکنه هم شما ها رو .. 

فقط در همین حد که احساس خوبی نسبت به خودم و شخصیت ام ندارم. احساس میکنم معتاد به مواد مخدر هستم، ولی متاسفانه روزهای دیگه این احساس از بین میره. حتی وقتی هفته ی پیش نشستم انگیزه های پاکی رو توی دفترم بنویسم، نتونستم دلیل قانع کننده و محکمی پیدا کنم برای اینکه چرا از خ.ا متنفرم. آیا واقعا از خ.ا متنفرم؟! 

بچه ها من یه آدم اهمال کار هستم، خیلی هم اهمال کار. تک تکِ موقعیت ها و فرصت های زندگی مو به خاطر همی موضوع از دست دادم. الان دقیقا یک سال و چهار ماه هست که توی خونه موندم به بهونه ی اینکه پایان نامم تموم شه ولی نشده .. اوضاعم خیلی بیریخته ، خیلی 
و این اهمال کاری باعث میشه خیلی استرس بگیرم، خیلی . در حدی که مثلا ساعت 2 نصفه شب از خواب میپرم در حالی که ضربان قلبم 1000 بار میزنه و وااااقععاااا دارم سکته می کنم،یا مثلا نزدیک مهلت دفاع ام که شده بود، تقریبا یه هفته شب ها دو سه ساعت خوابیدم. به مرحله ای رسیده بودم که نه مغزم کشش داشت کار کنم، نه میتونستم کار نکنم. نشسته بودم میزدم تو سرم( 4chsmu1 جدی) که مادرم میگفت ولش کن اصلا ، گور باباش، نمیخواد دفاع کنی .. داری میکشی خودتو اینجوری
فکرهایی که شب ها نمیذاره بخوابم، فکر به اینکه 25 سالمه و شغل، سابقه ی کاری، پول، ماشین، سرمایه هیچی ندارم و میخوام چیکار کنم بقیه شو.. 
و این میشه که رو میارم به خ.ا .. آرامش بخش طبیعی ! 
ولی متاسفانه این آرامش بخش، شل کننده هم هست و هم چنان مشکلات من همون جا باقی مونده و قراره از فردا صبح آوار شن رو سرم.

آرمین، اون دفعه میگفت با خودت فکر کن که فایده ای نداره اینکار، خودارضایی مشکلی رو حل نمیکنه .. 
ولی برای من خیلی جواب نمیده، من نمیتونم ساعت 2 صبح که قلبم اومده دهنم با خودم منطقی صحبت کنم. اون لحظه بدنم فقط یه چیز میخواد که استیبل (Stable- داشتید زبان و ؟  16 ) بشه .. انگار بدنم تحمل و طاقت این حجم از استرس رو نداره.. عین مواد مخدر، شما به معتادی که داره خماری میکشه میتونید بگید مواد فایده ای نداره، نکش؟ 

چهار راه هست ( به ترتیب بد به خوب نوشتم)
یکی اینکه چیزی رو جایگزین کنم، یه آرامش بخش در این حد قوی (قرص و سیگار و ... ) (اصلا نمیرم سراغ این روش، خیالتون راحت)
دوم ادامه ی همین روش خ.ا
سوم استرس نداشته باشم که با توجه به موقعیتی که هممون داریم، نمیشه واقعا. این تموم میشه یکی دیگه هست. 
چهارم تحمل ام رو ببرم بالا، که به نظرم کار خیلی سختیه، خیلی اراده میخواد که بعید میدونم من داشته باشم.
داستان من
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 5، 22:16)Armin1 نوشته است: بچه ها من یه آدم اهمال کار هستم، خیلی هم اهمال کار. تک تکِ موقعیت ها و فرصت های زندگی مو به خاطر همی موضوع از دست دادم. الان دقیقا یک سال و چهار ماه هست که توی خونه موندم به بهونه ی اینکه پایان نامم تموم شه ولی نشده .. اوضاعم خیلی بیریخته ، خیلی 
و این اهمال کاری باعث میشه خیلی استرس بگیرم، خیلی . در حدی که مثلا ساعت 2 نصفه شب از خواب میپرم در حالی که ضربان قلبم 1000 بار میزنه و وااااقععاااا دارم سکته می کنم،یا مثلا نزدیک مهلت دفاع ام که شده بود، تقریبا یه هفته شب ها دو سه ساعت خوابیدم. به مرحله ای رسیده بودم که نه مغزم کشش داشت کار کنم، نه میتونستم کار نکنم. نشسته بودم میزدم تو سرم( 4chsmu1 جدی) که مادرم میگفت ولش کن اصلا ، گور باباش، نمیخواد دفاع کنی .. داری میکشی خودتو اینجوری
فکرهایی که شب ها نمیذاره بخوابم، فکر به اینکه 25 سالمه و شغل، سابقه ی کاری، پول، ماشین، سرمایه هیچی ندارم و میخوام چیکار کنم بقیه شو.. 
.
.
.
چهار راه هست ( به ترتیب بد به خوب نوشتم)
یکی اینکه چیزی رو جایگزین کنم، یه آرامش بخش در این حد قوی (قرص و سیگار و ... ) (اصلا نمیرم سراغ این روش، خیالتون راحت)
دوم ادامه ی همین روش خ.ا
سوم استرس نداشته باشم که با توجه به موقعیتی که هممون داریم، نمیشه واقعا. این تموم میشه یکی دیگه هست. 
چهارم تحمل ام رو ببرم بالا، که به نظرم کار خیلی سختیه، خیلی اراده میخواد که بعید میدونم من داشته باشم.

20
آرمین کاملاً میفهممت که منم چند ماهه که دارم با این مشکلات زجر کش میشم 809197ps94ijjhwg

بهت حق میدم؛ شب از خواب پریدن یا کلاً نتونی بخوابی
از خودت متنفر بشی و بعد به حال خودت زار میزنی؛ تنها همصحبتت چهارتا دیوار باشن و احساس بی فایده بودن

وای خدا که بازم نفسم گرفت 2

آرمین جان میدونی چیه؟ من همیشه از اینکه اینم از خودم خجالت میکشم؛ نه کار دارم نه درسم رو به راهه نه حرفه ای بلدم نه هنری و تو خونه همش حس میکنم اضافه ام؛ خونواده ام از اینکه من اینجوری فکر میکنم خیلی ناراحت میشن ولی چیکار میشه کرد؟ من واقعاً همینطورم 

ولی ببین عزیز، من از همین پاکی شروع کردم؛ میدونم سنگین ترین وزنه رو برداشتم ولی با همین وزنه سنگین میتونم به خیلی چیزای دیگه برسم
من الآن تقریباً کنترل نگاه و چشمم رو دارم، اعتماد به نفسم بهتر شده و تو فکر اینم که در اولین فرصت برم یه حرفه ای فنی چیزی رو یاد بگیرم
احتمالاً برم مرکز فنی و حرفه ای اگه آموزش یه فنی داشته باشن ثبت نام کنم و یه چیزی رو یاد بگیرم و کار کنم؛ این روزا کار فنی نسبتاً از بقیه کار ها جایگاه بهتری از نظر مالی و اشتغال داره؛ راستش من خیلی سمت فنی نیستم و کلاً به زور یه پیچ رو میبندم دیگه بماند آچار و ابزار دیگه رو!
ولی یاد گرفتم که خودم علاقه رو بسازم و چیزایی که برام مفیدن رو بهشون علاقه مند شم؛ از طرفی سعی میکنم برای ارشد بخونم چون جزو اهدافمه 

حالا عزیز دل
سعی کن خودتو پیدا کنی؛ استعدادها و تواناییتو پیدا کن؛ این کار نه برای پیدا کردن مسیر که البته برای این هدف هم مناسبه ولی اینو برای بازیابی روحیه ات میگم
استرس همیشه هست ولی باید آروم آروم یاد بگیریم کنترلش کنیم؛ مورد چهارمی که ذکر کردی خود به خود در طول ترک به وجود میاد و آستانه تحملت میره بالا

عزیزِ داداش، هیچ مشکلی نیست، دوباره شروع میکنی و بازم پاکی و طهارت؛ الآن فقط استراحت کن، برای یه شب هم که شده همه دنیا رو بذار کنار و استراحت کن 

فردا میشینی دوباره زندگیتو شروع میکنی و برنامه میچینی پیش میری؛ همین 302
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 5، 22:32)ماجراجو نوشته است: سلام سلام چطورید چخبرا 
راستش این مدتی که نبودم اولا خیلی تلاش کردم که بیام کانون میومدم اما نت اونجاG بود و نمیاورد باور کنید صد بار ک دروغ پونزده بیست بار میومدم اما سایت رو بالا نمیاورد
خب راستش من در این مدت چشمم و ذهنم کاملا پاک بوده یعنی هیچ صحنه ای ندیدم خداروشکر یاحرفی یا... ولی راستشو بخام بگم پنج روز پیش خیلی مسخره وغیر منتظره شکست خوردم 
ولی باورتون نمیشه من توی این مدت که روستا بودم یه عادتو کنار گذاشتم 53258zu2qvp1d9v
نت گردی یا فکر های بیخود خیلی روم تاثیر گذاشته خیلی خداروشکر 
وای خدا من اصلا وضعیت پاکیامو نگفتم ببخشید خیلی دوست داشتم مسابقه باشم اما نشد به خاطر نت انشالله مسابقه بعدی 
دیگه مشکل نت ندارم 4chsmu1
خب من بازگشتم باپنج روز خوب واقعا ببخشید اصلا انتظار نداشتم نفس من تو اون روز تمام توانشو بکار گرفت 
فعلا شبتون خوش


صفا آوردی سعید جان 302
مهم اینه که دوباره شروع کنی و موانع رو پیدا کنی؛ ریشه یابی کنی و پاداش رو به برنامه ات اضافه کنی
چقدر خوب که وابستگیت به فضای مجازی رو محدود کردی؛ کنترل نگاه و ذهنت هم که بیستِ بیسته daghighan 
روحیه ات هم به نظر عالی میاد و این فوق‌العاده ست
روستا بهترین جا برا ریکاوریه cheshmak

همه خوشحالیم که برگشتی Khansariha (96)
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 5، 23:22)مهدوی نوشته است: 20
آرمین کاملاً میفهممت که منم چند ماهه که دارم با این مشکلات زجر کش میشم 809197ps94ijjhwg

بهت حق میدم؛ شب از خواب پریدن یا کلاً نتونی بخوابی
از خودت متنفر بشی و بعد به حال خودت زار میزنی؛ تنها همصحبتت چهارتا دیوار باشن و احساس بی فایده بودن

وای خدا که بازم نفسم گرفت 2

آرمین جان میدونی چیه؟ من همیشه از اینکه اینم از خودم خجالت میکشم؛ نه کار دارم نه درسم رو به راهه نه حرفه ای بلدم نه هنری و تو خونه همش حس میکنم اضافه ام؛ خونواده ام از اینکه من اینجوری فکر میکنم خیلی ناراحت میشن ولی چیکار میشه کرد؟ من واقعاً همینطورم 

ولی ببین عزیز، من از همین پاکی شروع کردم؛ میدونم سنگین ترین وزنه رو برداشتم ولی با همین وزنه سنگین میتونم به خیلی چیزای دیگه برسم
من الآن تقریباً کنترل نگاه و چشمم رو دارم، اعتماد به نفسم بهتر شده و تو فکر اینم که در اولین فرصت برم یه حرفه ای فنی چیزی رو یاد بگیرم
احتمالاً برم مرکز فنی و حرفه ای اگه آموزش یه فنی داشته باشن ثبت نام کنم و یه چیزی رو یاد بگیرم و کار کنم؛ این روزا کار فنی نسبتاً از بقیه کار ها جایگاه بهتری از نظر مالی و اشتغال داره؛ راستش من خیلی سمت فنی نیستم و کلاً به زور یه پیچ رو میبندم دیگه بماند آچار و ابزار دیگه رو!
ولی یاد گرفتم که خودم علاقه رو بسازم و چیزایی که برام مفیدن رو بهشون علاقه مند شم؛ از طرفی سعی میکنم برای ارشد بخونم چون جزو اهدافمه 

حالا عزیز دل
سعی کن خودتو پیدا کنی؛ استعدادها و تواناییتو پیدا کن؛ این کار نه برای پیدا کردن مسیر که البته برای این هدف هم مناسبه ولی اینو برای بازیابی روحیه ات میگم
استرس همیشه هست ولی باید آروم آروم یاد بگیریم کنترلش کنیم؛ مورد چهارمی که ذکر کردی خود به خود در طول ترک به وجود میاد و آستانه تحملت میره بالا

عزیزِ داداش، هیچ مشکلی نیست، دوباره شروع میکنی و بازم پاکی و طهارت؛ الآن فقط استراحت کن، برای یه شب هم که شده همه دنیا رو بذار کنار و استراحت کن 

فردا میشینی دوباره زندگیتو شروع میکنی و برنامه میچینی پیش میری؛ همین 302

ممنون از دلداری ات مهدوی جان ، خیلی گلی داداش.. 
تازه الان شما دانشجویی و هیچ کس توقع نداره ازت ! 
بعد که درست تموم شد، یواش یواش دیگه انتظار دارن ازت
بعد یه مدت هم اصلا یادشون میره 4 سال کجا بودی و غر میزنن که هیچ کاری نکردی، بقیه هم درس خوندن هم خونه خریدن هم زن گرفتن هم...  Gigglesmile
یا مثلا میگن حتما خوب درس نخوندی که الان کار گیرت نمیاد و مدرک ات رو کلا میبرن زیر سوال ! 

و نمیدونن برای نیم نمره، نیم نمره اش چه پدری در اومده از دانشجو با این نظام آموزشی غلط اندر غلط ! 

درباره ارشد و فنی حرفه ای حرف بزنیم با هم حتما .. اگه حال داشتی 

از امیدی هم که بهم دادی کلی ممنونم ازت رفیق  53
داستان من
 سپاس شده توسط
(1399 آبان 5، 23:42)Armin1 نوشته است: ممنون از دلداری ات مهدوی جان ، خیلی گلی داداش.. 
تازه الان شما دانشجویی و هیچ کس توقع نداره ازت ! 
بعد که درست تموم شد، یواش یواش دیگه انتظار دارن ازت
بعد یه مدت هم اصلا یادشون میره 4 سال کجا بودی و غر میزنن که هیچ کاری نکردی، بقیه هم درس خوندن هم خونه خریدن هم زن گرفتن هم...  Gigglesmile
یا مثلا میگن حتما خوب درس نخوندی که الان کار گیرت نمیاد و مدرک ات رو کلا میبرن زیر سوال ! 

و نمیدونن برای نیم نمره، نیم نمره اش چه پدری در اومده از دانشجو با این نظام آموزشی غلط اندر غلط ! 

درباره ارشد و فنی حرفه ای حرف بزنیم با هم حتما .. اگه حال داشتی 

از امیدی هم که بهم دادی کلی ممنونم ازت رفیق  53


آرمین جان میدونی چیه؟ راستش من ارشد وزارت بهداشت هدفمه ولی برای فنی و حرفه ای گفتم میخوام برم مراکز آموزشش تا شاید یه حرفه ای رو یاد گرفتم در کنار تحصیلم بتونم یه چیزی یاد بگیرم که فردا اگه به هیچ جایی نرسیدم، حداقل بتونم یه کاری داشته باشم

ممنون که با وجود همه سختی ها هنوز دلت میخواد کمک کنی و این صفت پاکانه

درباره اینکه خونواده بعضی وقتا یه حرفایی میزنن راستش منم خونواده ام با اینکه خیلی مراعاتم میکنن توی این مورد ولی وقتی عصبانی میشن، مدرک نگرفته منو هم زیر سؤال میبرن Gigglesmile

ولی فنی و حرفه ای رو اون بالا بهت پیشنهاد دادم تا اگه احیاناً اگه علاقه داری یا امکانش هست یه دوره بری(احتمالاً رایگان باشن) بعد از سه چهار ماه یه اوستا کاری؛ راستش من زیاد از کسب و کار و استارت آپ و اینا سر در نمیارم برای همین شغل فنی به ذهنم رسید


درباره آموزش هم باهات کاملاً موافقم که همش غلط اندر غلطه؛ مخصوصاً الآن که آموزش مجازیه

ولی همونطور که گفتم امشب و شاید کل فردا رو به خودت فرصت بده که استراحت کنی بعد از اون میشینیم با هم برای یه صفحه جدید از زندگی برنامه میچینیم Khansariha (18)
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان