1399 آذر 12، 0:07
صبح برای نماز صبح بیدار شدم
بعد هم خواب و بعد هم رأس 9 بیداری
هوا کلاً مه آلود بود
رفتم دنبال ایزوگام کردن سقف دستشویی(مالک سابق خونه گویا به ایزوگام کردن سقف دستشویی اعتقاد نداشت )
حوالی عصر کلاس آنلاین داشتم
کلاً امروز کار خاصی غیر از ایزوگام و کلاس آنلاین انجام ندادم
حوالی غروب بارون اومد تا همین دو ساعت پیش
و بازم احتمالاً بیاد
بارون خوبه ولی نه با وضع اسفناک شهر
کل شهر زیر آبه
امروز کمر درد عجیبی داشتم
همش حس میکنم ستون فقرات داره میشکنه
تیشتر از دردش استرس داره منو میکشه
بحث استخون باشه من کلاً از هوش میرم
یادمه واسه کنکور هم بخش استخوان رو نخوندم چون نگاه کردن به تصاویر ساده مفاصل باعث اضطراب شدیدم میشد
دیروز این درد رو آروم آروم حس میکردم ولی امروز بیشتره
همش دارم خیال میکنم مهره ها دارن از هم جدا میشن
نمیدونم اگه دیسکه یا نه
به دکتر هم دسترسی ندارم چون خیابونا کلاً بستن و اکثر مطب ها به خاطر کرونا+آبگرفتگی تعطیلن
واقعاً به دکتر نیاز دارم چون با اینکه از ظهر تا الآن فقط دراز کشیدم ولی بازم حس میکنم داره به کمرم فشار میاد
نماز خوندن هم برام سخت بود و وسط نماز داد کمرم تیر کشید
از طرفی امروز کلاً کسل و بی حالم
الآن فکر کنم یه ساعت از تایم کنار گذاشتن گوشی گذشته ولی واقعاً لازم داشتم کانون بیام
این بار نمیدونم منشأ حال بد روحی چیه
اصلاً اتفاقی نیفتاده ولی روحیه درستی ندارم
اشکال نداره
میگذره
همچنان با قدرت مقاومم
مهدوی/9 آذر/2 روز خوب
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال