توجه توجه
داداشهای عزیز استوایی همه جمع بشید.
نزدیک به یک سال حامی گروه استوا بودم.
تو این مدت کلی لذت میبردم که کنارتونم و باهاتون صحبت میکنم.
همیشه هم کلی حس خوب از اینجا بودن داشتم.
اما متاسفانه شرایط بهگونهای شده که دیگه امکان حضور ندارم.
از این پس داداش عزیزمون آقای مهدوی حامی گروه هستن.
مطمئنم بهتر از من میتونن به شما کمک کنن و پاکی گروه هم به اوج خودش میرسه.
مهدوی جان این شما و این داداشهای گل استوایی که خاطرشون خیلی برام عزیزه.
بچهها ببخشید بابت گاهوبیگاه نبودنهام.
بابت اینکه اون جور که باید و شاید نتونستم کمک شما باشم.
کلی دلم براتون تنگ میشه.
دوست دارم وقتی پیگیرتون میشم از خبرهای خوب شما بشنوم.
از پاکیهاتون. موفقیتهای تحصیلیتون. رشدهای معنویتون.
قدر سالهای نوجوونی و جوونیتون رو بدونید.
زود میگذره.
خیلی حیفه که به هیچ و پوچ بگذره.
برای خودتون ارزش قائل باشید و ارزشمند زندگی کنید.
جوری که همیشه سرتون رو بالا بگیرید.
چه جلوی خدا چه جلوی خلق خدا.
دست خدا به همراهتون.