امتیاز موضوع:
  • 11 رأی - میانگین امتیازات: 4.64
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم

گوشم به راه تا که خبر می‌دهد ز دوست
صاحب خبر بیامد و من بی‌خبر شدم

سعدی 53

متن کامل این شعر (اینجا)

53  طرح ختم قرآن 53

 .
   از دسـت و زبان که برآید   ---   کز عهده‌ی شکرش به درآید
.
 سپاس شده توسط
من تماشای تو میکردم و غافل بودم
کز تماشای تو خلقی به تماشای منند

گفته بودی که چرا محو تماشای منی
و چنان محو که یک دم مژه بر هم نزنی

مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود
ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی!



هوشنگ ابتهاج 53
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
 سپاس شده توسط
ﺑﻪ ﻣﯽ ﺳﺠﺎﺩﻩ ﺭﻧﮕﻴﻦ ﮐﻦ ﮔﺮﺕ ﭘﻴﺮ ﻣﻐﺎﻥ ﮔﻮﻳﺪ
ﮐﻪ ﺳﺎﻟﮏ ﺑﯽ ﺧﺒﺮ ﻧﺒﻮﺩ ﺯ ﺭﺍﻩ ﻭ ﺭﺳﻢ ﻣﻨﺰﻝ ﻫﺎ
ﺷﺐ ﺗﺎﺭﻳﮏ ﻭ ﺑﻴﻢ ﻣﻮﺝ ﻭ ﮔﺮﺩﺍﺑﯽ ﭼﻨﻴﻦ ﻫﺎﻳﻞ
ﮐﺠﺎ ﺩﺍﻧﻨﺪ ﺣﺎﻝ ﻣﺎ ﺳﺒﮑﺒﺎﺭﺍﻥ ﺳﺎﺣﻞ ﻫﺎ

ﺻﺪﺑﺎﺭ ﻭ ﻫﺰﺍﺭﺑﺎﺭ ﺑﺴﺘﻢ ﺗﻮﺑﻪ

ﺧﻮﻥ ﻣﻴﮕﺮﻳﺪ ﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺳﺘﻢ ﺗﻮﺑﻪ
               
 سپاس شده توسط
از داغ غمت، هر که دلش سوختنی نیست
از شمع رخت، محفلش افروختنی نیست

گرد آمده از نیستی، این مزرعه را برگ
ای برق مزن، خرمن ما سوختنی نیست

حبیب خراسانی

53  طرح ختم قرآن 53

 .
   از دسـت و زبان که برآید   ---   کز عهده‌ی شکرش به درآید
.
 سپاس شده توسط
تـــا بــدیــن جـــا بــهر دینــار آمـــدم
چـــون رســیدم مســت دیــدار آمـــدم
تا نگريد طفلك حلوا فروش
ديگ بخشايش كجا آيد به جوش
مولانا
می‌گویند غم همزاد بشر است، همزاد من به شکلی با من عجین شده که حتی یک دم از من فاصله نمی‌گیرد...
 سپاس شده توسط
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

حافظ 53

53  طرح ختم قرآن 53

 .
   از دسـت و زبان که برآید   ---   کز عهده‌ی شکرش به درآید
.
 سپاس شده توسط
این همه گفتیم لیک اندر بسیچ

بی‌عنایات خدا هیچیم هیچ

 

بی‌عنایات حق و خاصان حق

گر ملک باشد سیاهستش ورق

 

ای خدا ای فضل تو حاجت روا

با تو یاد هیچ کس نبود روا…

 
مولانا  daghighan
 سپاس شده توسط
چون چرخ بکام یک خردمند نگشت
خواهی تو فلک هفت شمر خواهی هشت
چون باید مرد و آرزوها همه هشت
چه مور خورد بگور و چه گرگ بدشت

خیام
تقدیر الهی چو پی سوختن ماست

مانیز بسازیم به تقدیر الهی
می‌گویند غم همزاد بشر است، همزاد من به شکلی با من عجین شده که حتی یک دم از من فاصله نمی‌گیرد...
 یا رب اسیرم و دل من در پناه توست
بی تابم و قرار دلم یک نگاه توست

چندان اسیر خواهش نفسم که غافلم
از دست رفته را طلب بارگاه توست
تا من بدیدم روی تو ای ماه و شمع روشنم
هر جا نشینم خرمم هر جا روم در گلشنم

مولانا 53



53  طرح ختم قرآن 53

 .
   از دسـت و زبان که برآید   ---   کز عهده‌ی شکرش به درآید
.
 سپاس شده توسط
من اول روز دانستم که با شیرین درافتادم
که چون فرهاد باید شست دست از جان شیرینم


سعدی
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
مي رود عمر عزيز ما، دريغا چاره چيست

دي برفت و ميرود امروز و فردا، چاره چيست
تا ابد این دل من گیر به زنجیر کسی‌ست
گیر آنی که خودش مایل و پیگیر کسی‌ست!


ماهان یونسی
چرخ گردون گر ندارد سازگاری با دلت
دست در جیبت کن و جدی نگیرش، بیخیال [تصویر:  4chsmu1.gif]
ترسم از آن قوم که بر دردکشان می خندند
بر سر کار خرابات کنند ایمان را

«حافظ»


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 2 مهمان