۩ مشاعره ۩

[رند]

یقین می دان که جان در پیش جانان

نیاید قرب تا قربان نگردد

[رند]

مست گشتم از تو گفتی صبر کن

صبر کردن کار هشیاری بود


دل زمن بردی و گفتی غم مخور

گر دلی نبود نه بس کاری بود


به نظر منم آشنا میاد یه جایی دیدمش ولی نمیدونم کجا

[saman71]

دل تمنا می کند تا من بسازم خانه ای

عاشقان کی خانه دارند دل مگر دیوانه ای؟

[رند]

یا برو از حلقه ی مردان دین

در میان حلقه ی کفار شو

[سنــا]

فسانه گشت و کهن شد حدیث اسکندر // سخن نو آر که نو را حلاوتی است دگر

[saman71]

روزھا در حسرت فردا به سر شد ای دریغ

دیگر از عمرم ھمین امروز و فردا مانده است

[رند]

تو چنین پسته دهان و من زشوق

گرم میسوزم،دهان در بسته ام


چون جهان آرای دیدم روی تو

چشم از روی جهان در بسته ام

[mehdi68]

مزرع سبز فلك ديدم و داس مه نو
يادم از كشته ي خويش آمد وهنگام درو

[رند]

ور شدم کشته ی خسته،کفنی نیست مرا

بی گل روی تو چون لاله بس از خون کفنم

[mehdi68]

ما زياران چشم ياري داشتيم
خود غلط بود انچه ميپنداشتيم

[Milad milano]

من بندهٔ نگه که به سد شرح و بسط گفت

حرف عنایتی که تبسم، نگفته خواست

وحشي بافقي

[Mi6united]

تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است
ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است

[بارونی....]

تا بدید آمد شعاع شمس تبریزی ز شرق......جان مطلق شد زمین و آسمان،ای عاشقان

مولانا

[سنــا]

نبِّرم از تو امید ای نگارین // که تا از من نبّرد جان شیرین

[رند]

نه من از خانه ی تقوا به در افتادم و بس

پدرم نیز بهشت ابد از دست بهشت