۩ مشاعره ۩

[رند]

یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد  ....... به وداعی دل غم دیده ی ما شاد نکرد

[mahdi950]

در نظر بازی ما بی خبران حیرانند............من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند

[رند]

دی گفت طبیب از سر حسرت چو ما دید ....... هیهات که درد تو زقانون شفا رفت

[mahdi950]

تو همچو صبحی و من شمع خلوت سحرم.........تبسمی کن و جان بین که چون همی سپرم

[رند]

مگر که لاله بدانست بیوفایی دهر ..... که تا بزاد و بشد جام می زکف ننهاد

[mahdi950]

در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم..........سرزنش ها گر کند خار مغیلان غم مخور

[Alireza 68]

روزی که میگرفتند پیمان ز نسل آدم ........... عشق از میان ذرات در جستجوی ما بود


غبار همدانی

[MohseN72]

در دفتر طبیب خرد باب عشق نیست
ای دل به درد خو کن و نام دوا مپرس
حافظ

[mahdi950]

سحر بلبل حکایت با صبا کرد............که عشق روی گل با ما جها کرد

از آن رنگ رخم خون در دل افتاد..........وز آن گلشن به خارم مبتلا کرد

[شازده کوچولو]

دیگران قرعه ی قسمت همه بر عیش زدند

دل غمدیده ی ما بود که هم بر غم زد

[Alireza 68]

دست طمع چو پیش کسان میکنی دراز

پل بسته ای که بگذری از آبروی خویش

صائب

[شاهین 70]

شاه نشین چشم من تکیه گه خیال توست

جای دعاست شاه من بی تو مباد جای تو

هوس یه پست کانون کرده بودم

[هبوط]

واعظ مکن دراز حدیث عذاب را        این بس بود که بار دگر زنده می شویم

[marall]

من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم


لطف ها میکنی ای خاک درت تاج سرم

[maneoo]

ما را کبوترانه وفادار کرده است
آزاد کرده است و گرفتار کرده است...

فاضل نظری