۩ مشاعره ۩

[Alireza 68]

من درد تو را ز دست آسان ندهم

دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم

مولوی

[رند]

مشکلی دارم زدانشمند مجلس بازپرس ........ توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند

[تنها ترین سردار]

.

در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم 

بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم ... 


( سعدی علیه الرحمه )

[رند]

من از بازوی خود دارم بسی شکر ....... که زور مردم آزاری ندارم

[تنها ترین سردار]

.

مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هست 

یا شب و روز به جز فکر تو ام کاری هست ... 


( سعدی علیه الرحمه )

[Ethereal]

تو تاج ما و آن گه سرهای ما شکسته؟
تو یار غار و آن گه یاران من گرفته؟

مولوی

[تنها ترین سردار]

.

هزار جهد بکردم که سرّ عشق بپوشم 

نبود بر سر آتش میسرم که نجوشم ... 


( سعدی علیه الرحمه )

[Ethereal]

می چرخم و می رقصم و می نوشم از این جام
بی خود شده از خویشم و از گردش ایام

مولوی

[تنها ترین سردار]

.

ما را سریست با تو که گر خلق روزگار 

دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم ... 


( سعدی علیه الرحمه )

[مــانــا]

ماه رویا روی خوب  از من متاب ..... بی خطا کشتن چه میبینی  صواب

یک بیت ک کمه کاش میشد کل غزل های سعدی رو اینجا نوشت

[تنها ترین سردار]

.

بود آیا که در میکده ها بگشایند 

گره از کار فرو بسته ی ما بگشایند 


( حضرت حافظ )

[امیرحسین]

دی میشـد و گفتم صنما عـهـد به جـای آر - - - - - - - - - -  گفتا غلطی خواجه در این عهد وفا نیست

[تنها ترین سردار]

.

ترسم از تنهایی احوالم به رسوایی کشد 

ترس تنهاییست ورنه بیم رسواییم نیست ... 


( سعدی علیه الرحمه )

[ساحل]

ترسم که اشک در غم ما پرده در شود
وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود ولیک به خون جگر شود

[تنها ترین سردار]

.

درون آتش از آنم که آتشین گل من 

مرا چو پاره ی دل در کنار باید و نیست ... 


( رهی معیری )