۩ مشاعره ۩

[رند]

از می عشق تو مست افتاده ام ............ بر درت چون خاک پست افتاده ام

[سها]

"من همانم که اگر دوست مرا یاد کند

به صفای قدمش دیده خود فرش کنم"

"م" بده..

[ساحل]

من ازآن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم 
که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را

[سها]

" ای نگهت نخی از مخمل و از ابریشم

چند وقتیست که هرش ب به تو می اندیشم

به تو اری به تو یعنی به همان منظر دور

به همان سبز صمیمی به همان جام بلور"

"ر" بده..

[ساحل]

روزگارست که گه عزت دهد گه خاردارد

چرخ بازیگر از این بازیچه ها بسیار دارد

 

[رند]

در راه اشتیاقت جانهای انتظاران ............. چون مرغ نیم بسمل در خاک و خون تپیده

[K_1]

هرگز وجود حاضر غایب شنیده ای؟
من در میان جمع و دلم جای دیگر است

---

(البته ماعر معاصر می فرماید که:

هرگز وجود غایب حاضر شنیده ای؟
دل در میان جمع و خودم جای دیگرم!
)

[سها]

سلام

"من آن دیوانه بندم که دیوان را همی‌ بندم

زبان عشق می‌دانم سلیمانم به جان تو

نخواهم عمر فانی را تویی عمر عزیز من

نخواهم جان پرغم را تویی جانم به جان تو"

"و" بده...

یاعلی.

[mehdi68]

برا خودم میگم
واعظان کین جلوه در محراب ومنبر میکنند
تا به خلوت میروند ان کار دیگر میکنند

[سها]

برای همه صدق میکنه..


"دلا دیدی که خورشید از شب ِ سرد

چو آتش سر ز خاکستر بر آورد"

"د" بده..

[mehdi68]

دیدی ای دل که دگر باره غم عشق چه کرد
 چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد

[سها]

"دل از من برد و روی از من نهان کرد

خدا را با که این بازی توان کرد؟"

"د" بده..

[mehdi68]

دل ودین وعقل وهوشم همه را به باد دادی
ز کدام باده مستی به من خراب دادی

[سها]

"ياران ره عشق منزل ندارد

اين بحر مواج ساحل ندارد.

باری كه حملش نايد ز گردون

جز ما ضعيفان حامل ندارد"

"د" بده...

(شرمنده هی د میشه..)

[mehdi68]

دردم از یار است ودرمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم