۩ مشاعره ۩

[ساحل]

نیست دلداری که دلداری کند 
نیست غم خواری که غم خواری کند 
گر چه یاران بسیارند هر طرف 
نیست یاری تا مرا یاری کند

[Ethereal]

دگرم مگو که خواهم که ز درگهت برانم
تو بر این و من بر آنم که دل از تو برندارم

حافظ

[رند]

ما نگوییم بد و میل به نا حق نکنیم ........ جامه ی کس سیه و دلق خود ارزق نکنیم

[Alireza 68]

منشين در پس اين بغض گران
مدران جمه خود را مدران
مكن اي خسته در اين بغض درنگ
دل ديوانه تنها دل تنگ

[mehdi68]

گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی

[Ho3ein]

یا آن روزی که یاری داشتیم       این چنین خوار نبودیم اعتباری داشتیم
ای که مارا دیده ای با پشت خم       این زمستان را نبین ما هم بهاری داشتیم

[رند]

من کی آزاد شوم از غم دل چون هر دم ............... هندوی زلف بتی حلقه کند در گوشم

[Ho3ein]

مرا از کودکی احساس دادند.. مرا عادت به بوی یاس دادند
کلید حل مشکلاتم را به دست حضرت عباس دادند

[گل سرخ]

در خرابات مغان نور خدا می بینم
این عجب بین که چه نوری زکجا می بینم

[ساحل]

مه من هنوز عشقت دل من فکار دارد
تو یکی بپرس از این غم که به من چه کار دارد
مژه سوزن رفو کن نخ او زتار مو کن
که هنوز وصله ی دل دو سه بخیه کار دارد
استاد شهریار

[گل سرخ]

دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو
که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم

[ساحل]

من و انکار شراب این چه حکایت باشد 
غالبا آنقدر عقل و درایت باشد

[mehdi68]

دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند

[ساحل]

دل میرود زدستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز
باشد که باز بینیم دیدار آشنا را

[mehdi68]

انکس که تو را شناخت جان را چه کند
فرزند وعیال وخانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی
دیوانه ی تو هر دو جهان را چه کند