1400 دي 12، 23:33
از اونجایی که یک ذوق الکی خزیده زیر پوستم، حقیقتا نمیتونم صبر کنم تا ۱۷ دی برسه
کانون خیلی فرصت ها به من داد.
اول از همه فرصت این رو داد که بتونم به تابویی به نام خ.ا فکر کنم و براش برنامه بریزم. قبل اون فقط ازش می ترسیدم و ازش شرمگین بودم. به حدی که نمی خواستم به یاد بیارم...
به من فرصت داد خودم رو محک بزنم.
بعد از دوره دو سال و نیمه روان درمانی ای که وارد کانون شدم کانون فرصت خوبی بود تا
ببینم چیزهایی که یاد گرفتم رو در صحنه عمل هم میتونم اجرا کنم؟ میتونم دنبال تایید بقیه نباشم؟ میتونم دلسوزی بیجا نداشته باشم؟ میتونم خودانضباطی پیدا کنم و...
و
کانون به من فرصت داد تا جامعه کوچک رویایی خودم رو بسازم. سبک خودم رو پیاده کنم. تغییرات لازم توی سبک های قبل رو پیاده کنم و طرحی نو دربندازم.
چیزی که جای دیگه ای به من به این اندازه اجازه ابراز خلاقیت و تصمیم گیری رو نمیداد و البته من هم فکر نمی کردم کانون روزی بشه اون جای رویایی من.
آخه من شخصیتی دارم که بسیار دوست داره دستش باز باشه برای انتخاب و تصمیم گیری. کلی سبک من درآوردی داره.
کلی ایده جدید و زاویه دید های کمتر دیده شده داره که معمولا هم بخاطر نامتعارف بودن اجازه عملیاتی شدن پیدا نمی کنن.
اما من خوشحالم که مدیر تالار روانشناسی هستم
و میتونم با امکاناتی که طراح خوب سایت آقای فرست بوی تدارک دیدن، به آدم ها کمک کنم و مسیر انتقال خیر بشم. بهشون دید بدم و امید بدم که آهای من رفتم! شد! شما هم میتونید! یالا بیاین! من اینجوری کردم اونجوری کردم اینجا چاله س، نیفتی، اینو یاد گرفتم...
قطعا من از خودم چیزی ندارم و خدا بهم لطف کرده و دستم رو گرفته و شما هم اگر چیز مفید و اثرگذاری از من دیدید و شنیدید، بدونید این من نیستم که کمکتون می کنم بلکه خدا دستتون رو گرفته. روزی شما بوده اون حرف ها رو بشنوید، من فقط وسیله بودم.
و من کانون و مخصوصا تالار روانشناسی رو خیلی دوست دارم؛ تالار دیگه الان مثل وارث من میمونه که ذره ذره می خوام همه تجربیاتم رو براش به ارث بذارم.
چند روز پیش می خوندم «قصه پیروزی تو میتونه راه نجات یک نفر دیگه باشه.» این برای من از بزرگترین خوشبختی های ممکن خواهد بود اگر کسی از قصه های من راه نجات خودشو پیدا کنه. به خودم افتخار خواهم کرد اگر چنین چیزی رخ بده. و من براش همه کار می کنم. انشاءالله خدا هم تو این راه کمکم کنه که در لحظات سخت دستم رو بگیره که حالا مسئولیت بیشتری بر عهده منه.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)