1399 بهمن 14، 22:20
یه خاطره شیرین امروز یادم اومد
امروز نگاه می کردم دیدم یه شمع کنار محل خوابمه. یادم افتاد روزای اولم که تحمل دقایق قبل خواب برام زجرآور بود تو تاریکی شمع روشن می کردم و باهاش رمان کیمیاگر رو می خوندم رمان نیمه کاره مورد علاقه م. از تاریکی چشمام خسته می شدن و یکراست می خوابیدم.
تا کم کم با فکر کردن به دلیلم برای ترک و مکتوب کردنش و جایگزینی تفریح سالم و اهمیت به لذت های حلال و پاک و همچنیم شروع پروژه کتابخوانی در حیطه دوست داشتن خود از اون روزا گذشتم.
الهی شکر
هرچند گذشتم، أما تلاش شیطون تمومی نداره. به هر دری در می زنه و از هر سوراخی ممکنه وارد بشه. این مراقبتا ته نداره. باید دائمی باشه. نمیشه ولش کنی بگی دیگه تمام شد.
گاهی به خدا میگم
خدایا تو کمکم کن منبع درست شادی رو پیدا کنم. تو به ذهنم بیار چه کاری لازمه، تو هوشیارم کن چه خطری در کمینه، تو یادم بنداز وقتی دارم اشتباه می کنم و بعدش هم تو بهم جسارت بده با ترس هام روبرو بشم و از از دست دادن نترسم.
يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِمَنْ فِي أَيْدِيكُمْ مِنَ الْأَسْرَىٰ إِنْ يَعْلَمِ اللَّهُ فِي قُلُوبِكُمْ خَيْرًا يُؤْتِكُمْ خَيْرًا مِمَّا أُخِذَ مِنْكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ ۗ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ ﴿٧٠﴾
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)
ای پیامبر! به اسیرانی که در اختیار شمایند، بگو: اگر خدا خیری در دل های شما بداند، بهتر از چیزی که از شما گرفته اند به شما می دهد، و گناهانتان را می آمرزد و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است. (۷۰)