بچه های کنکوری من خودم سال پیش این موقع داشتم درد میکشیدم برا کنکور دادنم
رنج میکشیدم و میخوندم
من کلا ادمی بودم ک تا اون موقع برا هیچی تو زندگیم تلاش نکرده بودم سختی نکشیده بودم
ولی الان رویام پولدار شدن بود
رویام تجمل بود
رویام شاید شهرت و مورد توجه بودن بود
برای ب دست اوردن همش باید تلاش میکردم
به علاوه اینکه نه کار درست هنری ورزشی بلد بودم نه چیزی
بهترین چیزی ک دوس داشتم تو رشته خودم روانشناسی بود
کلی دررموردش خوندم
تحقیق کردم
حقیقتا عاشقش شدم
و بعد از اون دیگ لذت کنکور خوندنم برا تجمل گرایی و پول نبود
هدفم مهمتر و بهتر شده بود
ولی اون حس خفن بودنرو نمیتونستم کنترل کنم
دلم میخاس بین ادمای خفن باشم
بگن طرف دانشگاه تهرانیه
بگن فلانی رشتش حقوقه
در حالی ک روان دوس داشتم
خودمو تیکه و پاره کردم ک رتبم زیر صد بشه دانشگاه تهرانی بشم
تاینکه یه روز یه اقاییو دیدم کافی نت داشت تو محلمون
گف از شهید بهشتی فوق روانشناسی داره.....
دانشگاه و رشته ای ک خیلیا براش چند سال از عمرشونو میدادن
در حالی ک یکی از فامیلامون از ازاد شهرمون روان خونده بود ولی معروف شده بود و داشت کار میکرد
خیلیم کارش گرفته بود
چون عاشق بود
عاشقانه درس میخوند
کتاب جدید میومد سریع میرفت سراغش
کارگاهی نبود که این نرفته باشه
اینکه کارشناسیش مشاوره بود ولی بعضی اختلالاتم درمان میکرد
خیلی پیگیر بود
و همه اینا از نظر من برا این بود ک عاشق بود
عاشق کارش
عاشق ک باشی درد کشیدن برات لذت بخش میشه
درد ندیدن فیلم
ندیدن خانواده
فلان کلاسو نرفتن
صبح زود بیدار شدنه
همش قشنگه
چون میدونی راهیه ک باید بری تا برسی ب خواستت
ولی کنکور همش وسیلست
وسیله برا رسیدن ب عشقی ک داری
کاری ک دوس داری
ولی فقط یهه وسیله
نه بیشتر
کنکور همه زندگیتو تعریف نمیکنه
من باباجونم عاشق طب سنتیو این چیزاست
تا کلاس پنجمم بیشتر درس نخونده
ولی کلی کتاب پزشکی دورشه
شاید مدرنیته نباشه جدید نباشه
ولی همین منو خیلی وقتا خوب کرده
هرکی یه طوریش میشه اول زنگ میزنن به باباجونم
خیلیم اشتباه کرده تا حالا ولی رف دنبال عشقش و الان خوشحاله
خلاصه ک برخلاف نظر بقیه ب نظر من کنکور وظیفه نیس
کنکور فقط یه راهه از هزار تا راه که سریع تر ب هدفت میرسونتت
فقط باید اول با خودت حلش کنی ک اصلا این راه مناسبته یا نه
بعد پا بزاری توش ولی اونم با اگاهی