کانون

سلام سلام

اچ اف .زهرا هستم

اومدم از تک تک بزرگوارایی که برام پ .پ گذاشتن تشکر کنم و عذرخواهی که هنوز جواب ندادم.

رمز پروفایلم رو به هم زدم که برم بخونم.
حالا پدر بزرگ  با اینکه امتحانام تموم شده هنوزم میگن: بچه برو بشین درس ها تو بخون 


مسئولین پاسخگو نیستن دیگه چه کار کنم 

آخرش فکر کنم با همین باید بیام بازدید پس بدم 


خلاصه اینکه ببخشید اگه جواب به پیام ها دیر شد.
از همتون ممنوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونم

و ارادت فراوان به تک تکتون.

سلام

اومدم تا از همه كسايي ك از من ناراحتن ب هر طريق و ب هر دليل عذرخواهي كنم..

بگم:
اگه بد ديدين معاند نبودم!
اگه ظلم شد عمدي در كار نبود!
اگه ناراحت شدين من شاد نشدم!
اگه عصباني شدين من لذت نبردم!

خلاصه ك حلال كنين... شب شاديه و شادي فرصت خوبي براي بخشش...


مهم نیست کی مقصر است..مهم این است که یادمان باشد عمرمان کوتاه است..
در پایان زندگی خواهیم گفت: کاش فقط چند لحظه بیشتر فرصت داشتیم...


در پناه خدا..
ياعلي.

من اینجا اومدم از خیلی عذر خواهی کنم. از خیلی هایی که در این کانون من رو تحمل کردن. جناب جوان  که فکر کنم خیلی




 از طرف من اذیت رو  محتمل شدن.  فکر کنم خیلی ها از دست من ناراحت باشن. اینجا اومدم بگم من گنه کار رو حلال کنید . 




شاید دیگر همین ثانیه ها ، ثانیه های آخر عمرم باشد



از تمام شما دوستان طلب حلالیت می کنم

معذرت میخوام که یه مدت نبودم وصندلی داغم رو هوا موند
از هادی مخصوصا  و اون عزیزایی که سوال پرسیدن
و همه بچه های کانون

شرمنده 

از همه کسایی که واسم پ پ گذاشتن عذر میخوام برام مقدور نبود جواب بدم 
هنوز وقت نکردم بخونمشون ... 
به هر حال ممنون بخاطر الطاف همیشگیتون نسبت به بنده 

(1391 آذر 29، 22:26)رکســــانـا نوشته است: [ -> ]میخوام از کسی عذرخواهی کنم که مطمئنم هیچوقت اینجارو نمیخونه
میخوام از کسی عذرخواهی کنم که هیچوقت تو دنیای واقعی نمیتونم ازش عذر خواهی کنم
میخوام از کسی عذرخواهی کنم که همیشه باهاش بدرفتاری کردم
همیشه نتونستم تحملش کنم بخاطره خودخواهی های خودم
بخاطر نفس کثیف خودم .....
گاهی غیره عمد و برحسب عادت که میدونم عادت خیلی زشتیه باهاش بد بودم
و گاهی هم هرکار کردم خودمو کنترل کنم اما بازم نتونستم و باهاش بد بودم
اون لحظه ای که باهاش روبرو میشم نفس کثیفم همیشه پیروز میشه و باهاش بدخلقی میکنم
بجای این که باهاش محبت کنم همیشه تخقیر و سرزنشش میکنم
میدونم هیچوقت اینجارو نمیخونی
اما منو بخاطر همه بدیهام ببخش
بخاطر همه کارایی که باید در حقت میکردمو نکردم ببخش
بخاطره همه محبتایی که بهت بدهکارم منو ببخش
بخاطره این که محبت کردن به تو فراموشم شده منو ببخش ....
کاش میتونستم اینا رو بهت بگم ....
ولی افسوس .....
هیچکس نمیتونه بفهمه حس منو ....

این پست رو 91/9/29 زدم !!
و دیشب ..........
بلخره به آرزوی دیرینم رسیدم .......
ازش عذرخواهی کردم .... بوسیدمش ... نوازشش کردم .... 
به اندازه تمام لحظاتی که در حقش کوتاهی کردم بهش مدیونم
امیدوارم خدا بهم عمری بده که بتونم جبرانش کنم .......
درسته این ماه رمضون پاک نبودم
درسته که سرشار از گناهم هنووز ....
اما خدا هدیه منو بهم داد 
با این که روسیاه بودم خدا بهم فرصت جبران داد ........
فرصتی که خیلی وقته دنبالش بودم و ازش غفلت کردم ....
خدایا شکرت 

سلام. یادش بخیر یه دورانی در آغوشش بودم. یه دورانی پاک بودم و با یاد او نفس میکشیدم. یادش بخیر.


او همه ی پست ها را میخواند . او کسی است که به من زندگی داد اما من خرابش کردم. به او کفر گفتم.


 به او شرک ورزیدم. امید دارم با کوله باری از گناه من بدبخت و بیچاره را ببخشد. منظورم خدا بود . خدا.


خدایی که در این نزدیکی است اما من از او هزاران فرسنگ دورم

سلام
ميخوام ب شدت از خودم عذرخواهي كنم!

بابت كاري ك نبايد ميكردم و كردم...
بابت جواب ك نبايد ميدادم و دادم...

از خودم معذرت ميخوام ك فرصتي مهيا كردم ك راحت مورد هجمه و توهين و قضاوت بد قرار بگيره..
از خودم معذرت ميخوام ك حرمتش رو نگه نداشتم...
از خودم معذرت ميخوام ك آسايشش رو ب هم زدم..
از خودم معذرت ميخوام ك اجازه دادم مخدوش بشه!


قول ميدم ازت مراقبت كنم....

در پناه خدا..
ياعلي.

اومدم اینجا از کسی عذرواهی کنم ک هیچوقت اینجارو نمیبینه....
فرصت نشد از خودش عذرخواهی کنم.....
یعنی فرصت شدا هنوزم فرصت هست ولی
غرور لعنتی اجازه نمیده.....
ازش عذر میخوام بخاطر همه بدیام
بخاطر همه بی توجهیام
بخاطر همه کم محلیام
بخاطر همه لجبازیام
بخاطر همه حرفایی ک باعث شد ذره ذره خورد شدنشو ببینم........
اشدیم زندگی من ختم بشه به این جمله:"خیلی زود،دیر میشه....."
ولی خب پشیمونم و ب روی خودم نمیارم
بگذریم........

سلام..
امشب اومدم ازت معذرت بخوام
بخوام ک با همه ی بدیام منو ببخشی..
دوسال و چهار ماه و 10 روز پیش دیدم پریشونی.. دل کوچولوت گرفته، یه ترس همراه یه عالمه دلتنگی و فاصله سر راهت نشسته..همه نگرانی هاتو بغل زده بودی و از خدا کمک میخواستی
اون روز کلافه بودی بازم تو ذهنت مرور میکردی این همه بلایی که به سرت اومده بود
اون روز خوب یادمه دنبال مقصر بودی، ک یه بچه معصوم 4-5 ساله به دلیل نااگاهی یه عده ادم داشت به جسم کوچولوش ضربه میزد..
دستتو گرفتم میدونستم عاشقه سفری
گفتم بیا بیا برو اگ مرد سفری بس الله..
و تو دقیقا 1390/02/08سفرتو توی کانون شروع کردی..
درست فهمیدی
مسافرکوچولو اومدم از تو معذرت بخوام
تو این دو سال و چهار ماه و ده روزخیلی بهت ظلم کردم
خیلی بد بودم
فک کردم میتونم راهنمای راهت بشم
اما من بردمت به بی راهه
منو ببخش که تو این دوسال هیچ کار نکردم برات
منو ببخش اینجا یه قطعه از اسمونه
اما من اسمونی نمیشم
خیلی دوست دارم بدمت به کانون قشنگمو برای همیشه برم
چون دیگ هیچ کار برا خودم نمیکنم
منو ببخش برای همه چی
برای همه ی ضربه هایی که بهت زدم..

آزموده را آزموندن خطاست!
باز هم وقت گرفتم گویا...
ولی ممنون کمکم کردید دردهام یادم بره و باز روی اوردم به شیطنت!
از اکثریتتون حلالیت گرفتم////اونائیم که ازشون حلالیت نگرفتم خودشون به بزرگی خودشون حلالم کنن...

دنیای واقعیش یه روزی رو سرمون خراب خواهد شد...
اینجا که مجازیه...اگه برق بره دیگه کانونی هم نیست!
مهم اون رفتار و روابطیه که ماها با هم داشتیم

و هیچ چیز زیباتر از طلب بخشش از یک کانونی نیست...

همیشه در یادم میمونید...
یا حق

سلام. واقعا از تمامی شما دوستان عذر میخوام مورد هجمه انتقاد های تند من حقیر قرار میگیرن و سکوت میکنین. حلالم کنین

سلام

اومدم معذرت خواهی کنم

از کسی که برام خیلی زحمت کشیده و من یادم میره همش زحماتش

از کسی که تو مدت حضورم مامان سها صداش کردم

همیشه  اذیتش کردم خواسته یا ناخواسته

نمیدونم دیگه چی بگم

ان شاء الله که مارو ببخشن

سلام 
از تمام دوستاي خوبم معذرت ميخوام بابت تمام اين مدتي كه بي خبر گذاشتم رفتم .. 

آقا به خدا پارازیت ارزشش رو نداره کسی از آدم ناراحت بشه. 
با اینکه مطمئن نیستم چرا ازم ناراحته ولی از امیرحسین خان عذر میخوام شخصا! و فقط هم از طرف خودم! 


داداش غمت نباشه. همش واسه شوخی و خنده بوده. والا اگه میدونستم دقیقا چرا ناراحتی بهتر بود ولی اصلا نفهمیدم. 

فقط یکی دو مورد به ذهنم رسید یکی اینکه داداش امیرحسین خان زحمت کشیده بود یه سوتی برای پارازیت پیدا کرده بود اما من موقع نوشتن پارازیت یادم رفت. کلی توضیحات داره که چرا دقیقا یادم رفت. یکی هم اینکه به شوخی به آبجی مارال گفتم که همه‌ی این قضیه‌ی دوربین مخفی زیر سر امیرحسین‌خان هست که البته واقعیت نداشت. حالا این یکی هم دیگه توضیحات زیاد داره لازم نیست اینجا بیارم. فقط ببخشید دیگه! 

حالا بیا بخند ما رو هم حلال کن!