1392 خرداد 6، 8:21
نماد كمال عقل
برترين معيار عقلگرايى در زندگى، ادب و ادب آموزى است. كيميايى كه تيرگى ها و تاريكى هاى قلب را مى زدايد و نور و روشنايى در رواق وجود انسان مى افزايد به گونهاى كه بهاى بى نظير آدمى با سنجش مقدار ادب هر فردى، قابل تشخيص خواهد بود.
زينب كبرى عليها السلام شخصيت شايسته اى بود كه درس ادب را در مكتب امامت آموخته بود و سيره و سخن پدر و مادر خود را از اعماق وجود خود پذيرفته بود. در گفتار و رفتار، صميمى، مهربان، صادق و مؤدب بود به گونه اى كه زنان بسيارى در نخستين برخورد، شيفته شيوه و مجذوب اخلاق روح پرور او مى شدند(13).
ادب و احترام حضرت زينب عليها السلام به برادر خود آنچنان بود كه هنگامى كه عبداللَّه بن عباس به امام حسين عليه السلام گفت: شما كه به اين سفر خطرناك مىرويد چرا زنها را با خود مى بريد؟ حضرت زينب عليها السلام با شنيدن اين سخن سر از محمل خود برآورده و فرمود: «اى پسر عباس! آيا مى خواهى بين من و برادرم جدايى بيندازى؟ هرگز من از او جدا نخواهم شد(14)»..
در حادثه عاشورا در برابر آن همه مصائب و داغها و حوادث، هرگز از مسير ادب و عبوديّت نسبت به حضرت حق خارج نشد و هيچگاه كلمه اى حاكى از دلتنگى، نارضايتى، اعتراض، شكايت و تنگنظرى بر لب نراند. هرچه مى گفت بر طبق رضايت خداوند متعال و مقدرات او بود و بلكه بالاتر از آن در پاسخ طعنه پسر زياد، مى فرمود:
«إنّى ما رَأَيْتُ إلاّ جَميلاً(15)»: «من جز زيبايى نديدم».
كه اين كلام در نظر اهل آن، از بالاترين مراتب توحيد، عرفان، قرب به خداى متعال و رسم بندگى و عبوديت، حكايت دارد و كمال ادب عاشق را نسبت به معشوق نشان مىدهد.
برترين معيار عقلگرايى در زندگى، ادب و ادب آموزى است. كيميايى كه تيرگى ها و تاريكى هاى قلب را مى زدايد و نور و روشنايى در رواق وجود انسان مى افزايد به گونهاى كه بهاى بى نظير آدمى با سنجش مقدار ادب هر فردى، قابل تشخيص خواهد بود.
زينب كبرى عليها السلام شخصيت شايسته اى بود كه درس ادب را در مكتب امامت آموخته بود و سيره و سخن پدر و مادر خود را از اعماق وجود خود پذيرفته بود. در گفتار و رفتار، صميمى، مهربان، صادق و مؤدب بود به گونه اى كه زنان بسيارى در نخستين برخورد، شيفته شيوه و مجذوب اخلاق روح پرور او مى شدند(13).
ادب و احترام حضرت زينب عليها السلام به برادر خود آنچنان بود كه هنگامى كه عبداللَّه بن عباس به امام حسين عليه السلام گفت: شما كه به اين سفر خطرناك مىرويد چرا زنها را با خود مى بريد؟ حضرت زينب عليها السلام با شنيدن اين سخن سر از محمل خود برآورده و فرمود: «اى پسر عباس! آيا مى خواهى بين من و برادرم جدايى بيندازى؟ هرگز من از او جدا نخواهم شد(14)»..
در حادثه عاشورا در برابر آن همه مصائب و داغها و حوادث، هرگز از مسير ادب و عبوديّت نسبت به حضرت حق خارج نشد و هيچگاه كلمه اى حاكى از دلتنگى، نارضايتى، اعتراض، شكايت و تنگنظرى بر لب نراند. هرچه مى گفت بر طبق رضايت خداوند متعال و مقدرات او بود و بلكه بالاتر از آن در پاسخ طعنه پسر زياد، مى فرمود:
«إنّى ما رَأَيْتُ إلاّ جَميلاً(15)»: «من جز زيبايى نديدم».
كه اين كلام در نظر اهل آن، از بالاترين مراتب توحيد، عرفان، قرب به خداى متعال و رسم بندگى و عبوديت، حكايت دارد و كمال ادب عاشق را نسبت به معشوق نشان مىدهد.