معرفت به امام زمان شرط بهرهگيري از معارف دين
وقتي اين روايت را كه ميفرمايد: «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ يَعْرِفْ اِمَامَ زَمَانِهِ، مَاتَ مِيتةً جَاهِلِيَّة»؛[1] باتأمل از نظر بگذرانيد از خود سؤال ميکنيد معني مرگ جاهليت چه مرگي است، قرآن ميفرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ ...»[2] اجابت کنيد خدا و رسول را که با دعوت شما، شما را زنده ميگرداند. پس معلوم است مرگ جاهلي، يعني مرگي که با کفر و نفاق همراه است. و لذا با توجه به روايت به اين نتيجه ميرسيد كه اگر حالا شما بخواهيد با پيغمبر هم ارتباط برقرار كنيد، بايد امام زمانتان را بشناسيد و از دريچه معرفت به مقام امام زمان ع اين زيارت و ارتباط عملي ميشود، زيرا كسيكه با نشناختن امام زمانش روح و روانش، روح و روان جاهليت است، امكان ارتباط با پيامبر خدا و با قرآن براي قلب او موجود نيست. ما در زيارتهايي كه در حرم ائمه ميخوانيم، ميگوييم: اي امام! اكنون سلام ما را ميشنوي و جواب ميدهي، همة اينها درست است، امّا اگر خواستي امام صادق ع هم با تو حرف بزند وجواب سلام تو را بدهد، بايد امام زمانت را بشناسي، يعني از دريچة معرفت وجود منوّر امام زمان ع است كه ميشود با ساير امامان ع ارتباط برقرار كرد، چون وقتي بدون شناختامام زمان ع به زيارت پيامبر خدا ص ميروي، پيامبري را زيارت كردهاي كه تو را متوجه مقام امامت بعداز خودش نكرده است، پس در اين حال پيامبر خدا را زيارت نكردهاي و كسي را كه زيارت ميكني،غير از آن پيامبري است كه مأمور شده است امامان بعد از خود را معرفي كند.
[1] - «مسند» احمد حنبل، ج 4، ص96- صحيح مسلم، ج 6، ص 29.
[2] - سوره انفال،آيه 24.
مسلمانانيكه مقام اميرالمؤمنين را نفهميدند، چقدر توانستند از آن حضرت استفاده كنند؟ چون اميرالمؤمنين را به آن معنايي كه داراي مقام ولايت مطلقه و جان و نفس پيامبر و اوليالامر به معناي انسان معصوم ميباشد، درنيافتند، با اندك حادثهايدست از آن حضرت برداشتند و خود و جهان اسلام را به ورطه هلاكت كشاندند و در زماني كه حضرت اميرالمؤمنين ظاهر بودند از وجود مقدسشان استفاده نكردند. پس اينكه ما بفهميم امام زمان ع هست ولي اعتقادمان صحيح و همه جانبه نباشد، باز هم نميتوانيم استفاده بكنيم و چون حضرت ظهور كنند، از او استفاده لازم را نميكنيم و تا براي ايجاد شعورِ درك مقام آن حضرت زمينهسازي نشود، ظهور نميكنند. او منتظر آمادگي ما است، منتظر آن است كه دلهاي ما با معرفت و اخلاقِ نيكو آماده شود تا او از پرده غيب درآيد. وقتي كه ما اماممان را درست نشناسيم، همان مشكلاتي را براي امام عصر ع ايجاد ميكنيم كه شيعيان براي اميرالمؤمنين و ساير ائمه ايجاد كردند. عنايت داشته باشيد؛ اعتقاد درست، بسيار نتيجهبخش است و جهت جان را از وَهميات دروغ به سوي واقعياتِ اثربخش سير ميدهد. وقتي متوجه امام زمان ع شديم، يعني وقتي اعتقادمان درست شد، خيلي سريع زمينه ارتباط باايشان پيدا ميشود.
ممنون از علیرضا ، این تاپیک همکاریش همگانیه ، یعنی هرکی تونست و دوست داشت میتونه مطلب این کتاب رو از فایل وردی که توی پست اول هست ، بگیره و بحث رو از جایی که هست ، ادامه بده .
بقیه بچه ها هم مثل علیرضا بیان بحث رو ادامه بدن ، تاپیک خاک نخوره مطلب مفیدیه ، برای امام زمان ع ، باعث یاد و معرفت به نورانیتشون میشه :
میگن : مَّن ذَا الَّذِي يُقْرِضُ اللّهَ قَرْضًا حَسَنًا فَيُضَاعِفَهُ لَهُ أَضْعَافًا كَثِيرَةً
کیه که بیاد اینجا کمک و وقتش رو برای خدا قرض بده تا خدا براش اضافه کنه ! یه اضافه کردن خیلی زیاد
وقتی حرف میزنیم ، راه میریم ، نگاه به بقیه میکنیم ، هر کاری میکنیم ، نورانیت وجودمون رو مصرف میکنیم ، نورانیتی که از نماز وقرآن یا مسجد رفتن یا دیدن اولیا بدست میاد رو مصرف میکنیم ، مگه این که اون کار یا لحظات ، برای خدا باشه ، اونوقت این انرژی و نورانیتی که مصرف کردیم ، خدا میگه اضافه اش میکنم .
به نیت اون قرض دهنده هم مهمه ، اگه برای امام زمان باشه ، نورانیت امام زمانیش زیاد میشه
معرفت خودمون و رابطه امون با امام زمان زیاد میشه
.
انتظاري حياتبخش
وقتي با داشتن معرفت صحيح تا حدّ ممكن با آن حضرت توانستيم ارتباط برقرار كنيم، ديگر غيبت آن حضرت براي ما معني ديگري ميدهد و جايگاه ظهور آن حضرت در آينده تاريخ، تمام افق زندگي ما را نوراني ميكند و به تعبيري؛ ظهور جزئي و فردي، زمينه ظهور كلّي و عمومي ميشود.
با توجه به ايننكات است كه انتظار فرج معني خود را روشن ميكند و به واقع همان كه فرمودند: «اَفْضَلُ الْعِبادَة اِنْتِظارُ الْفَرَجِ» انتظار فرج، افضل عبادات است معني پيدا ميكند.
و نيز ميفرمايد: «اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنْ اَعْظَمِ الْفَرَج» منتظر فرجبودن از بالاترين گشايشها است.
و يا ميفرمايند: «اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَج» يعني؛ نفس انتظارِ فرج خودش يك نحوه فرج و گشايشي را بهوجود ميآورد،
چون زندگيِ معنيدار؛ زندگياي است كه زيباترين قسمتش در انتهاي آن باشد و لذا انتظاري همراه با محبت كامل به بزرگترين انسان در آرمانيترين جامعه، بهترين زندگي است و توجه به اين امر در زمان غيبت امام زمان(ع)افق زندگي را به جايي ميبرد كه آرمان همه انبياء و اولياء در طول تاريخ به آن جا بوده است و لذا همراه آنها به چنين آيندهاي فكر ميكنيم، و در واقع در آن عالَم زندگي ميكنيم
و لذا همچنانكه امام معصوم ميفرمايد: «اِنْتِظارُ الْفَرَجِ مِنَ الْفَرَج»؛ انتظار وقوع فرج نهايي، در همين حالا موجب فرج و گشايش خواهد بود، به طوري كه امام صادق(ع) ميفرمايند: «مَنْ ماتَ مُنْتَظِراً لِهذَاالْاَمْرِ كانَ كَمَنْ كانَ مَعَ الْقائمِ في فُسْطاطِهِ لا بَلْ كانَ بمنزِلةِ الضّارِبِ بَيْنَ يَدَيْ رسولِاللهِ بِالسَّيْفِ» هر كس در حالي بميرد كه منتظر اين امر باشد، موقعيتش مثل كسي است كه در كنار حضرت قائم، در خيمه آن حضرت به سر برده است، بلكه مثل مبارزي است كه در كنار رسول خدا(ع) مبارزه كرده است.
حالا كه ملاحظه فرموديد توجه به ظهور امام و تلاش براي تحقق آن، چقدر بركت دارد، پس بايد همة تلاشمان را براي ظهور وجود مقدس آن حضرت و ايجاد زمينه ظهور صرف كنيم و در اين حالت است كه ميتوانيم در عالَمِ انتظار فرج بهسر ببريمو فرمودند بهسربردن در چنين عالمي، يك نوع فرج است، يعني بركاتي كه ظهور حضرت براي جميع افراد جامعه ايجاد ميكند، براي شما هم ايجاد ميشود، و به واقع معرفت به امام زمان(ع)و توجه به چگونگي ظهور آن حضرت، انسان را وارد فرهنگ ديگري غير از فرهنگ سياه وضع موجود جهان ميكند.
يكي از بهترين متوني كه ميتواند ما را وارد فرهنگ انتظار كند، دعاي ندبه است. البته به شرطي كه درست تجزيه و تحليل شود. فرهنگي كه بر اساس آن دعاي ندبه مطرح شده، به قدري كارساز است كه بنده اميدوارم إنشاءالله ما را به اهداف اصليمان برساند.
زيباترين زندگي در عصر غيبت
علماي بزرگي كه وارد فرهنگ مهدويت و انتظار شدند و بيسروصدا به نتايج عالي رسيدند، به دليل فهم درست انتظار بود يعني به اين معرفت رسيدند كه محال است خداي حكيم نسبت به زندگي بشر در زمين، زيباترين برنامهريزي را نكرده باشد،
و زيباترين برنامه عبارت است از حاكميت اسلام از طريق امامي كه قلب او همان اسلام و قرآن باشد،
و با چنين افق فكري، هيچكدام از حيلههاي حاكمان ظالم، علماء را به خود جلب نكرد، چون دغدغه آنها دغدغه ديگري بود و چشم و دل آنها به جاي ديگر افتاده بود.
كساني كه دنيا را با همين حاكمان فرهنگِ غير ديني پذيرفتند، الگويشان،حاكمانشان شد، زيرا «اَلنّاسُعَلَي دِينِ مُلُوكِهِم»؛ مردم در دين و روش حاكمانشانهستند،
و ارزشهاي تبليغشده توسط دستگاه حاكم، زندگي آنها را شكل ميدهد و درنتيجه به پستي در اين دنيا راضي ميشوند، اينها ديگر نقطه كمالي پيدا نميكنند تا در راستاي رسيدن به آن برنامهريزي كنند،
اينها در واقع درهاي كمال را به روي خود بستهاند.
در نقطة مقابلِ اين نوع زندگي، زندگي كسي است كه در فرهنگ انتظار وارد ميشود و ديگر وضع موجود جهانِ ظلمت نميتواند او را فريب دهد و در نتيجه افق زندگي خود را يك افق واقعي انتخاب ميكند كه هم عقلي و علمي است و هم روايي و قرآني است، ولذا با جدّيت براي رسيدن به آن افق، نسبت به آن زندگي در نشاط و اميدواري است.
مثل كسي كه هم تشنگي خود را ميشناسد و هم متوجه وجود آب است، چنين انساني گرفتار تشنگي مبهم و آزاردهنده نخواهد بود، پس بايد با همّت خودتان ظهور مقدس حضرت را نزديك كنيد.
آري؛ درست است كه معتقديد امام زمان( ع)حيّ و حاضراند، امّا ظهور حضرت به همّت ماست.
ما بايد وضع موجود جهان را درست بشناسيم و متوجه ضررهاي بزرگي كه به زندگي ما ميزند، باشيم و لذا وضع موجود را نخواهيم و متوجه وجود مقدس و تأثيرگذار و نقشآفرين آن حضرت باشيم، اين توجه و انتظار به خودي خود زندگيآفرين است.
در همين راستا است كه امامصادق(ع ) ميفرمايند: «لَوْ اَدْرَكْتُهُ لَخَدَمْتُهُ اَيّام حَياتي»
يعني؛ اگر او را درك كردم، خدمتگزارش ميشوم، چون ميفهمند حضور آن حضرت يعني چه، با ظهور آن حضرت، همه زيباييهاي عالم در تمام روابط انساني، ظاهر ميشود.
وقتي امام صادق(ع ) با آن همه كمالاتي كه در خود دارند، چنين تمنّايي دارند، شما حساب كنيد چنين تمنّايي براي بقيه چقدر كارساز است و لذا همه تلاش ما بايد اين باشد كه ظهور آن حضرت را هر اندازه که ممكن است نزديكتر كنيم و براي آن جنبه از ظهور كه تحققاش به دست ما است، برنامهريزي كنيم. :
"با به صحنهآوردن اعتقاد صحيح و شناخت درست امام زمان( ع ) و رشد فضائل اخلاقي كه شيعيان آن حضرت بايد در خود به وجود آورند اين کار عملي است،"
حضرت صادق(ع))در رابطه با آن فضائل ميفرمايند:
«مَنْ سُرَّ اَنْ يَكُونَ مِنْ اَصْحابِ الْقائِمِ فَلْيَنْتَظِرْ وَ لْيَعْمَلْ بِالْوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الْاَخْلاقِ وَ هُوَ مُنْتَظِر»
هركسدوست دارد كه از اصحاب قائم باشد، بايد منتظر باشد و ورع پيشه سازد و بر اساس اخلاق نيكو عمل كند، در حالي كه منتظر است.
خود حضرت براي شيخ مفيد مينويسند که:
«وَ لَوْ اَنَّ اَشْياعَنا وَفََّقَهُمُ اللهُ لِطاعَتِهِ عَلي اِجْتِماعٍ مِنَ الْقُلُوبِ فِي الْوَفاءِ بِالْعَهْدِ عَلَيْهِمْ لَما تَأََخَّرَ عَنْهُمُ الْيُمْنُ بِلِقائِنا وَلَتَعَجَّلَتْ لَهُمُ السَّعادةُ بِمُشاهَدَتِنا عَلي حَقِّ الْمَعْرِفَةِ وَ صِدْقِها مِنْهُمْ بِنا، فَما يَحْبِسُنا عَنْهُمْ اِلاّ ما يَتَّصِلُ بِنا مِمّا نَكْرَهُهُ، وَ لا نُؤْثِرُهُ مِنْهُمْ، وَاللهُ الْمُسْتَعان»
اگرشيعيان ما، که خداوند به طاعت خودش، موفقشان کند، قلبهايشان در وفاي بر توجّه به ما و توجّه به عهد با ما همدل بود، برکتِ همراه با ملاقات ما، از آنها به تأخير نميافتاد و سعادت ديدار، همراه با حق معرفت و صحيحبودن آن به سوي آنها ميشتافت، پس ما را از آنها پوشيده نميدارد، مگر همان چيزهايي كه از آنها به ما ميرسد كه ما آن كارها را دوست نداريم و چنين اعمالي را از شيعيانمان نميپسنديم كه خدا مددكننده است.
ظهور آن حضرت آنقدر بركت دارد كه هر كاري در راستاي تحقق آن انجام دهيم، موجب جهتگيري امروز زندگي ما ميشود. آيا ميشود همين امروز به دنبال آن عدالت و معنويت نهايي نباشيم و امروز بهرهاي از عدالت و معنويت داشته باشيم؟
امامان معصوم(ع) حاكمان آيندة جهان
خداوند در قرآن ميفرمايد: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»
ما اراده كرديم كه بهرههاي با ارزشي را به كساني كه در زمين و در عرف اهل دنيا و بر اساس ملاكهاي جهان كفر مستضعفند- نه در آسمان- بدهيم و آنها را فرمانده زمين قرار داده و وارثان حقيقي زمين بگردانيم،
و اميرالمؤمنين(ع) ميفرمايند: «فِينَا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَة»؛يعني اين آيه درباره ما نازل شده است،
باز در روايت داريم كه مفضّل ميگويد: از امام صادق(ع) شنيدم كه:
«اِنَّ رَسُولَالله(ص) نَظَرَ اِلَي عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْن(ع) فَبَكَي وَ قَالَ: اَنْتُمُ الْمُسْتَضْعَفُونَ بَعْدِي، قالَ المُفَضَّل: فَقُلْتُ لَه: مَا مَعْنَي ذَلِكَ يَابْنَ رَسُولِ الله؟ قَالَ: مَعْنَاهُ اَنَّكُمُ الْأَئِمَةُ بَعْدي، اِنَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُول: «وَنُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ»؛ فَهَذِهِ الْآيَةُ جَارِيَةٌ فِينَا اِلَي يَوْمِ الْقِيَامَة»
رسول خدا(ص) به حضرت علي(ع) و امام حسن و حسين( ع) نظر كردند و گريستند و فرمودند: شماييد مستضعفون بعد از من.
مفضّل ميگويد از امام صادق(ع) پرسيدم: معني آن چيست اي فرزند رسول خدا؟! فرمود: معني سخن رسول خداf(ص) اين است كه ائمه بعد از آن حضرت ما هستيم، چنانچه ميفرمايد: آن مستضعفون را امامان زمين قرار ميدهم، و اين آيه تا روز قيامت در رابطه با ما جريان دارد.
عزيزان عنايت دارند؛ مستضعفيني كه در آيه مورد بحث مدّنظر است، شايستگي حاكميت و فرماندهي بر زمين را دارند و لذا نميشود انسانهاي معمولي باشند. مسئله هم روشن است كه بشريت بيش از پيش آماده پذيرش فرهنگي است كه توسط امام معصوم تدوين و مديريت شود، هر چند ظلمات فرهنگ مدرنيته آن فرهنگ را در حال حاضر به چيزي نميگيرد. و اين آيه به معني كاملش وقتي عملي ميشود كه وجود مقدس حضرت امام زمان( ع) ظاهر شوند ،
لذا در قرآن ميفرمايد:
«وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُم فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُم مِّن بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا يَعْبُدُونَنِي لَا يُشْرِكُونَ بِي شَيْئًا وَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»
كه معني آن بنا به تفسير الميزان عبارت است از:
«خداوند به آنهايي كه ايمان آورده و عمل صالح انجام ميدهند، وعده داده كه حتماً آنها را مانند قبليها از مؤمنين، در زمين خلافت ميدهد و بر آن زمين كه به آنها ارث داده مسلط ميگرداند، اينها كسانياند كه خود را براي خدا خالص كنند، پس خدا آنها را از حاكميت ظالمان و فرهنگ كفر نجات ميدهد و در نتيجه جامعه صالحي خواهند داشت و دين آنها را با ثبات و بدون تزلزل خواهد كرد، به طوري كه در اثر تمكين دين، به خوبي ميتوان آن را در جامعه عمل نمود و هيچ كفري مانع آن نيست و آنچه مورد اعتقاد همه است، دين
آنهاست، چون بر اساس فطرت انسانها است، و خداوند مجتمع آنها را مجتمعي ايمن ميسازد تا در آن جز خدا هيچ چيزي پرستش نشود و به هيچ ربّي غير از خدا قائل نباشند و آنچنان دين در همه ابعاد روحي و اخلاقي و اجتماعي حاكم ميشود كه هيچ هراسي از دشمنان خود ندارند و اخلاص و عبوديت عموميت يافته و بنيان هر كرامتي غير از كرامت تقوي منهدم گردد، چنين اجتماع طيّب و طاهر و با صفايي كه از فضيلت و قداست برخوردار است، هرگز تاكنون در دنيا منعقد نشده و دنيا از روزي كه پيامبر خدا، حضرت محمّد(ص)به رسالت
مبعوث گشته، تاكنون چنين جامعهاي به خود نديده است، لاجرم اگر بخواهد مصداقي پيدا كند، در روزگار مهدي(ع) خواهد بود كه اخبار وارده از رسول خداf و ائمهh از انعقاد چنين جامعهاي خبر ميدهد.»
يگانگي عالم كبير با عالم صغير
چنانچه ملاحظه ميفرماييد امر الهي در عصر ظهور حضرت مهديg ظاهر ميشود و انسانها در آن شرايط به حيات طيّب ميرسند.
حال در شرايطي كه حيات طيّب جريان يابد، آرمانهاي انسانها متعالي خواهد بود و افراد جامعه بر اساس آرمانهاي قدسي با يكديگر رابطه دارند و امنيت واقعي كه در آن روحها و قلبها نسبت به همديگر هيچ دغدغهاي نداشته باشند، در آن شرايط رخ مينمايد، و عدالت در آن شرايط تجليات فعل وليّ خداست و انسانها اعمال و افكار خود را با حركات و سكنات آن حضرت تنظيم ميكنند و به تعادل واقعي ميرسند.
دوره پُر شدن ظلم و جور در همهجا،دورهاي است كه تناسبات استكبار در همه روابط بين انسانها حاكم است، اعم از حقوق زنان و سياست و اقتصاد و علم و همه چيز.
حال در مقابل اين دوره، دورة ظهور وليّالله اعظمg است كه همه اعمال و روابط با محوريت وجود وليّاللهu جريان دارد و اين عين عدالت است.
امنيت در حيات طيّبه، امنيت از خطراتِ بسيار مهمتر از خطرات جسماني است و نور ولايت وليّاللهu همه آن خطرات را نفي ميكند، چراكه خطر اصلي، سيل و زلزله نيست، خطراصلي شيطان است كه نفي آن از طريق دولت اَمن وليّاللهu كه حول محور كلمه توحيد ميگردد، عملي ميشود.
اگر جوانان ما متوجه چنين آيندهاي از زندگي باشند، هرگز به وعدههاي خيالي كه فرهنگ مدرنيته ارائه ميدهد دلخوش نميكنند. چون ما زندگي مقدس با مهدي(ع) را از آرمانهاي نسل جوان خود زدودهايم، آنها گرفتار تمنيّات دروغين شدهاند، و در انتظار زندگي وَهمي، همه عمر خود را چون فرو رفتن آبي در شنزار نابود ميكنند، چون در تمنّاي هدف مقدسي قرار ندارند.
هر جرياني كه ما را به عدالت مهدي(ع) و به معنويتي كه مهدي(ع) براي ما ميآورد، هدايت نكند و ما را مشغول دنيا كند، دشمن ماست و ما را به سوي ناكجاآباد دعوت ميكند كه امروزه تجسّم عينياش غرب است، غربي كه به گفته هايدگر، همه امكانات خود را به فعليت رسانده و ديگر چيزي در قوّه ندارد، و پايان تاريخ غرب فرا رسيده است و لذا غرب ديگر آينده ندارد،
يعني غرب همه موانع شكوفايي خود را از جلوي راهش برداشته و نهايتش اين است كه شما ميبينيد.
در حاليكه اسلام آيندهاش مهدي(ع) است، كه پس از رفع موانع شكوفايياش، آيندهاي بسيار عظيم و حقيقي است.
زيرا در آن حالت، عالم كبير و عالم صغير يگانه شدهاند، و وقتي عالم صغير يعني انسان كامل، بر عالم كبير احاطه پيدا كند، روح بر جسد احاطه كامل يافته است و كمال عالم به نحوه كامل محقق شده است و اين آينده، آينده حتمي عالَم است تا خلقت خداوند به بلوغ خود برسد و اوامر و نواهي الهي به نحو كامل در آن جريان يابد و لذا هر حاكميتي كه در جهت آن حاكميتِ كل قدم برندارد، دشمن ماست.
با اعتقاد به مهدويت است كه افق هر كس معلوم ميشود و هر كس در هر زمان ميتواند در بهترين جايگاه تاريخي خود زندگي كند و اگر چشم دل بشر از افق حقيقي تاريخ به جاي ديگر دوخته شود، بشريت سرگردان خواهد شد.
ريشة سرگردانيها
اگر مقصد شما در زندگي مشخص نباشد، هر پيشنهادي را ميپذيريد و چون افقهايي را به شما پيشنهاد ميكنند كه آنچنان جدي نيست تا تمام جهت خود را به سوي آن افق معطوف داريد همواره از هدفي به سوي هدفي ديگر تغيير جهت ميدهيد و در سرگرداني ميمانيد.
پس افق هر انساني فقط بايد شرايط تحقق ولايتِ امام معصوم باشد، چه در مسائل فردي و چه در مسائل اجتماعي.
اگر كسي معني مهدويت را درست نشناسد، نه اسلام را شناخته و نه پيامبر خداfرا، و لذا همواره سرگردان خواهد بود، چون به افقي كه اسلام و پيامبر fاشاره ميكنند، چشم ندوخته است.
كساني كه از دشمن فريب ميخوردند و از اسلام و قرآن جدا ميشوند مگر جز اين است كه به نظر خود به دنبال آيندهاي هستند كه جوابگوي همه ابعاد وجودي آنها باشد؟
حالا شما ببينيدآنهايي كه ولايت امام معصوم را نميخواهند، به كدام يك از حوائج خود ميرسند؟
جز اين است كه بامنصرفشدن از حاكميت امام معصوم و چشم دوختن به افقهاي خيالي، طعمه فريب دشمن خود ميشوند و در راستاي فريب دشمن، نظام ولايت فقيه را كه به معني حاكميت سخنان و پيشنهادات امام معصوم توسط كارشناس دين است، رها ميكنند و به سوي هيچ، آري! به سوي هيچ نظر مياندازند.
بالأخره قرآن و سنّت رسول خداfو سخنان و رهنمودهاي يازده امام در حال حاضر به ما كمك ميكند كه ما به تحقق فرهنگ ظهور امام زمانg نزديك بشويم.
اگر كسي بفهمد حاكميت امام زمانgيعني چه، جايگاه تاريخي حاكميت وليفقيه را درست ميفهمد.
البته در بُعد آسيبشناسيِ توجه به فرهنگ مهدويت بايد بين فهم درست مهدويت با فهم خيالي آن تفكيك قائل شد، وگرنه به اسم طرفداري از فرهنگ مهدويت با نظام ولايتفقيه مقابله ميكنيم، همان كاري را كه انجمن حجتيّهايها كردند.
دوستان از نظر نویسنده عالم کبیر همین عالم هستی هست .
البته اگه از دید دیگه ای درست تر ببینیم ، عالم امام زمان از عالم هستی خیلی بزرگتر هست ، در واقع عالم هستی تجلی نور امام زمان هست ، البته در ادامه مطالعه این کتاب بش میرسیم .
منظور این بوده که ظاهر این عالم با باطن این عالم هم سو میشن ، همین الان هم باطن این عالم تکوینا داره به سمت خدا و نور امام زمان میل و تکامل پیدا میکنه ،
منتها ما ظاهرا نمیبینیم ، یعنی ممکنه ظاهرا توی طبیعت و کره زمین فساد کنیم و اون رو از رشد تکوینیش باز داریم
همینطور امام زمان در زمان الان ، ظاهرا ، هدایت ما انسان ها رو به صورت حکومت و امات و شرع در اختیار ندارن ، ولی باطنن نور ایمان و یقین و انسانیت ما توسط ایشون هدایت میشه همین الان هم داره میشه ،
منتها ما داریم میگیم : "ظهور امام زمان " یعنی ظهور و ظاهر شدن توی هدایت تشریعی ، علاوه بر هدایت تکوینی باطنی و تشریعی که در غیبت دارن
انحراف از انتظار حقيقي
فرهنگ مهدويت، يعني اين كه معتقد باشي بايد ولايت امام معصوم در همه ابعاد زندگي بشر حاكم باشد، حال كه امام معصومuغايب است، لااقل زمينه حاكميت او را بايد فراهم كنيم، حاکميت فرهنگ ائمه و قرآن در زمان غيبت از طريق ولايت فقيه ممكن است.
به اسم منتظرِ امام بودن نميشود بنشينيم و نظام سياسي كفر جهاني را بر سرنوشت خود بپذيريم.
صورت منطقي دادن به فرهنگ غربيك فريبكاري بزرگ است، وقتي تاريخ غرب به پايان رسيده، يعني همه چيز آن به پايان رسيده است، اعم ازفلسفه و تكنولوژي و تعليم و تربيت، ديگر چگونه ميتوان براي ادامة راه خود به برنامههاي فرهنگ مدرنيته اميدوار بود؟
انجمن حجتيهايها آنقدر كه در زمان حاكميت شاه، شاه را قبول داشتند، در زمان حاكميت امام خميني«رحمةاللهعليه»،ايشان را به عنوان حاكم نظام اسلامي قبول نداشتند، زيرا در عين ظاهر اسلامي، ملاك ارزشيابي هرچيز را ملاكهاي فرهنگ مدرنيته قرار داده بودند.
در روايت داريم آنهايي كه قبل از ظهور امام زمان(ع) زمينهساز ظهور آن حضرت به حساب ميآيند،
آنچنان از نظر جسمي و روحي آماده براي مبارزه هستند كه چون پارههاي آهن ميباشند. حالا يك
عدهاي بيايند بگويند ما منتظر امام زمانيم، ولي تمام نظام ستم را قبله خود قرار دهند، اين معلوم است
كه انحراف از انتظار و از معارف مهدويت است.
بناي ما در اين بحث اين بود كه به طور خلاصه شمايي از معارف مهدويت را در زواياي گوناگون طرح كنيم كه افق بحث باز شود و در سلسله مباحث بعدي راحتتر جلو برويم. اگر همّت بفرماييد و مطالب را با حوصله پيگيري كنيد، مطمئن باشيد خود امام زمان0ع) كمك ميكنند و در شخصيت شما روحيهاي به دست ميآيد كه در مبارزه با ظلمات دنياي امروز، چه از جهت جسمي و چه از جهت فكري واقعاً همان ميشود كه در روايت فرمود: ياران آن حضرت مثل پارههاي آهناند، با داشتن معارف عاليه، قلبشان را هيچ چيز نميلرزاند.
يغمبر(صٌ) به حضرت اميرالمؤمنينu(ع) ميفرمايند: آخرالزمان فرزندان ما بدون اينكه ما
راديده باشند ميآيند و با تمام وجود از دين ما حمايت ميكنند، چون ياران حضرت معني
فرهنگ مهدويت را در جهان سراسر ظلمت فهميدهاند. لذا رسولخداf در مورد آنها
فرمودند: «اولئِكَ حِزبُ الله، اَلا اِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُون».
توجه به سنّت خداوند كه در شرايط بلوغ زمين، چه بزرگيهايي به صحنه ميآيد، خود به خود ما را در جنبة مثبت تاريخ وارد ميكند و در ساختن آن شريك ميكند، و لذا از ظلمت آخرالزمان بري خواهيم شد و براي آيندهاي بزرگ زندگي خواهيم كرد. اوّلين كاري كه به عهده ماست و بنده در كتاب «مباني معرفتي مهدويت» تا حدّي بر آن تأكيد كردم و در اين بحث هم باب آن را باز نمودم، امامشناسي است و تا اين مسئله به خوبي روشن نشود، توجه به حضور امام معصوم در آينده تاريخ برايمان يك آرزوي خيالي و يك تمنّاي غيرواقعي جلوه ميكند. همچنانكه در ابتداي بحث عرض شد؛ وقتي جايگاه امام و امامت در هستي شناخته شد، خود به خود چشم دل به سوي امام زمان(ع) كه نور چشم همه پيامبران(ص) و از جمله ائمه(ع) است، باز ميشود و خود حضرت به شدت كمك ميكند، إنشاءالله.
«اللهمَّ اِنّا نَرْغَبُ اِلَيْكَ فِي دَولَةٍ كَرِيمَةٍ تُعِزُّ بِهَاالاسْلامَ وَ اَهْلَهُ وَ تُذِلُُّ بِهَاالنِّفاقَ وَ اَهْلَهُ وَ تَجْعَلُنَا فِيهَا مِنَ الدُّعاةِ اِلَي طاعَتِكَ وَ الْقَادَةِ اِلي سَبيلِكَ»
خدايا! ما طالب دولت كريمهاي هستيم كه در آن، اسلام و مسلمين عزيز شوند و نفاق و منافقين ذليل گردند و ما در آن دولت در طاعت تو و در طاعت رهبران به راه تو باشيم.
بايد غفلت نكنيم خود اين دعا و امثال آن ظرفيت فرد و جامعه را براي اظهار لطف الهي آماده ميكند.
لازمة انتظار هر چيزي، معرفت به آن چيز است و هرچه مُنتَظَر عظيمتر باشد، و معرفت به آن دقيقتر، لذا انتظار آن شديدتر و واقعيتر است.
«والسلام عليكم و رحمةالله و بركاته»