مصاحبه با Alirez@ (کشتی با نفس)
Alirez@ نوشته است:بگو چند سال گرفتار بودی و چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟
اول سلام به همه ی کانونی های عزیز.امیدوارم حالتون خوب باشه.
من اونطور که یادم میاد از سال دوم راهنمایی یعنی حدود چهارده سالگی بود که شروع کردم.
من مدتها بود که تصمیم به ترک گرفتم ، شاید اولین دلیلش به خاطر خدا بود ازش خواستم اگر واقعا این عمل گناهه و نادرسته کمکم کنه تا کنارش بگذارمف هر چند بارها به بن بست رسیدم اما بالاخره خدا دستمو گرفت و موفق شدم،دلیل بعدیش هم خوم بودم که ازش خسته شده بود،نمی تونستم قبول کنم که واقعا معتاد این عمل شدم،می گفتم نه من معتاد نیستم،اما دیدم حسابی گرفتارش شدم و نمی تونم کنار بگذارمش ، خلاصه هر چی اراده واعتماد به نفس تو خودم سراغ داشتم جمع کردم و رفتم جلو.(ابته دلیل زیاده ما این دوتا اصلی بود)
اين تغيير به چه ميزان هدف ها و انگيهزهايت را بهترکرده ؟
هدف هام را تاثیری روش نداشته چون نذاشتم این عمل روی اهدافی که دارم تاثیر بذاره اما در مورد انگیزه ، خیلی بهتر شده،انگیزه ی زندگی کردنم واقعا خیلی خوب شده،چون وقتی آدم خودشو گرفتار یه کاری بکنه دنیا فقط حول اون کار برات می چرخه،حالا هر چی می خواد باشه،اما وقتی بیای بیرون می بینی خیلی چیزای دیگه هم هست که می تونی به اونا دل خوش کنی و ازشون بی خبری.
بهترين درسي که از شکست هاي متوالي وسپس موفقيت در تغيير و نگه داشتن آن تا حالا گرفتي چه بود ؟
به معنای واقعی این جمله پی بردم که "شکست مقدمه ی پیروی است".ممکنه خیلی هامون به این جمله ایمان داشته باشیم اما ایمان با یقین فرق داره و من به این جمله یقین پیدا کردم و مسلما در مراحل بعدی زندگی این یک تجربه ی بسیار خبوی برام خواهد بود.
علت موفقیت خودت رو چه عاملی میدونی؟
علت می شه گفت خیلی زیاده،اما همه ی این علت ها وصل می شد به خودم.بنابراین علت اصلی خودم بودم که خواستم.کمک خداوند هم یک علت موفقیت بود اما اگر من از ته قلبم و با تمام وجودم نمی خواستم، این کمک هم به کارم نمی اومد.من خواستم و جلو رفتم و کمک خداوند هم نیروی دوچندانی در من بوجود آورد.
آیا ورزش هم میکنی؟ تو ترک بهت کمک کرده؟
دیگه همه می دونند که با نفسم اومدم کشتی گرفتم،چه ورزشی از این بهتر؟!
اما در کل اهل ورزش نیستم.
روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چطوری اینجا رو پیدا کردی؟و چه احساسی داشتی؟
بله دقیقا.اون روز عصر بعداز دیدن چیزهای نامربوط زیاد، اون اتفاقی که نباید می افتاد،افتاد.البته اصلا چنین قصدی نداشتم اما یه دفعه کار از کار گذشت. اون روز دلم خیلی گرفت و به تمام معنا از خودم متنفر شدم که یه همچین چیزی رو نمی تونم کنار بذارم.
چند دقیقه بعد از اون کار شروع کردم به پیدا کردن یه همچین جایی.جایی که بتونم از تجربیات ترک افراد استفاده کنم.البته بیشتر به دنبال وبلاگی بودم که شخصی پس از ترکش تنظیم کرده باشه که اتفاقی با اینجا آشنا شدم.اصلا باورم نمی شد یه همچین جایی هم بوده و من بی خبر بودم.من خیلی در این زمینه ها از مدت ها قبل سرچ کرده بودم اما اینجا را ندیده بودم.برای خودم هم عجیب بود.عجیب تر اون که این سایت تازه تاسیس هم نبود!فکر کنم قسمت بود اون روز در اون حالت من با اینجا آشنا بشم تا کمکی بشه برای تصمیمی که گرفتم.
چی باعث شد توی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟
تصمیمی که گرفته بودم،بارها خواستم برگردم به قبل و بگم بیخیال کانون ، اما نتونستم. خجالت کشیدم برم بگم همون اول کشتی را باختم،بنابراین ادامه دادم.
کانون ترک و اعضا چقدر تو ترک تو موثر بودن ؟
میشه گفت بیشترین تاثیر را داشتن.کانون بدون اعضای خوبش معنا نداره.پس بیشترین تاثیر از جانب اعضای خوبش بود که دلگرمی های واقعا تاثیرگذاری دادند.
چه میران به هدف هات نزدیک شدی و آیا اصلا به هدف هات دست پیدا کردی یا در رسیدن به اون ها ناکام بودی ؟
فکر کنم اینو تو سوال دوم جواب دادم.زیاد نذاشتم این عمل روی هدف هایی که در پیش دارم تاثیر بذاره.ان شاء الله اگه خدا بخواد به همش دست پیدا می کنم.
با "زندگی" یه جمله بگو:
زندگی را خداوند به تو هدیه کرده ،ببین تو در برابر،با زندگی کردنت، چه هدیه ای به خداوند می دهی.
حرف آخرت با دوستان :
حرف آخر کجا بودمن حالا حالا ها با دوستان کار دارم.
اما لازم می دونم از همه ی کسانی که در این مدت چه با پست های مختلف،چه با پیام خصوصی و چه در مسنجر به من دلگرمی دادند ، یه تشکر ویژه داشته باشم.امیدوارم شما هم به هر آنچه که در ذهنتون هست برسید.
دوستان عزیزم خدا خیلی نزدیکه کافیه چشمات را ببندی و حسش کنی.هیچ وقت مایوس و ناامید نشو.چه در این زمینه و چه در زمینه های دیگر.اگر یه موقع شکستی از خدا دلگیر نباش که کمکت نکرد،به شیطان هم فحش نده که چرا وسوست کرد.به خودت بیا و سعی کن نفستو کنترل کنی.مهم نفس تو هست.بعد از این که می شکنی یه گناه بزرگ انجام دادی اگر هم که ناامید بشی یه گناه بزرگ دیگه انجام دادی که مقدمه ای می شه برای شکست ها و گناه های بعدی.ایمان داشته باش که ایمان امید را به تو هدیه می کند و امید به آرزویت می رساند.
و اما حرف آخرم با این گرفتاری :
ما گذشتیم و گذشت آنه تو با ما کردی/تو بمان و دگران/وای به حال دگران.
یا علی
چی شد که تصمیم به ترک گرفتی؟
دیگه خسته شده بودم و یه کمی هم ترسیده بودم علائمش داشت مشهود میشد مثل گیج زدن و اینا
چند وقته پاکی؟
105 روز
از اینکه موفق شدی "تا اکنون "ترک کنی چه احساسی داری؟
آزادم آزاااااد
فکر میکنی چه چیزی نقش برجسته تری توی این موفقیتت داشت ؟ و عامل اصلی موفقیتت بود ؟
یه انسان یه دوست کاش صدام رو میشنید ازت ممنوووونم
بعد آخرین بار که این کار را لا اقل تا الان گذاشتی کنار با دفعات قبل چه فرقی داشت؟(یک تصمیم؟احساس تنفر؟یک مسئله خارجی که این کار مانع میشد)
شروع سال 91 خواستم همه چیز رو بذارم تو سال 90 و پاک برم تو سال جدید
ترکت یکدفعه بود یا تدریجی؟
ییهوو ترک تدریجی رو میخاستم انجام بدم ولی هیچ وقت موفق نبودم به نظرم اصلا نمیشه
نظرت دربارهی ترک، یک بار برای همیشه چیه؟
اگه واقعا تصمیم گرفته باشیم خوبه
چه کارایی برای این که نشکنی انجام میدادی؟
افسار ذهنم رو میگیرم دستم اجازه نمیدم خودشو پرت کنه تو دره
در مواقع خطر چه طور برخورد میکردی؟
به چیزایی مشغول میشدم که جذاب تر از خ .ا باشه توی نظرم
بعد از شکست چطوری برخورد میکردی؟
قبل از ورود به کانون شکست داشتم اون موقع فقط میخابیدم
پیش اومده که بعد از یه دوره پاکی دوباره سست بشی یا برگردی؟ اگه آره چطور برخورد کردی؟
جستجوی رفتاری که منتهی به شکست میشه و اصلاح رفتار
این تغییر چقدر روی "احساس مسولیتت" اثر گذاشته آیا در این زمینه بهتر شدی؟
قبل از ترک هم آدم مسولیت پذیری بودم
این تغییر آیا روی حس و انگیزت برای تلاش و مخصوصا درس تاثیر داشته ؟
به شدت
ورزش چه نقشی داشته ؟
من قبل از ترک هم ورزش میکردم تاثیر بخصوصی رو من نذاشت
با این تغییر چقدر رفتارت با معیار هایی که در زندگی انتخاب کرده ای "یکی" شده ؟
یک گام پیش رفتم
چقدر بعد از ترک موفق بودی واقعا خدا رو حس کنی ، یا لمس کنی ؟ درک بهتری پیدا کردی ؟ میتونی نمونه های واضح و روشنی از این مورد از بعد از ترک و پاکی بگی ؟
کم متاسفانه . من فک میکردم که تنها مشکلم همین گناهم باشه ولی انگار مشکل از جای دیگه اس دارم دنبال مشکلم میگردم
روزی که اولین بار وارد سایت کانون ترک شدی رو بخاطر داری؟ چه احساسی داشتی؟
بله یادمه دنبال یه وبلاگ ترک میگشتم که به بهتر از اون رسیدم جدا انگار که یه گنج پیدا کردم یهو گفتم اوووووووووووف دمش گرم
چی باعث شد تو ی سایت بمونی و به فعالیت ادامه بدی ؟
به نظرتون چه دلیلی داره که توی سایت نمونم(البته تا جایی که حس کنم میتونم بدون کانون هم روی پای خودم بایستم)
حرف آخرت با دوستان :
اول از بنیانگذار سایت تشکر میکنم هرکجا هست خدایا به سلامت دارش
دوم از تموم بچه هایی که از اول راه اندازی سایت زحمتشو کشیدن و به اینجا رسوندنش سپاسگذارم
سوم و چهارم و ..... تا آخر از زحمکشهای سایت در حال حاظر کسایی که واقعا عاشقانه وقت میذارن
علیرضا ،سها، زارا، و همه و همه این سه تا رو نوشتم چون هر وقت اومدم کانون دیدم که دارن به بچه ها روحیه میدن و خیلی های دیگه مثل آنا نفیسه چکاوک هما رها ببخشید اگه اسم بعضی ها رو یادم رفت