امتیاز موضوع:
  • 2 رأی - میانگین امتیازات: 4.5
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

تعادل در زندگی با قرآن (سبک زندگی قرآنی)

#91
[تصویر:  pichak.net-28.gif]



ما عال من اقتصد

هیچکس به تنگدستی و تنگنا نمیوفتد، اگر میانه رو باشد.

از طرفی اگر کسی ارتباط کافی برقرار نکنه ، از امکانات کافی بهره نبره دچار فقر میشه،فقر ارتباطی،فقر امکاناتی و ...
از طرف دیگه اگر خیلی سنگین کنه آسیب میبینه

بهترین نوع سبک زندگی در قرآن سبک زندگی معتدله،

طبیعت زندگی اینه که ما همواره رو به جلو حرکت کنیم اما افراط و تفریط باعث درگیری  میشه و جلوی حرکت رو میگیره،

تعادل باعث جلوگیری از درگیری و اصطکاک با بخش های مختلف زندگی میشه

پیامبر (ص) اینطور دعا میکنن: خدایا معیشت آل محمد رو معیشت کفاف قرار بده،

کفاف یعنی: یعنی کاملا نیازهاشون برطرف بشه، نیازهایی که در شان  هست نه پایین تر از شان ،ولی طوری نباشه که بار اضافه باشه

مثلا خوبه که من لباسی بپوشم که در شانم باشه ، منظور این نیست که به خواهش های نفسانی گوش بدم
بلکه طوری زندگی کنم که در شانم باشه (تعادل)

مثلا بعضی ها انقدر دنبال پول و مادیات هستن که دائما مشغول کارن و فراموش میکنن خانواده و مسئولیت های دیگری هم دارن (افراط).
 سپاس شده توسط
#92
[تصویر:  www.roozgozar.com-1335.gif]

امش  بداعک ما مشی بک (حکمت 26 نهج البلاغه)


با درد خود بساز چنانکه او با تو ساخت


این درد میتونه  درد جسمی باشه  ، گاهی وقتا یه مریضی پیدا می کنیم میگن با درد خودت بساز و زندگی رو سخت نگیر ،چنانکه اون با تو ساخته

گاهی هم مشکلات خانوادگی ، شخصی ، اجتماعی داریم .امیر المومنین میگن با این مشکل بساز.
هنر ما اینه که با این مشکلات بتونیم طی کنیم و خیلی وقتا زمان ، صبوری ، آرامش و درگیر نشدن زیاد باهاش باعث عبور میشه

مشکل مردم اینه که درگیر میشن با مشکلات!!
 خیلی وقتا اگه ناراحتی های روحی رو از کنارش بگذریم  و بی محلی کنیم عبور میکنه!

خیال های بد مثل سوء ظن ، کینه، غضب، فکرهای بد و منفی ، شهوانی، غضبناک و غیر الهی رو  اگر باهاش درگیر بشم منو میندازه،
 درگیری ممکنه درگیری استقبال آمیز باشه یا درگیری نفی کننده.ولی درگیری باهاش باعث سقوط میشه!!!



ولی وقتی از کنارش بگذرم باعث عبور میشه ، دیدید میگن وقتی به یه حیوان درنده یا گزنده(مثلا یه مار سمی) میرسید
بدون اینکه بهش نزدیک بشید از کنارش بگذرید، اگر بخوای باهاش درگیر بشی ممکنه بکشتت!

با مشکلاتی که تو زندگی هست بساز تا عبور کنی ازشون

مریضی  ، دعوا زن و شوهر  ، مشکل با پدر و مادر،مشکل درسی پیدا کردن ، پنچر شدن، تو ترافیک گیر کردن،گرمی و سردی هوا و .. جز زندگیه

البته سازش  نه به معنای منفعل بودن و بی خیالی  بلکه به معنی عدم درگیری  ،
بله باید بهترین مدیریت، بهترین درمان ، بهترین برنامه ریزی رو داشته باشیم ولی درگیری درونی پیدا نکنیم

مدیریت یعنی احساس کنیم که خیلی خوب و مسلط داریم کارا رو انجام میدیم ولی اصلا نگرانی ندارم، اظطراب و تشویش ندارم، آرامش دارم...
 سپاس شده توسط
#93
[تصویر:  images?q=tbn:ANd9GcQImNaRNMlvk_Y2uOeOQsC...I4TPX6iI1Q]

حکمت 33 نهج البلاغه



کن سمحا و لا تکن مبذرا

بخشنده باش اما زیاده روی نکن!!


کن مقدرا ولا تکن مقدرا


حساب گر باش اما سخت گیر نباش!!

تعادل وقتی ایجاد میشه که درون و بیرون من با هم یه نسبت درست پیدا کنه،این راز تعادله


از لحاظ درونی باید فوق العاده حالت بخشش داشته باشم و بخشش برام راحت و آسون باشه، ولی از لحاظ بیرونی مدیریت کنم

یکی از ملاک های اهل بهشت همینه ، دوست دارن مهمان نواز و بخشنده باشن ممکنه پول نداشته باشن،مهم نیست ،
ولی همین که حسشو دارن خوبه


ممکنه یکی هم خرج کنه ولی خیلی سخت باشه براش اینارو بده


پس حالت انسان باید سمح یعنی حالت بخشش باشه ولی تو مدیریت بیرونی تعادل رو حفظ کنه و افراط نکنه


یعنی چی از لحاظ بیرونی مدیریت کردن؟؟

تو پس بعدی ان شاء الله4fvfcja
 سپاس شده توسط
#94
[تصویر:  869.gif]


ادامه ی پست قبل

خب به اینجا رسیدیم که یعنی چی رو سمح بودن و بخشش کردن مدیریت داشته باشیم؟


یعنی باید نگاه کنیم ببینیم  این خرجی که الان میکنیم چه از نظر مالی،عاطفی ،علم یاد دادن و ... آیا بقیه زندگیمونو مختل نمیکنه؟؟ (افراط)
ولی در عین حال تنگدست نباشیم و نترسیم از خرج کردن و محبت کردن و آموزش علم و....(تفریط)


تا محبت و عاطفه رو خرج یکی نکنم اهل عاطفه نمیشم ، تا پولمو خرج نکنم روان نمیشه

زکات اصلا یعنی رشد و نمو

برای چی میگن انفاق کنید در راه خدا --> تا نمو اقتصادی رخ بده

چو گل گر خرده‌ای داری خدا را صرف عشرت کن/ که قارون را غلط‌ها داد(ضررها زد) سودای زراندوزی

نگید اگه به همسرم،دوستم،پدر و مادرم،خواهر و برادرم و ... مهر بورزم و کمک کنم پررو میشه


من نباید بگم طرف من ظرفیت محبت ورزیدن نداره پس بهش محبت نمیورزم!این غلطه! من باید بی نهایت
به طرفم محبت بورزم این احسانه ..ولله یحب المحسنین


آره اگه یه جایی محبت ورزی داره به خودم آسیب میزنه و در شئون دیگه ی زندگی من اختلال ایجاد میکنه اینجا باید جلوشو بگیریم

دقیقا ما عکس این عمل میکنیم، طرفمون رو میبینیم نه صلاح خودمونو.برای همین خودمون کمال پیدا نمیکنیم و به طرف مقابل هم مهر نمیورزیم
53258zu2qvp1d9v

پس من حق ندارم برای مردم اندازه تعیین کنم و بگم ظرفیت ندارن ، باید برای خودم اندازه تعیین کنم
 چون مردم که به من احتیاجی ندارن،خدا هم به من احتیاجی نداره،

ما احتیاج داریم به دیگران محبت و کمک و ...کنیم و باید اعتدال رو تو این احتیاجات رعایت کنیم و به اندازه ای که نیاز داریم مهر بورزیم و انفاق کنیم و ...


یعنی چی به اندازه ای که نیاز دارم انفاق کنم؟



در پست بعدیcheshmak
 سپاس شده توسط
#95
(1393 خرداد 9، 16:04)سنــا نوشته است: [تصویر:  www.roozgozar.com-1335.gif]

امش  بداعک ما مشی بک (حکمت 26 نهج البلاغه)


با درد خود بساز چنانکه او با تو ساخت


این درد میتونه  درد جسمی باشه  ، گاهی وقتا یه مریضی پیدا می کنیم میگن با درد خودت بساز و زندگی رو سخت نگیر ،چنانکه اون با تو ساخته

گاهی هم مشکلات خانوادگی ، شخصی ، اجتماعی داریم .امیر المومنین میگن با این مشکل بساز.
هنر ما اینه که با این مشکلات بتونیم طی کنیم و خیلی وقتا زمان ، صبوری ، آرامش و درگیر نشدن زیاد باهاش باعث عبور میشه

مشکل مردم اینه که درگیر میشن با مشکلات!!
 خیلی وقتا اگه ناراحتی های روحی رو از کنارش بگذریم  و بی محلی کنیم عبور میکنه!

خیال های بد مثل سوء ظن ، کینه، غضب، فکرهای بد و منفی ، شهوانی، غضبناک و غیر الهی رو  اگر باهاش درگیر بشم منو میندازه،
 درگیری ممکنه درگیری استقبال آمیز باشه یا درگیری نفی کننده.ولی درگیری باهاش باعث سقوط میشه!!!



ولی وقتی از کنارش بگذرم باعث عبور میشه ، دیدید میگن وقتی به یه حیوان درنده یا گزنده(مثلا یه مار سمی) میرسید
بدون اینکه بهش نزدیک بشید از کنارش بگذرید، اگر بخوای باهاش درگیر بشی ممکنه بکشتت!

با مشکلاتی که تو زندگی هست بساز تا عبور کنی ازشون

مریضی  ، دعوا زن و شوهر  ، مشکل با پدر و مادر،مشکل درسی پیدا کردن ، پنچر شدن، تو ترافیک گیر کردن،گرمی و سردی هوا و .. جز زندگیه

البته سازش  نه به معنای منفعل بودن و بی خیالی  بلکه به معنی عدم درگیری  ،
بله باید بهترین مدیریت، بهترین درمان ، بهترین برنامه ریزی رو داشته باشیم ولی درگیری درونی پیدا نکنیم

مدیریت یعنی احساس کنیم که خیلی خوب و مسلط داریم کارا رو انجام میدیم ولی اصلا نگرانی ندارم، اظطراب و تشویش ندارم، آرامش دارم...


این نکته خیلی مهمیه توی زندگی بچه هایی که خیلی زیاد خودشون رو با ترک خ.ا درگیر میکنند ، مخصوصا بعد از شکست 

منظور بی خیالی نیست ، ولی این که خیلی از ماها با مشکلاتمون کشتی اساسی میگیریم ، طوری که همه روحیه و انرژی رو از دست میدیم . 

در صورتی که با حوصله و عشق و روان، با تانّی و بدون عجله و سستی سعی کنیم از این پیچ عبور کنیم . 

53
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
 سپاس شده توسط
#96
[تصویر:  %D8%AC%D8%AF%D8%A7%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%....ir-17.gif]

ادامه پست قبل:

یعنی چی به اندازه ای که نیاز دارم انفاق کنم؟


این نیاز هم به معنای نیاز ارتباطی، هم به معنای نیاز کمالی، هم به معنای نیاز آرامش

مثلا من باید محبت بورزم تا اهل محبت بشم ولی اگر بی اندازه محبت بورزم باعث میشه به خیلی دیگه از شئونات زندگیم نرسم

مثلا من باید انفاق کنم که از تعلق مالی نجات پیدا کنم

قرآن میگه ریشه انفاق اینه : لَن تَنَالُواْ الْبِرَّ حَتَّى تُنفِقُواْ مِمَّا تُحِبُّونَ

اون تکه ای رو که گیر هستین بهش  رو در راه خدا بدین،هیچکس حق نداره همه مالشو بده،مما رزقناهم ینفقون
انفاق از مال ؛ علم ؛ارتباط اجتماعی؛پول 

مثلا من حق ندرام اصلا نخوابم..ولی چون خواب منو چسبونده به زمین.میگن یکم از خواب رو بکن ؛ اون قسمتی که تورو چسبونده رو پاشو نماز بخون..
همین که بیدار شدی برای نماز هم قرار نیست نخوابی ، بعدشم بگیر بخواب اما اون یه تیکه خواب رو بکن 

من احتیاج دارم یه تیکه هایی رو نخوابم ، من احتیاج دارم یه تیکه از مالم رو بدم تا احساس نکنم مالم منو چسبونده به زمین،من احیتاج دارم یه وقتایی
رایگان به یکی درس بدم،من احتیاج دارم محبتی بورزم و مشاوره ای بدم و...

نیاز مردم به مشاوره و پول و اینا خیلی خیلی زیاده ، این ملاک نباشه ، ملاک این باشه که تو چقدر برات خوبه این کارو انجام بدی

من احتیاج دارم از ارتباط با پدر و مادرم به رضایتمندی برسم ، یعتی احساس کنم من خیلی بچه ی خوبی برای پدر و مادرمم
اما تاجایی که احساس نکنم بخاطر مهر به پدر و مادرم دارم از همسرم میگذرم ..یعنی تعادل رو رعایت کنم

من وقتی انفاق میکنم به خاطر پولی که میدم رشد نمیکنم به خاطر اثری که انفاق روی من میذاره رشد میکم
 سپاس شده توسط
#97
[تصویر:  %D8%AC%D8%AF%D8%A7%DA%A9%D9%86%D9%86%D8%...i.ir-2.gif]

ادامه پست قبل

ویژگی ظرف قلوب و جان های ما اینه که  وقتی که درست عمل بکنیم خدا   فاز بعدی رو اعطا میکنه

و قلب ها هی وسعت پیدا میکنه و ظرفیت دار تر میشه و اونوقت من آماده میشم برای فاز بالاتر

اگر مثلا من دیپلم دارم در حد سوادم به دیگران کمک علمی بکنم ، لذت این کمک علمی رو میچشم
و آمادگی پیدا میکنم که برم فاز بالاتر و لیسانس بگیرم
ولی اگه بخوام مثلا تو ایام امتحانات انقدر به بقیه برسم که به درس خودم نرسم من همیشه تو همون دیپلم خودم میمونم
کسی نمیتونه رشد خودش رو برای دیگران مختل کنه.

اما  از خود گذشتگی چی میشه این وسط؟؟: خود گذشتگی باعث میشه فرد به یه کمال بالاتر برسه نه اینکه کمالات خودش مختل بشه
و از خود گذشتگی تو یه شرایط خاص نیازه،کسی که شبانه روز از خودگذشتگی کنه زندگیش دچار اختلال میشه  !
پس شرط تعادل لازمه.
 سپاس شده توسط
#98
[تصویر:  Liner-Motharek_shabhayetanhayi.ir-10.gif]

سيئه تسوءک خير عند الله من حسنه تعجبک


گناه و خطایی که تورو پیش خدا سرافکنده و شرمنده کنه بهتر از خوبیه که تورو به خویش مغرور کنه

شیطنت هستی میخواد با بدی ها مارو از تعادل خارج کنه ولی خداوند ویژگی قرار داده که همون بدیها میتونه مارو به تعادل برسونه

یکی اومد پیش امام صادق و گفتن من درگیر یه گناهی ام هرکاری میکنم برطرف نمیشه
و امام صدقشو تشخیص دادن و گفتن خدا اینو قرار داده که جلوی عُجبتو بگیره
خطا میکنی که سرافکنده بشی


چقدر جالبه چیزی که اومده مارو خراب کنه خدا همونو باعث آبادی ما قرار داده53258zu2qvp1d9v

عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد...
 
گاهی کار خیر میکنی و مغرور میشی و از خدا دور میشی

تعادل کار خوب جلوگیری از عُجبه و
تعادل کار بد پشیمانی و شرمندگیه اگه به یاس منجر بشه خروج از تعادله
اگه به جرئت و جسارت منجر بشه خروج از تعادله


کار خوب اگر منجر به حیای غلطی بشه که دیگه اون کارو انجام نده دور از تعادله ،
در یکی از حکمت های نهج البلاغه هست که میگه مواظب باشید یه وقت به خاطر خجالت و حجب و حیا و ترس از اینکه ریا بشه کار خوب رو ترک نکنی


تعادل کار خوب شکره،اگر من یه خوبی ازم سر زد بگم لطف تو بود که منو مزین کردی و به من افتخار دادی128fs318181
و اگر یه کار بد ازم سر زد ناامید نشم ،جرئت هم نورزم بلکه شرمنده و سرافکنده بشم
:shame:
 سپاس شده توسط
#99
[تصویر:  landofart.ru-rozyi-560x633.png?9d7bd4]



حکمت 31



ایمـــــــان

گفتیم که اصل سبک زندگی قرآن در قرآن به  دو بخش تقسیم میشه:

ایمان و عمل صالح

اَلْإِیمَانُ عَلَى أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَى اَلصَّبْرِ وَ اَلْیَقِینِ وَ اَلْعَدْلِ وَ اَلْجِهَادِ


ایمان بر چهار پایه استوار است: 1.صبر و شکیبایی ، 2.استواری ، 3.تعادل و 4.تلاش


1.صبر



بر چهار قسمه: 1.شوق ، 2.شفق،3.زهد و 4.ترقب

اولین بخش ایمان صبره یعنی تو باید بتونی شکیبایی کنی
اگر من بیقرار و ناشکیبا و عجول باشم نمیتونم به رشد برسم

اولین بخش صبر شوقه: من وقتی میتونم سختی های مدیریت ایمان رو تحمل کنم که تو وجودم شوق باشه

شوق خدا ، شوق بهشت ، شوق زیبایی ها و دوست داشتن ها


اولین نشان تبدیل اسلام به ایمان تبدیل حس تکلیف به اشتیاقه،وقتی بندگی از سر تکلیف باشه مسلمانم و اگر از سر شوق باشه مومنم
اینطوری میتونم خودم رو بسنجم که چند درصد مومنم،که چقدر کارهام رو با عشق انجام میدم مثلا با عشق روزه میگیرم
اگر بگم: وای باید روزه بگیریم ،دیگه این موقع مسلمانم. اگر این حسم نداشته باشم که اصلا مسلمان نیستم

اگر شوق نباشه پای حرکت من گرفته میشه...

ادامه داره...
 سپاس شده توسط
[تصویر:  104695alsh3er.gif]
گفتیم ایمان 4 بخشه که اولین بخشش صبره و صبر خودش 4 قسمته:



دومین بخش صبر : شفق

دو معنا داره: یکی یعنی ترس و یکی یعنی مهربانی

شفقت : یه ترس محبت آمیز نه یه ترس خوفناک

مثلا شما یکی رو دوست داری میترسی ناراحت بشه،رعایتش رو میکنی .به این میگیم شفقت
و بروزش خوش برخوردی با مردمه ،اصلا نه ،خوش برخوردی با زندگیه

من میتونم نسبت به همه چیز شفقت داشته باشم

طبیعت شفقت داره،مردم شفقت دارن،مشکلات زندگی شفقت داره

بعضیا یه نگاه جالبی به پنچر شدن دارن : عه ببین پنچر شدیم چه جالب »» ببین چقدر خوش میگذره بهشون128fs318181
بعضیا برعکس میخوان خرخره یکی رو بگیرن چون پنچر شدهasabani

صبر باعث میشه آدم لطیف بشه،شفقت خیلی لطافت داره..
 سپاس شده توسط
[تصویر:  sorelvalaszto14.gif]

گفتیم ایمان 4 بخشه و اولین بخشش صبره و صبر خودش 4 بخشه

سومین بخش صبر :زهد

لکیلا تاسوا على ما فاتکم و لا تفرحوا بما آتاکم

وقتی یه چیزی بدست میاری خوش حال نشی و وقتی چیزی از دست میدی ناراحت نشی


چهارمین بخش صبر: ترقب

از رقب میاد ، مراقبت

پس صبر این نیست که من همینطوری الکی یه دردی رو تحمل کنم نه بلکه یه مدیریته.اصلا هیچ چیز اسلام انفعالی نیست!

صبر یعنی اولا نسبت به مساله مثبت شو ثانیا خیلی لطیف برخورد کن ثالثا نذار رو قلبت اثر بذاره رابعا مراقب و مدیرت کن

فَمَنِ اِشْتَاقَ إِلَى اَلْجَنَّةِ سَلاَ عَنِ اَلشَّهَوَاتِ

کسی که درش شوق ایجاد میشه  میپره بالا و از شهوات که در پستی ها قرار داره خارج میشه

مثلا یکی بود خیلی بند فوتبال بودنمیتونست فوتبال نبینه ،اتفاقا شب عروسیش یه بازی پخش میکنن
من به ذهنم رسید امشب این آقا چون شوق بالاتری داره ، شب عروسیشه و داماد شده امشب که بازی پخش میشه اون شوق رو نداره
که بره بازی رو ببینه.چون یه شوق بالاتری داری که اون شوق رو ازت گرفته

خب نمیتونی یه شوق کلی پیدا کنی که این شوق رو ازت بگیره؟!


آدم وقتی شوق بالاتر داشته باشه شوق پایین تر ازش گرفته میشه...53258zu2qvp1d9v
 سپاس شده توسط
[تصویر:  25.gif]

ادامه حکمت  31 (ایمان)




توضیح در مورد 4 بخش صبر:شوق؛شفق ، زهد و ترقب(مراقبت)



فَمَنِ اِشْتَاقَ إِلَى اَلْجَنَّةِ سَلاَ عَنِ اَلشَّهَوَاتِ
 
کسی که درش شوق ایجاد میشه ، میپره بالا و از شهوات که در پستی ها قرار داره خارج میشه



آدم وقتی شوق بالاتر داشته باشه شوق پایین تر ازش گرفته میشه

مَنْ أَشْفَقَ مِنَ اَلنَّارِ اِجْتَنَبَ اَلْمُحَرَّمَاتِ


و هر کس ترس داشته باشه از اینکه از بین بره و ضایع بشه سرمایش ،از گناهان دوری میکنه(شفقت)

مَنْ زَهِدَ فِی اَلدُّنْیَا اِسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ


وقتی یکی زهد بورزه به دنیا و بی تفاوت بشه براش،مصیبات براش آسون میشه

چرا من خیلی برام سخته چون وقت ی یه چیزی رو از دست میدم خیلی فشار میاد،
 ولی وقتی به زهد برسم دیگه فشار نمیاره و مصیبت ها برام سبک میشه

مَنِ اِرْتَقَبَ اَلْمَوْتَ سَارَعَ إِلَى اَلْخَیْرَاتِ

و کسی که [b]مراقب باشه بدونه الان فرصتش تموم میشه و یه فرصت بیشتر نداره به شدت به سمت خوبی ها میره


[/b]
 سپاس شده توسط
[تصویر:  liner_Www.Shabhayetanhayi.ir_2.gif]


2.یقیـــــــــن :

دومین بخش ایمان که خودش 4 بخشه


اَلْیَقِینُ مِنْهَا عَلَى أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَى تَبْصِرَةِ اَلْفِطْنَةِ وَ تَأَوُّلِ اَلْحِکْمَةِ وَ مَوْعِظَةِ اَلْعِبْرَةِ وَ سُنَّةِ اَلْأَوَّلِینَ

1.بینش، 2.دیدن حکمت ها، 3.وعظ گرفتن از اتفاقات و 4.روشمند شدن




یقین یعنی چی: آیا به مفهوم ذهنیه؟ خیر ذهنی نیست ،ذهنی هیچوقت نمیتونیم به یقین برسیم

و  بلکه یه ویژگی رفتاری و یه سیستم ذهنیه


1.فَمَنْ تَبَصَّرَ فِی اَلْفِطْنَةِ :بینش


کسی که یقین پیدا میکنه هوشمندانه به واقعیت ها مینگره

چون هوشمندانه نگاه میکنه درک درستی ازش داره
خرفت و ساده لوح نیست
یکی از عیب های قشری گری مذهبی اینه که مارو خرفت و ساده لوح میکنه


2.تَأَوُّلِ الْحِكْمَةِ  :دیدن حکمت ها

حکمت بعد پنهان اتفاقاته

تاویل یعنی پشت چیزی را دیدن ، مبدا اولیه را دیدن

کسی که اهل یقینه میتونه بعد پنهان اتفاقات رو ببینه


با وقایع هوشمندانه برخورد میکنه و بعد پنهانشو میبینه
میفهمه این نسبتش با هستی چیه

حکمت یعنی فهم نسبت ها،فهم همه چیز در نسبت با خدا


ادامه دارد...
 سپاس شده توسط
[تصویر:  Liner-Motharek_shabhayetanhayi.ir-18.gif]

ادامه پست قبل

یه مفهومی هست که میگن یدالله فوق ایدیهم

اگر یه اتفاقی افتاد مطمئن باش دست خدا پشتشه
،ببین میتونی برسی بهش؟

ظاهرا ممکنه یکی حتی به تو یه آسیبی زده ولی این دست خدا پشتشه

تو بیشتر از اینکه از اون ناراحت بشی فک کن که یه دست بالاتری هم هست بالاخره ببین اون داره چی میگه

اگه پنچر شدی ببین اون داره چی میگه
اگه یه سودی بهت رسید ببین اون داره چی میگه

گاهی میبینی ظاهرا یه سودی بهت میرسه ولی حکمت پشتش منفیه و گاهی وقتا یه آسیب هاب ظاهری به شما میرسه
ولی حکمت پشتش مثبته





و اگر کسی اینو ببینه خیالش آرامه و حواسشو جمع میکنه
نه در خوشی ها غره میشه و نه در ناخوشی ها مایوس128fs318181
 سپاس شده توسط
[تصویر:  Q31.gif]
گفتیم یقین چهار بخشه : سومین و چهارمین بخش یقین


3.مَوْعِظَةِ الْعِبْرَةِ :وعظ گرفتن از عبرت ها

کسی که یقین داشته باشه از اتفاقات وعظ میگیره،اگه یه اتفاقی براش افتاد دفعه ی بعد از این پند میگیره

خیلی از مردم از وقایع پند نمیگیرن و بارها یه چیزی  براشون تکرار میشه


4.وَ سُنَّةِ الْأَوَّلِينَ : روشمند بودن

و کسی که به این نقطه برسه انگار که با گذشتگان میزیسته،یعنی گذشته ی تاریخ و تجربه هارو لحاظ میکنه
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان