1396 شهريور 29، 0:51
یکم فکرم مشغوله برم بخوابم حالا فردا مجدد برمیگردم.
(1396 شهريور 29، 0:51)drift نوشته است: با ذکر ۱۵ صلوات برای موی عزیز میریم برای اعلام داستانی که درگیرش بودم،خب امروز فرصت مناسب برای حرف زدن داشتم ،نیم ساعت اول که اوکی شد، ولی زیاد فرصت کافی نبود،از اونور از ساعت ۱۲ شب تقریبا تا همین ده دقیقه پیش حدودا یک و نیم شب! با طرف مقابل بودم و کلی صحبت کردیم و طرف مقابل تصمیمش برای رفتن جدی بود و از نظر عقاید هم تا جایی که میشد غیر مستقیم از زیر زبونش کشیدم بیرون که چه عقایدی تو زندگیش داره و اینجا بود که متوجه شدم زیاد از نظر عقاید باهم هم عقیده نیستم و فکر میکنم که انگار جنبه ظاهریش من رو فریفته بود،با این حال برایش آرزوی موفقیت میکنم و خودم حس میکنم همون مسیری که برای خودم تعیین کردم رو پیگیری کنم و بچسبم به برآورده کردن اهدافم در زندگی.
یکم فکرم مشغوله برم بخوابم حالا فردا مجدد برمیگردم.
(1396 شهريور 29، 13:22)rezaKy نوشته است: 14 تا صلوات برای پوینده ی عزیز، محسن خانِ گل. ایشالا زندگیش هدف مند باشه و بتونه شاد باشه همیشه
(1396 شهريور 29، 0:51)drift نوشته است: با ذکر ۱۵ صلوات برای موی عزیز میریم برای اعلام داستانی که درگیرش بودم،خب امروز فرصت مناسب برای حرف زدن داشتم ،نیم ساعت اول که اوکی شد، ولی زیاد فرصت کافی نبود،از اونور از ساعت ۱۲ شب تقریبا تا همین ده دقیقه پیش حدودا یک و نیم شب! با طرف مقابل بودم و کلی صحبت کردیم و طرف مقابل تصمیمش برای رفتن جدی بود و از نظر عقاید هم تا جایی که میشد غیر مستقیم از زیر زبونش کشیدم بیرون که چه عقایدی تو زندگیش داره و اینجا بود که متوجه شدم زیاد از نظر عقاید باهم هم عقیده نیستم و فکر میکنم که انگار جنبه ظاهریش من رو فریفته بود،با این حال برایش آرزوی موفقیت میکنم و خودم حس میکنم همون مسیری که برای خودم تعیین کردم رو پیگیری کنم و بچسبم به برآورده کردن اهدافم در زندگی.
یکم فکرم مشغوله برم بخوابم حالا فردا مجدد برمیگردم.
توی موردی که برای من هست، طرف مقابلم به نظر میاد هدفی نداره و زیاد اهلِ فکر و تصمیم برای آینده نیست. یعنی بنظرم بی برنامه میاد ولی خب چه میشه کرد. میدونم نمیشه که با هم زندگی ای رو شروع کنیم ولی خب نمیدونم چرا نمیتونم بیخیالشم بشم
(1396 شهريور 29، 17:28)mohsen73 نوشته است: سلام، ممنون از دوستایی که واسم صلوات فرستادن
امروز روز منه انگار، راستش مشکل اصلی من کمبود شدید اعتماد به نفسه که در طول این سالایی که گرفتار این گناه بودم از بین رفته و بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم تو شروع کردن یه کار و ترسی که از شروع یه کار دارم اگه استارت بزنم خیلی زود نا امید میشم و شکست می خورم از جمله خود ترک همین گناه، خیلی سعی کردم گذشته ای رو که به گند کشیدم فراموش کنم ولی انگار دست از سرم بر نمی داره...
امسال سال سرنوشت سازیه واسه من و میخام درست و حسابی تلاش کنم و واسه هدفام بجنگم که البته در راسش ترک این گناه هست این اخرین فرصتیه که میتونم خودمو حداقل به خودم اثبات کنم.
واسم دعا کنید، دوستون دارم
(1396 شهريور 30، 16:34)Hamed6 نوشته است: سلام داداش عاشق
خداروشکر که خوبی مراقب بیرون رفتن ها هم بیشتر باش دقیقا عالیه که به چشم زنگ خطر میبینیش
منم خوبم این هفته خیلی زود و سریع و عالی گذشت. خداروشکر
ان شاالله بریم برای 6 هفته پاکی
نقل قول: *شده تا حالا تبلیغ کرده باشیم برای کانون ؟ تو سایتای مختلف ، تو گروه های تلگرامی و ...صبور جان به من اجازه بده یه ذره راحت تر حرف بزنم و تو رو خدا ازم به دل نگیر.
*شده کسی پیگیر باشه نرم افزار کانون روی اندروید مارکت و بازار قرار بگیره ؟ اصن به این فکر افتادیم اصلاح کنیم نرم افزارو ؟
*شده به این فکر کنیم که هفته ای یه بار دعوت کنیم از یه روانشناس بیاد تو کانون با بچه ها حرف بزنه ؟
*چرا نشه که یه گروه تلگرامی داشته باشیم با نظارت مدیرا که بچه ها راحت تر حرف بزنن باهم ؟ بابا از این قالب قدیمی بیایم بیرون و یه ذره اپدیت شیم ، الان دسترسی به تلگرام راحت تره یا اومدن تو سایت ؟
نقل قول: *چرا نشه مدیریت کانون و بسپاریم به خود بچه ها، اینجوری خیلی انگیزه ایجاد میشه برای ادامه ،خب ما که نمی تونیم بچه ها رو مجبور کنیم به این که تمشون مذهبی نباشه.
*چرا یه ذره دور نمیشیم از تم مذهبی کانون ؟؟!! من راستش میام اینجا فک میکنم وارد پایگاه بسیج شدم ، دخترا جدا پسرا جدا ،آواتارا همه مذهبی ، نام کابری ها اکثرا امامی و عربی ! اسم گروه ها انگار اسم رمز حمله عملیاته ، یه سوال میکنی عوض اینکه دوستانه و خاکی جواب بدن ، مثل آخوندا میرن بالا ممبر و با حدیث و ... جواب میدن ، خوب این موضوع خیلی اثر داره ، نمیگم مذهبی نباشه ولی در حدش ،، اینجوری کاربر از دوطرف میمونه ، هم مذهب هم ترک خ.ا