امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

به نام خدا

رای ها داده شد و اسم گروه دوم مشخص شده:

رهروان مهر     (4)
کولاکیان عاشق فاطمه     (3)
مهر     (3)
هرم     (1)
جهاد پاکی     (1)

به این ترتیب اسم گروه دوم توی دوره ی سی و پنجم میشه: رهروان مهـــــــــــــــر

امیدوارم این دوره، دوره ی خوب و کاملا پاک برای همه شرکت کننده ها، به خصوص رهروان مهر باشه. 

پ.ن: اسممون خیلی باحاله. خیلی بهمون میاد. به قول همت، حرف اول اسم هرسه تامون توش هست
پ.ن 2: برنامه صلواتم چشم میذارم. منتها از 12 ام شروع میشه. همون 11 ام میذارمش
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
مسابقه نسبت به گذشته طولانی تر شده جالب شده...ولی فکر  اینکه زمان زیادی داریم و میتونیم جبران کنیم باید کاملا پاک بشه...
ظاهرا اسم گروه ماهم انتخاب شده....
49-2
 سپاس شده توسط
اوه مای گاد 4chsmu1
یه لحظه خارجکی شدم  Gigglesmile
عجب نکته ای تا حالا بهش دقت نکرده بودم اسم هر سه مون اولش هست
 سپاس شده توسط
(1396 اسفند 8، 15:21)rezaKy نوشته است: به نام خدا

رای ها داده شد و اسم گروه دوم مشخص شده:

رهروان مهر     (4)
کولاکیان عاشق فاطمه     (3)
مهر     (3)
هرم     (1)
جهاد پاکی     (1)

به این ترتیب اسم گروه دوم توی دوره ی سی و پنجم میشه: رهروان مهـــــــــــــــر

امیدوارم این دوره، دوره ی خوب و کاملا پاک برای همه شرکت کننده ها، به خصوص رهروان مهر باشه. 

پ.ن: اسممون خیلی باحاله. خیلی بهمون میاد. به قول همت، حرف اول اسم هرسه تامون توش هست
پ.ن 2: برنامه صلواتم چشم میذارم. منتها از 12 ام شروع میشه. همون 11 ام میذارمش

بسیار هم عالی. دست همگروهی برای مشارکت توی انتخاب اسم گروه درد نکنه. 53 53 53
امیدوارم بتونیم یکی از رتبه های اول تا سوم رو کسب کنیم... Gigglesmile
[تصویر:  photo_2018_02_20_19_03_36.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
سلام
گفتم یه پست بزنم که باز راکد نشم اینجا 302
پیام بهبودی
اعتراف
به دوش كشيدن احساس گناه يك زندگى مخفى دردى عظيم بود. حتى با وجود اين احساسات نتوانستم هيچكدام از كارهايم را متوقف كنم. خداوند شاهد است كه من تلاش كردم. اما من از مرزهايى می‌گذشتم، به مكان‌هايى قدم می‌نهادم و كارهايى می‌كردم كه قول انجام ندادن‌شان را به خودم داده بودم...

تمام امورى كه با آن‌ها مواجه می‌شدم بر آتش شهوترانی من می‌افزودند. هر چيز، رنگى از رابطه جنسى داشت. هيچ چيز از انحراف جنسى من در امان نبود٬ اعضای خانواده ام و حتى حیوانات .

ذهنم اسير رابطه جنسى شده بود و اين‌كه چه كارى بايد بكنم، كى و كجا، با چه كسى و چه چيزى، تمام وجودم را پر كرده بود.

زمانى كه در حال فكر كردن به رابطه جنسى نبودم در حال رنجش از احمق‌هايى بودم كه با آن‌ها كار می‌كردم، حکومت بی‌شعور، خانواده ناسپاسم يا فروشندگان ناوارد و دوستان کودنم...
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
عجیب نیستید. ینی به طرز عجیبی غیبن همه 4chsmu1
اومدم بگم حوصله م سر رفته و برم.
اخیرا یه کتابی پیدا کردم به اسم تاریخچه زمان.. راجب جهان هستی و هرچی که تا حالا خلق شده. میگفت کلا (1جلوش 80تاصفر ذره) در این جهان وجود داره.
یه لحظه به این عدد فکر کنیم. ینی چی؟ حتی نمیتونم تصور کنم که چنتا راه شیری میتونیم توی این جهان بگنجونیم.. تازه خوده این راه شیری خودش شامل ملیاردها ستاره س.
و فکر کنیم، 1 جلوش 80 تا صفر ذره... ینی خدا توی تک تک این ذرات هست و همزمان اینقدر بزرگه که تمام این جهان رو توی کنترل خودش داره.
ما انسانا واقعا کی هستیم؟ ینی مقابل یه همچین ابهتی، انسان چطور میتونه با غرور راه بره؟ چطور میتونیم اینقدر گستاخ باشیم و جلوی چشماش کاری رو بکنیم که منع کرده؟ 
خدایا به خاطر همه گناهام استغفار میکنم. و حاضرم تقاص دونه دونه شو پس بدم
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
برنامه‌ی صلوات گروهی

«رهروان پاکی»
[تصویر:  jsi6_%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%8...8Cd-11.png]
عاشق فاطمه زهرا: تاریخ 96/12/12
درخشنده: تاریخ 96/12/17
آقای اراده: تاریخ 96/12/22
mohsen73: تاریخ 96/12/27

rezaKy: تاریخ 97/01/04
همـت: تاریخ 97/01/09
majid78: تاریخ 97/01/14
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
تشکر می کنم از رضای عزیز بابت برنامه ی ختم صلوات

خب معمولا هم همیشه من اولین نفر هستم برای ختم صلوات. 4chsmu1
خدا رو شکر وضعیت پاکیم خیلی خوبه.

تعداد روزهای پاکم توی مسابقات اینجا ۲۸ روزه، ولی تقریبا از ۱۱ دی هست که پاکم و این خیلی خوبه.
از اون طرف توی درس هم به خوبی دارم پیشرفت می کنم و به برنامه و کارهام هم تقریبا می رسم.

ذهنم آرومه و مورد خاصی نیست که خیلی اذیتم کنه و اگرم باشه سعی می کنم بزرگ نشه.
ذهنم آرومه، اینقدر که می شینم به چیزهای خیلی بنیادی هم فکر می کنم.
شروع کرده ام و می خوام سوره ی انعام رو با دقت بخونم، سوال اصلی که توی ذهنم هست، این کتاب واقعا معجزه هست؟
چند هفته پیش هم یه مقداری در مورد معجزات عددی و ... تحقیق کرده بودم.
درسته که بعضی حرف هایی که زده می شه قطعی نیست و شاید درست نباشه، اما بعضی هاش هم واقعا حیرت انگیزه
مثل ماجرای معجزه ی عدد ۳۰۹ در سوره ی کهف.
همه این ها نشانه هستند.

ولی اینبار دنبال یه چیز مهم تری می گردم توی سوره ی انعام، دلیل و برهان. شاید یک قدم رو به جلو. شاید این سوال که اصلا قرآن چی می گه؟
ورزش رو هم تازه شروع کرده ام و هفته ی پیش یه جلسه استخر رفتم. این رو هم می خوام جدی تر ادامه بدم.
برای زبان هم یه برنامه ی ایرانی روی گوشیم نسب کردم که البته توش یه سری فیلم هم داره برای تقویت زبان، باید حواسم باشه مشکل زا نشه.


مشکلات بیرونی واقعا کم نیست.
توی همین مدتی که پاک بودم سرمای خیلی بدی خوردم، خیلی درگیر بودم. از اون طرف الان هم آلرژی اذیتم می کنه.
از کار هام بعضی وقت ها خیلی عقب می افتادم.
از اون طرف خیلی مشکلات توی دانشگاه داشتم. از مشکلات اداری و ... گرفته تا بحث و گفت و گو و درگیری با دوستان و ...
درگیری های ذهنی و سوالات بی پایان که توی ذهنم می چرخن هم هستن. سوالای سیاسی و مذهبی یا سوالای شخصی: اصلا آینده چطور می شه؟
اما ذهنم آرومه و سعی می کنم به هم نریزم، (چیزی با به هم ریختن درست نمی شه)
نمی دونم دارم جایی اهمال کاری می کنم یا نه.
اما این رو می دونم که من خیلی خیلی خیلی ضعف دارم و باید رشد کنم.
اطلاعاتم رو بیشتر کنم، بیشتر درس بخونم، بیشتر کار کنم، دقیق تر برنامه ریزی کنم، ورزش برم.
اما همه ی این ها زمانی به درد می خوره که در مسیری که باید باشم حرکت کنم.
یعنی اگر همه ی این ها در راستای هدفم باشه، مفیده و اگر نباشه مضر.
.......
اگر حال خوبی هست از اون جایی شروع شد که تصمیم گرفتم جدی مقابل خواسته های دون نفسم بایستم و از تجربه هام استفاده کنم.

کانون و کانون و کانون
تنها چیزی که وقتی به فکرش می افتم اذیت می شم. ناراحت می شم.
کاش می تونستم بیشتر براش وقت بذارم. کاش می شد کانون بهتر از باشه. شلوغ تر باشه. مفید تر باشه.
....
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
سلام به همه امیدوارم که حال همگی خوب باشه
دیشب موقع خواب فکر میکردم چقدر جالبه الان چشمامو میبندم ،چند لحظه بعد دوباره باز میکنم صبح شده و کلی زمان سپری شده
یاد قیامت افتادم که بعد از مردن انگار چند لحظه بعد قیامت برپا میشه چون در برزخ بعد زمان وجود نداره ،خیلی جالبه یعنی فاصله ما تا قیامت برابر فاصله ما تا مدت مرگه، و از این دید امشب دوباره به خواب نگاه کردم خیلی جالبه الان خسته ام میخوام بخوابم چند لحظه دیگه بیدار میشم و صبح شده
 سپاس شده توسط
Majid78
وضعیت سبز 
خوب هفته اول که به خوبی گذشت مقاومت خوب بود به لطف حضرت فاطمه زهرا 
برنامما یادم نیست 4chsmu1
برنامه هفته بعد دارم سعی میکنم برم یه کاری پیدا کنم درس بخونم سنتور بزنم نماز و زیارت عاشورا بخونم
التماس دعا یا حق 303
 سپاس شده توسط
(1396 اسفند 11، 13:13)majid78 نوشته است: Majid78
وضعیت سبز 
خوب هفته اول که به خوبی گذشت مقاومت خوب بود به لطف حضرت فاطمه زهرا 
برنامما یادم نیست 4chsmu1
برنامه هفته بعد دارم سعی میکنم برم یه کاری پیدا کنم درس بخونم سنتور بزنم نماز و زیارت عاشورا بخونم
التماس دعا یا حق 303
سلام مجید جان
تبریک می گم به خاطر هفته ی سبزی که داشتی، ما شا‌ء الله 49-2 
و خب تبریک دوم هم به خاطر این که سر زمانش اعلام وضعیت کردی.

اما این اعلام وضعیت من رو راضی نمی کنه. Hanghead 
و فکر نمی کنم زیاد هم مفید باشه برای خود شما....
یه پیشنهاد : دوباره اعلام وضعیت کن. اما این بار حداقل یک ربع قبل از این که چیزی بنویسی فکر کن.
این هفته چطور گذشت؟ کجا ها فشار اومد بهم؟ چه کار هایی انجام دادم؟
هفته بعد چه کاری هایی می خوام انجام بدم؟ روی کدوم نقاط ضعفم می خوام کار کنم؟

باز هم دم شما گرم که اعلام وضعیت کرده ای. بقیه دوستان مسابقه!‌ کجایید رهروان راه پاکی؟
باید اسم گروه رو عوض کنم، پیرمرد های راه قهوه خونه 22  والا
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1396 اسفند 9، 0:48)همساده نوشته است: سلام
گفتم یه پست بزنم که باز راکد نشم اینجا 302
پیام بهبودی
اعتراف
به دوش كشيدن احساس گناه يك زندگى مخفى دردى عظيم بود. حتى با وجود اين احساسات نتوانستم هيچكدام از كارهايم را متوقف كنم. خداوند شاهد است كه من تلاش كردم. اما من از مرزهايى می‌گذشتم، به مكان‌هايى قدم می‌نهادم و كارهايى می‌كردم كه قول انجام ندادن‌شان را به خودم داده بودم...

تمام امورى كه با آن‌ها مواجه می‌شدم بر آتش شهوترانی من می‌افزودند. هر چيز، رنگى از رابطه جنسى داشت. هيچ چيز از انحراف جنسى من در امان نبود٬ اعضای خانواده ام و حتى حیوانات .

ذهنم اسير رابطه جنسى شده بود و اين‌كه چه كارى بايد بكنم، كى و كجا، با چه كسى و چه چيزى، تمام وجودم را پر كرده بود.

زمانى كه در حال فكر كردن به رابطه جنسى نبودم در حال رنجش از احمق‌هايى بودم كه با آن‌ها كار می‌كردم، حکومت بی‌شعور، خانواده ناسپاسم يا فروشندگان ناوارد و دوستان کودنم...
نچ نچ نچ نچ.
این مشارکت قبول نیست ها! این می شه از سر باز کردن تکلیف. نچ نچ نچ نچ
با این که قبول نیست، ولی ممنون. همیشه این پیام ها کمک کننده بوده و هست 302 
(1396 اسفند 10، 0:11)rezaKy نوشته است: عجیب نیستید. ینی به طرز عجیبی غیبن همه 4chsmu1
اومدم بگم حوصله م سر رفته و برم.
اخیرا یه کتابی پیدا کردم به اسم تاریخچه زمان.. راجب جهان هستی و هرچی که تا حالا خلق شده. میگفت کلا (1جلوش 80تاصفر ذره) در این جهان وجود داره.
یه لحظه به این عدد فکر کنیم. ینی چی؟ حتی نمیتونم تصور کنم که چنتا راه شیری میتونیم توی این جهان بگنجونیم.. تازه خوده این راه شیری خودش شامل ملیاردها ستاره س.
و فکر کنیم، 1 جلوش 80 تا صفر ذره... ینی خدا توی تک تک این ذرات هست و همزمان اینقدر بزرگه که تمام این جهان رو توی کنترل خودش داره.
ما انسانا واقعا کی هستیم؟ ینی مقابل یه همچین ابهتی، انسان چطور میتونه با غرور راه بره؟ چطور میتونیم اینقدر گستاخ باشیم و جلوی چشماش کاری رو بکنیم که منع کرده؟ 
خدایا به خاطر همه گناهام استغفار میکنم. و حاضرم تقاص دونه دونه شو پس بدم
احسنت داداش....
این مسئله ای رو که می گی درسته درسته...
یه دانشمند مسلمان وقتی عظمت دنیا رو می بینه خودش رو در مقابل اون کوچیک می بینه و از تواضعش در برابر سازنده ی این همه زیبایی بیشتر می شه.
اما یه دانشمند ملحد همین عظمت رو می بینه، اما الحادش بیشتر می شه، چون که احساس بزرگی می کنه. می گه من کسی هستم که کشف کردم، اختراع کردم، کتاب نوشتم، مشهور شدم، سلطه پیدا کردم.... اما نگاه نمی کنه، این علم تو در برابر آن چه که نمی دونی مثل قطره در برابر دریاست.

دقیقا مثل دو ثروتمندی که اولی از ثروتش برای یاری نیازمندان استفاده می کنه و دومی ثروتش موجب غرورش و طغیانش می شه. 53258zu2qvp1d9v 
(1396 اسفند 11، 0:00)drift نوشته است: سلام به همه امیدوارم که حال همگی خوب باشه
دیشب موقع خواب فکر میکردم چقدر جالبه الان چشمامو میبندم ،چند لحظه بعد دوباره باز میکنم صبح شده و کلی زمان سپری شده
یاد قیامت افتادم که بعد از مردن انگار چند لحظه بعد قیامت برپا میشه چون در برزخ بعد زمان وجود نداره ،خیلی جالبه یعنی فاصله ما تا قیامت برابر فاصله ما تا مدت مرگه، و از این دید امشب دوباره به خواب نگاه کردم خیلی جالبه الان خسته ام میخوام بخوابم چند لحظه دیگه بیدار میشم و صبح شده
دریفت جان در قرآن آیه ای هست که به همین موضوع تقریبا اشاره می کنه...
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می‌کند، و ارواحی را که نمرده‌اند نیز به هنگام خواب می‌گیرد؛ سپس ارواح کسانی که فرمان مرگشان را صادر کرده نگه می‌دارد و ارواح دیگری را (که باید زنده بمانند) بازمی‌گرداند تا سرآمدی معیّن؛ در این امر نشانه‌های روشنی است برای کسانی که اندیشه می‌کنند(زمر ۴۲)
کسی که به خودش این واقعیت رو یادآوری کنه که امشبی که می خوابم، شاید شب آخر باشه، زندگیش فرق نمی کنه با کسی که توی غفلت باشه از این اتفاق؟
مرگ.... چه مفهوم عجیبی.... 53258zu2qvp1d9v 

دوستان کسی برای ما صلوات نمی فرسته؟؟؟؟؟
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
(1396 اسفند 10، 23:50)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: تشکر می کنم از رضای عزیز بابت برنامه ی ختم صلوات

خب معمولا هم همیشه من اولین نفر هستم برای ختم صلوات. 4chsmu1
خدا رو شکر وضعیت پاکیم خیلی خوبه.

تعداد روزهای پاکم توی مسابقات اینجا ۲۸ روزه، ولی تقریبا از ۱۱ دی هست که پاکم و این خیلی خوبه.
از اون طرف توی درس هم به خوبی دارم پیشرفت می کنم و به برنامه و کارهام هم تقریبا می رسم.

ذهنم آرومه و مورد خاصی نیست که خیلی اذیتم کنه و اگرم باشه سعی می کنم بزرگ نشه.
ذهنم آرومه، اینقدر که می شینم به چیزهای خیلی بنیادی هم فکر می کنم.
شروع کرده ام و می خوام سوره ی انعام رو با دقت بخونم، سوال اصلی که توی ذهنم هست، این کتاب واقعا معجزه هست؟
چند هفته پیش هم یه مقداری در مورد معجزات عددی و ... تحقیق کرده بودم.
درسته که بعضی حرف هایی که زده می شه قطعی نیست و شاید درست نباشه، اما بعضی هاش هم واقعا حیرت انگیزه
مثل ماجرای معجزه ی عدد ۳۰۹ در سوره ی کهف.
همه این ها نشانه هستند.

ولی اینبار دنبال یه چیز مهم تری می گردم توی سوره ی انعام، دلیل و برهان. شاید یک قدم رو به جلو. شاید این سوال که اصلا قرآن چی می گه؟
ورزش رو هم تازه شروع کرده ام و هفته ی پیش یه جلسه استخر رفتم. این رو هم می خوام جدی تر ادامه بدم.
برای زبان هم یه برنامه ی ایرانی روی گوشیم نسب کردم که البته توش یه سری فیلم هم داره برای تقویت زبان، باید حواسم باشه مشکل زا نشه.


مشکلات بیرونی واقعا کم نیست.
توی همین مدتی که پاک بودم سرمای خیلی بدی خوردم، خیلی درگیر بودم. از اون طرف الان هم آلرژی اذیتم می کنه.
از کار هام بعضی وقت ها خیلی عقب می افتادم.
از اون طرف خیلی مشکلات توی دانشگاه داشتم. از مشکلات اداری و ... گرفته تا بحث و گفت و گو و درگیری با دوستان و ...
درگیری های ذهنی و سوالات بی پایان که توی ذهنم می چرخن هم هستن. سوالای سیاسی و مذهبی یا سوالای شخصی: اصلا آینده چطور می شه؟
اما ذهنم آرومه و سعی می کنم به هم نریزم، (چیزی با به هم ریختن درست نمی شه)
نمی دونم دارم جایی اهمال کاری می کنم یا نه.
اما این رو می دونم که من خیلی خیلی خیلی ضعف دارم و باید رشد کنم.
اطلاعاتم رو بیشتر کنم، بیشتر درس بخونم، بیشتر کار کنم، دقیق تر برنامه ریزی کنم، ورزش برم.
اما همه ی این ها زمانی به درد می خوره که در مسیری که باید باشم حرکت کنم.
یعنی اگر همه ی این ها در راستای هدفم باشه، مفیده و اگر نباشه مضر.
.......
اگر حال خوبی هست از اون جایی شروع شد که تصمیم گرفتم جدی مقابل خواسته های دون نفسم بایستم و از تجربه هام استفاده کنم.

کانون و کانون و کانون
تنها چیزی که وقتی به فکرش می افتم اذیت می شم. ناراحت می شم.
کاش می تونستم بیشتر براش وقت بذارم. کاش می شد کانون بهتر از باشه. شلوغ تر باشه. مفید تر باشه.
....


مگه امروز جمعه نیست؟ خب باید الان اعلام وضعیت کنم دیگه هوم؟ Hanghead
با این مشکلاتی که داشتی خیلی خوب بودیا ریئس 49-2 4chsmu1 
---------------
این هفته یکم عجیب بود... پاک که بودم... یه کتاب خوندم...
وضعیت اقتصادیمو دارم درست میکنم برای ازدواج 4chsmu1
اخرش هم نتونستم قناعت پیشه کنم! بااااید زندگیش قشنگ باشه Hanghead نمیتونم با خودم کنار بیام که مثلا با رهن خونه و اینا شروع کنم... 
حس خوبی دارم...
دوباره از خدا کمک خواستم که توی این راه کمکم کنه... حق ما این نیست که با قرض و وام و هزارتا استرس ازدواج کنیم...
حق طرف هم نیست که با سختی زندگی کنه...
متاسفانه اینقد رو این موضوع حساسم که حاضرم طرفم با یکی دیگه ازدواج کنه ولی من بدبختش نکرده باشم....
نمیدونم اونایی که قانعن کار درستی میکنن یا من....
---------------
درخشنده/ هفته ی اول سبز
 سپاس شده توسط
به نام خدا

اعلام وضعیت مسابقات گروهی: هفته اول
وضعیت پاکی: سبز

برنامه های هفته گذشته:
 برنامه های روتینی که داشتم شامل خوندن زبان، تمرین موسیقی، و پیگیری کارای فارغ‌التحصیلی که همش در حد قابل قبولی انجام شد. و همچنان میخام برنامه خواب رو درست کنم که هنوز نشده. خیلی شل بودم راجب این موضوع همیشه Swear1

برنامه های هفته آینده:
زبان: خواندن روزی دو صفحه از کتاب لغات و خواندن زبان روزی دو ساعت حداقل
موسیقی: تمرین درسهای کتاب درسیم + قطعه های مورد نظرم
خواب: ریختن برنامه و جدی گرفتن این موضوع توی این دوره. بین 12 الی 12:30 حتما باید بخابم
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
برنامه‌ی صلوات گروهی

«رهروان پاکی»
[تصویر:  jsi6_%D9%85%D8%B3%D8%A7%D8%A8%D9%82%D9%8...8Cd-11.png]
53 عاشق فاطمه زهرا: تاریخ 96/12/12
درخشنده: تاریخ 96/12/17
آقای اراده: تاریخ 96/12/22
mohsen73: تاریخ 96/12/27

rezaKy: تاریخ 97/01/04
همـت: تاریخ 97/01/09
majid78: تاریخ 97/01/14
___________________________________________

به نام خدا

14 تا صلوات برای عاشق عزیز. رفیق دوس داشتنی و مدیرِ لایق کانون
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 3 مهمان