امتیاز موضوع:
  • 18 رأی - میانگین امتیازات: 4.67
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
موضوع بسته شده است 

آرشیو گروه "رهروان پاکی" (گروه آقایان) (غیر فعال)

178روزپاکم
داده ام دل به حسن سر به اباعبدالله
پدرم گفت به دلدادگیت ایول الله
(1392 آذر 29، 15:31)abtin نوشته است: 178روزپاکم
روحت شاد مختصر و مفید303
ترکوندی ها عالیه عالی کلی روحیه دادی317
دمت گرم داداش منم دعا کن که باز پا بشم17
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام

چاکر همه بچه هاى گل گروه خودمون

دعاگو همتون
لبيک ياحسين
التماس دعا
عاقبت این عشق هلاکم کند

درگذر کوی تو خاکم کند......

[تصویر:  07165097414216144584.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
سلام
نمیدونم چرا شبانه روزی ترکیده برا من 22
حالا بیخیال ... من تو آموزشی رکورد دار زدن به جدول بودم
یعنی تو یه ماه 7 بار زدم جدول که آخرین باری که زدم جدول 2 شب قبلش هم زده بودم ... خلاصه که آبرو برامون نمونده بود اونجا هم سخته به هر حال بخوای بری حمام
دوشنبه میخوام برم دکتر ببنیم چیه این آخه 22
[تصویر:  51960705784679108839.jpg]
درود.

دوستان ما این Castration ـه مون رو چه کنیم؟ رفتم دادگاه اوناهم چیزی سر در نمییارن! یکی از یکی Noob تر! اصن نمیدونن یعنی چی! آخه این چه قوانینی ـه!

تو عمرم تا حالا سرمو نکوبیدم به دیوار! از دست اینا کوبیدم!:smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell:

اگه کسی میتونه تو این ضمینه کمک کنه ممنون میشم.

وگرنه بره سومین بار میرم سمت خودکشی.
سلام.
یک هفته است پاکم.
الا ای پیر فرزانه مکن عیبم ز میخانه
(1392 آذر 29، 19:32)CAMARO SS نوشته است: درود.

دوستان ما این Castration ـه مون رو چه کنیم؟ رفتم دادگاه اوناهم چیزی سر در نمییارن! یکی از یکی Noob تر! اصن نمیدونن یعنی چی! آخه این چه قوانینی ـه!

تو عمرم تا حالا سرمو نکوبیدم به دیوار! از دست اینا کوبیدم!:smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell:

اگه کسی میتونه تو این ضمینه کمک کنه ممنون میشم.

وگرنه بره سومین بار میرم سمت خودکشی.
درود303
داداش یعنی میخوای عقیم بشی؟
منطورتون اینه؟من درست فهمیدم؟
اولین کار اینه به اعصابت مسلط باشی...بابا یارو دختر دو پارچ اسید ریختن رو صورتش باز داره به زندگیش ادامه میده...از اون بدتر که نیستیKhansariha (18)
دوم اینکه یه خرده بهشون حق بده خو بحث مهمیهKhansariha (18)
چهارمن خو حالا خودتم کشتی خو که چی؟تهش چی؟Khansariha (8)

سومن بابا قوی باش53

(1392 آذر 29، 19:18)Alone man نوشته است: سلام
نمیدونم چرا شبانه روزی ترکیده برا من 22
حالا بیخیال ... من تو آموزشی رکورد دار زدن به جدول بودم
یعنی تو یه ماه 7 بار زدم جدول که آخرین باری که زدم جدول 2 شب قبلش هم زده بودم ... خلاصه که آبرو برامون نمونده بود اونجا هم سخته به هر حال بخوای بری حمام
دوشنبه میخوام برم دکتر ببنیم چیه این آخه 22
داداش زیاد به اّبرو اینا فکر نکن...دوستیهای خدمت دوومی نداره کم پیش میاد پا بگیره هر کی میره سی خودش...دیگه نمیبینشون
ما هم تو خدمت یکی داشتیم خیلی میخورد به جدول...اما اون خیلی با اعتماد به نفس میگفت این نشانه سلامتیمه و اینکه از شیوه تهاجمی استفاده میکرد مثلا بهش میگفتیم بابا خسته نمیشی هر شب هر شب میری حمام..میگفت من نرمالم بیچاره ها شما برید فکر خودتون باشید17میگفت شما مردونگی ندارید نهایت دو تا بچه پیدا کنید4fvfcja
اصلا بد نیست به نظر من خیلی هم خوبهcheshmak
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
سلام به همه دوستان
خوبید؟
منو به خاطر دارید ؟ آقای اراده یا همون هلپ می سابق.
بی مقدمه میرم سر اصل مطلب
.
.
.
.
.
آدم در طول زندگی  همیشه به  مشکلاتی بر می خوره و با یک سری تدابیر متناسب با اون موضوع اونا رو حل می کنه  .
خب درجه بندی مشکلات هم فرق داره ...
بعضی مشکلات  کوچک هستن و  اگر هم حل نشن زیاد لطمه وارد نمی کنن
بعضی مشکلات متوسط اند و بهتره ک حل بشن
و اما بعضی مشکلات هستن ک بزرگن و باید حل بشن
دوستان من آدم نا امیدی هیچوقت نبوده و نیستم ولی بشدت از سردرگمی و احساس ضعف توی هر مرحله ای از زندگیم بدم میاد
همیشه براحتی ایراد های وارده بر زندگیمو پذیرفتم و قبول داشتم
همه به این موضوع واقف هستیم که بیماری که بهش مبتلا هستیم واقعا سخته
مثه اعتیاده
ترکش هم مثه اینه که به یه آدم معتاد بگی دیگه چیزی مصرف نکن ...
خب نمیتونه ...
دست خودش نیست ....
معتاد شده ...
معنای اعتیاد هم همینه
باید کم کم اونو بذاره کنار
اولش سخته .
شاید یک ماه اول
اما بعدش دیگه راحت تر میتونه در مقابل هر خواسته ای بگه  نه
دوستان منم دقیقا حال اونو دارم
نمیتونم دو سه روز بیشتر پاک بمونم
مطمئنم اگه پاکیم رسید به یک ماه راحت تر با قضیه کنار میام راحت تر میتونم ترک کنم
روابط اجتماعیم عالیه و اصلا افسرده نیستم
ولی وقتی که پرخاشگری میکنم ، وقتی ک ناراحتم و دوست دارم آهنگ های خواننده محبوبم توی تنهایی گوش کنم
وقتی یه عالمه درس دارم و هیچ تلاشی نمیکنم
وقتی در مقابل مشکلات از موضع بیخیالی و هر چه پیش آید خوش آید استفاده می کنم
خوب میدونم که ریشه این همه خستگی فکری و روحی کجاست
خوب میدونم چه مشکلی سر راهمه
خوب میدونم راه حل هاش چیه
خوب با این موضوع آشنا هستم
ولی .....
هیچ
چندین سال از بهترین سال های عمرم هیچچچچچ
هیچ دلخوشی برای هیچ کاری ندارم
انگار همه کارای دنیا تکراری شدن
به خودم توی خیلی از کارها ایمان دارم
اما توی این کار نه
انگار این همه شکست پل برای پیروزی نشد
نیومدم بگم کم آوردم
هیچ کدوم از حرفام همه شعار نبود به تک تکش ایمان قلبی دارم
فقط ازتون راهکار می خوام
راهکار عملی
با تجربه هاتون بهم کمک کنید
هر سوالی هم داشتید در مورد خودم بهتون جواب میدم
معذرت میخوام بابت اینکه زیاد حرف زدم
تشکر
سلام. پاکم
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
سلام اقای اراده ی عزیز.

اسمتون خیلی خوبه...اراده...

من چند ماهی هست که ازش دور شدم...
وقتی 10 -15 روز از ترکم گذشته بود(یادمه تویه ماه اول بود که نکات نیروبخش که فکر کنم برای ققنوس بود از تویه کانون  در میاوردم و هرروز یکیش رو تویه رهروان میذاشتم و برای خودم تکرار میکردم که  من میتونم)کم کم این کار رو کمتر کردم-البته متاسفانه- اما این اصل رو هیچ وقت فراموش نکردم:

اینکه اگه میخواستم تنها بشم از تنهایی بیرون بیام...اگه میخواستم متوجه کاری بشم که تحریکات اولیه بیاد سراغم -ذهنم رو مشغول شمردن اعداد و یا یه تصویر زیبا و یا حرف زدن با... و یا زمانی که ذهنم و فکرم میخواست تصویر سازی کنه و منو به جاهای باریک بکشه همون ابتدای نطفه خفه اش میکردم با همون کار مشغول سازی ذهن...که البته بیرون رفتن از خونه هم میتونه تاثیر زیادی داشته باشه...

اقای اراده ی عزیز...برای من و تو دیدن نامحرمان از سم مار هم مهلک تر است...تویه همین کانون خوندم..توقع نداشته باشید صبح تا شب با چشمانتان همانند دوربین لنزدار قوی عکاسی کنید(حالا چه با اختیار و چه بی اختیار)و اخره سر نخواهید دچار این مشکل شوید.
وقتی تویه خیابان رفتن من و تو دلیلی نداشته باشد خب نرویم و یا لااقل اگر ضروری است چشمانمان را عادت دهیم که اصلا نگاه نکند...


تنهایییکی دیگر از سهم های مهلک  است..چرای جای دور برویم همین بنده...وقتی چند روز پیش تنها شدم تویه خونه این احساس های بد میمود سراغم که خدا رو شکر در نطفه خفه کردم..

من قبل از سربازی امکان تنها شدنم زیاد بود ولی سربازی باعث شد که لحظه ای تنها نشم...اینم لابد لطف خدا بوده...
البته جور دیگر هم میشود حساب کرد...متاسفانه من در همین دوره ادمهایی میدیدم که با افتخار دم از این موضوع میزدند خب ادم باید اینجا هم مواظب باشه وسوسه نشه و نخواد دوباره روند قبلی رو پیش بگیره...

این احساسها نباید تو را سرگرم کند تو باید تو اونا رو سرگرم کنی...چون اگه از حد استانه گذشتی دیگر کار سخت تر خواهد شد...

نا گفته نماند بعد از حدود دو ماه و نیم بعد از ترک هم خدمت سربازی -خداوند نصیبم کرد که خیلی کمکم شد.

وقتی 10-15 روز از ترکم گذشته بود با یه عزیزی اشنا شدم که خیلی کمکم کرد...یه جورایی هدفم هم در اینجا پیدا کردم...

اما در اخر
.
.
.

تمام راهکار های بالا همه اش درست است..ولی اگر هدفدار نشویم (یه هدف قوی ) شاید همه اش انجام هم شود دیر یا زود



برایمان اینکارها خسته کننده شود.


من هربار میخواستم ترک کنم بعد از شکست...با خودم میگفتم برای چه حالا مثلا ترک هم کردم اخرش که چی؟براش وقتی دلیلی نمیدیدم و یا لااقل اگرم دلیلی میدیدم بهش یقین نداشتم ...میگذشت بعد از مدتی خسته و دوباره میشکستم...اما اینبار احساس کردم فرق میکند..یه احساس قوی ای بهم میگه تو میتونی چون هدف داری ...و اون هدف نمیزاره به این موضوع فکر کنم...


اینا حرف نیست...درکشون کردم..مغرور نشدم مواظب هستم چون تا اون زمانی که اون هدف در من زنده هست منم زنده هستم والا مردگی قبل از مرگم خواهم بود.

پرواز برای نفسی که خدواندگار ترسیم کننده ی زندگی اش اورا به چالش کشانده است


 تقریبا میشود گفت غیر ممکن شده اشت...


(1392 آذر 29، 23:13)آقای اراده نوشته است: سلام به همه دوستان
خوبید؟
منو به خاطر دارید ؟ آقای اراده یا همون هلپ می سابق.
بی مقدمه میرم سر اصل مطلب
.
.
.
.
.
آدم در طول زندگی  همیشه به  مشکلاتی بر می خوره و با یک سری تدابیر متناسب با اون موضوع اونا رو حل می کنه  .
خب درجه بندی مشکلات هم فرق داره ...
بعضی مشکلات  کوچک هستن و  اگر هم حل نشن زیاد لطمه وارد نمی کنن
بعضی مشکلات متوسط اند و بهتره ک حل بشن
و اما بعضی مشکلات هستن ک بزرگن و باید حل بشن
دوستان من آدم نا امیدی هیچوقت نبوده و نیستم ولی بشدت از سردرگمی و احساس ضعف توی هر مرحله ای از زندگیم بدم میاد
همیشه براحتی ایراد های وارده بر زندگیمو پذیرفتم و قبول داشتم
همه به این موضوع واقف هستیم که بیماری که بهش مبتلا هستیم واقعا سخته
مثه اعتیاده
ترکش هم مثه اینه که به یه آدم معتاد بگی دیگه چیزی مصرف نکن ...
خب نمیتونه ...
دست خودش نیست ....
معتاد شده ...
معنای اعتیاد هم همینه
باید کم کم اونو بذاره کنار
اولش سخته .
شاید یک ماه اول
اما بعدش دیگه راحت تر میتونه در مقابل هر خواسته ای بگه  نه
دوستان منم دقیقا حال اونو دارم
نمیتونم دو سه روز بیشتر پاک بمونم
مطمئنم اگه پاکیم رسید به یک ماه راحت تر با قضیه کنار میام راحت تر میتونم ترک کنم
روابط اجتماعیم عالیه و اصلا افسرده نیستم
ولی وقتی که پرخاشگری میکنم ، وقتی ک ناراحتم و دوست دارم آهنگ های خواننده محبوبم توی تنهایی گوش کنم
وقتی یه عالمه درس دارم و هیچ تلاشی نمیکنم
وقتی در مقابل مشکلات از موضع بیخیالی و هر چه پیش آید خوش آید استفاده می کنم
خوب میدونم که ریشه این همه خستگی فکری و روحی کجاست
خوب میدونم چه مشکلی سر راهمه
خوب میدونم راه حل هاش چیه
خوب با این موضوع آشنا هستم
ولی .....
هیچ
چندین سال از بهترین سال های عمرم هیچچچچچ
هیچ دلخوشی برای هیچ کاری ندارم
انگار همه کارای دنیا تکراری شدن
به خودم توی خیلی از کارها ایمان دارم
اما توی این کار نه
انگار این همه شکست پل برای پیروزی نشد
نیومدم بگم کم آوردم
هیچ کدوم از حرفام همه شعار نبود به تک تکش ایمان قلبی دارم
فقط ازتون راهکار می خوام
راهکار عملی
با تجربه هاتون بهم کمک کنید
هر سوالی هم داشتید در مورد خودم بهتون جواب میدم
معذرت میخوام بابت اینکه زیاد حرف زدم
تشکر


سلام هلپ می جان ، خوبی اخوی ؟ ما که خوب یادمونه شما رو ، شما چی 53
خوابگاه هستی؟
وقتتو چجوری پر میکنی؟ اهل ورزش هستی ؟
چقدر تو روز تنهایی ؟
معمولا تحت چه شریطی شکست داری؟
اوضاع نماز و .. چطوره ؟
عاملی اطرافت هست که باعث تحریکت میشه ؟

یکم از شرایط حال حاظرت بگو ، بهتر بتونیم راه کار بدیم
شگفتا هر چه ترا به يادم بياورد، زيباست .

بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بن‌بست باز آمده است ..
و دستها، دامنه‌ها، روزنامه‌های عصر، پتوی کهنه‌ای بر هره‌ی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.


[تصویر:  0607.jpg]
سلام همچنان پاك4fvfcjaSmiley-face-cool-2Smiley-face-cool-2
داده ام دل به حسن سر به اباعبدالله
پدرم گفت به دلدادگیت ایول الله
سلام به داداشای گلم

منم همچنان پاکم303
[img=0x0]http://www.ktark.com/05_blue.png[/img]
سلام. پاکمKhansariha (8)
به نام یگانه خدای هستی
ارادتمند شما

diamond111

[تصویر:  8.gif]
 
(1392 آذر 29، 19:32)CAMARO SS نوشته است: درود.

دوستان ما این Castration ـه مون رو چه کنیم؟ رفتم دادگاه اوناهم چیزی سر در نمییارن! یکی از یکی Noob تر! اصن نمیدونن یعنی چی! آخه این چه قوانینی ـه!

تو عمرم تا حالا سرمو نکوبیدم به دیوار! از دست اینا کوبیدم!:smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell:

اگه کسی میتونه تو این ضمینه کمک کنه ممنون میشم.

وگرنه بره سومین بار میرم سمت خودکشی.
کامارو جان
به نظرت آخرین راه بهترین راه همینه؟
اینجوری دیگه عذاب نمیکشی؟




طاقت بیار رفیق....داریم میرسیم

موضوعات مرتبط با این موضوع...
موضوع / نویسنده
آخرین ارسال


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 6 مهمان