1392 آذر 29، 15:31
داده ام دل به حسن سر به اباعبدالله
پدرم گفت به دلدادگیت ایول الله
پدرم گفت به دلدادگیت ایول الله
(1392 آذر 29، 19:32)CAMARO SS نوشته است: درود.درود
دوستان ما این Castration ـه مون رو چه کنیم؟ رفتم دادگاه اوناهم چیزی سر در نمییارن! یکی از یکی Noob تر! اصن نمیدونن یعنی چی! آخه این چه قوانینی ـه!
تو عمرم تا حالا سرمو نکوبیدم به دیوار! از دست اینا کوبیدم!:smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell:
اگه کسی میتونه تو این ضمینه کمک کنه ممنون میشم.
وگرنه بره سومین بار میرم سمت خودکشی.
(1392 آذر 29، 19:18)Alone man نوشته است: سلامداداش زیاد به اّبرو اینا فکر نکن...دوستیهای خدمت دوومی نداره کم پیش میاد پا بگیره هر کی میره سی خودش...دیگه نمیبینشون
نمیدونم چرا شبانه روزی ترکیده برا من
حالا بیخیال ... من تو آموزشی رکورد دار زدن به جدول بودم
یعنی تو یه ماه 7 بار زدم جدول که آخرین باری که زدم جدول 2 شب قبلش هم زده بودم ... خلاصه که آبرو برامون نمونده بود اونجا هم سخته به هر حال بخوای بری حمام
دوشنبه میخوام برم دکتر ببنیم چیه این آخه
(1392 آذر 29، 23:13)آقای اراده نوشته است: سلام به همه دوستان
خوبید؟
منو به خاطر دارید ؟ آقای اراده یا همون هلپ می سابق.
بی مقدمه میرم سر اصل مطلب
.
.
.
.
.
آدم در طول زندگی همیشه به مشکلاتی بر می خوره و با یک سری تدابیر متناسب با اون موضوع اونا رو حل می کنه .
خب درجه بندی مشکلات هم فرق داره ...
بعضی مشکلات کوچک هستن و اگر هم حل نشن زیاد لطمه وارد نمی کنن
بعضی مشکلات متوسط اند و بهتره ک حل بشن
و اما بعضی مشکلات هستن ک بزرگن و باید حل بشن
دوستان من آدم نا امیدی هیچوقت نبوده و نیستم ولی بشدت از سردرگمی و احساس ضعف توی هر مرحله ای از زندگیم بدم میاد
همیشه براحتی ایراد های وارده بر زندگیمو پذیرفتم و قبول داشتم
همه به این موضوع واقف هستیم که بیماری که بهش مبتلا هستیم واقعا سخته
مثه اعتیاده
ترکش هم مثه اینه که به یه آدم معتاد بگی دیگه چیزی مصرف نکن ...
خب نمیتونه ...
دست خودش نیست ....
معتاد شده ...
معنای اعتیاد هم همینه
باید کم کم اونو بذاره کنار
اولش سخته .
شاید یک ماه اول
اما بعدش دیگه راحت تر میتونه در مقابل هر خواسته ای بگه نه
دوستان منم دقیقا حال اونو دارم
نمیتونم دو سه روز بیشتر پاک بمونم
مطمئنم اگه پاکیم رسید به یک ماه راحت تر با قضیه کنار میام راحت تر میتونم ترک کنم
روابط اجتماعیم عالیه و اصلا افسرده نیستم
ولی وقتی که پرخاشگری میکنم ، وقتی ک ناراحتم و دوست دارم آهنگ های خواننده محبوبم توی تنهایی گوش کنم
وقتی یه عالمه درس دارم و هیچ تلاشی نمیکنم
وقتی در مقابل مشکلات از موضع بیخیالی و هر چه پیش آید خوش آید استفاده می کنم
خوب میدونم که ریشه این همه خستگی فکری و روحی کجاست
خوب میدونم چه مشکلی سر راهمه
خوب میدونم راه حل هاش چیه
خوب با این موضوع آشنا هستم
ولی .....
هیچ
چندین سال از بهترین سال های عمرم هیچچچچچ
هیچ دلخوشی برای هیچ کاری ندارم
انگار همه کارای دنیا تکراری شدن
به خودم توی خیلی از کارها ایمان دارم
اما توی این کار نه
انگار این همه شکست پل برای پیروزی نشد
نیومدم بگم کم آوردم
هیچ کدوم از حرفام همه شعار نبود به تک تکش ایمان قلبی دارم
فقط ازتون راهکار می خوام
راهکار عملی
با تجربه هاتون بهم کمک کنید
هر سوالی هم داشتید در مورد خودم بهتون جواب میدم
معذرت میخوام بابت اینکه زیاد حرف زدم
تشکر
(1392 آذر 29، 19:32)CAMARO SS نوشته است: درود.کامارو جان
دوستان ما این Castration ـه مون رو چه کنیم؟ رفتم دادگاه اوناهم چیزی سر در نمییارن! یکی از یکی Noob تر! اصن نمیدونن یعنی چی! آخه این چه قوانینی ـه!
تو عمرم تا حالا سرمو نکوبیدم به دیوار! از دست اینا کوبیدم!:smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell::smiley-yell:
اگه کسی میتونه تو این ضمینه کمک کنه ممنون میشم.
وگرنه بره سومین بار میرم سمت خودکشی.