1397 مرداد 3، 14:22
14 صلوات برای امید عزیز
14 صلوات برای امیر حسین عزیز
(1397 تير 11، 14:37)امیرحسین خان نوشته است: گام چهارم:
تو این مرحله باید تعیین کنیم می خوایم فکرمون(خیالمون) کدوم سمت بره؟
ما همیشه می گیم: "نه، فکرم نباید اون سمت بره" خب؛ این که شد توی زمین دشمن بازی کردن! شما خودت خیالت رو جهت دهی کن، و به محض انحراف از جهت جلوی حرکتش رو بگیر.
همونجور که توی اون لینکی که دادم نوشته، خیال مثل یک پرنده چموش می مونه که اگه آزادش بذاریم به هرزه گردی دچار می شه.
پس ما نباید اجازه بدیم خیالمون آزاد شه. هر چه بیشتر تو این مرحله موفق باشیم، توی مبارزه با نفس هم موفق تر خواهیم بود.
بنابراین تمرین بعد:
10 موضوع رو بنویسید که دوست دارید خیالتون رو به سمتشون هدایت کنید.
این موضوعات رو هم مثل همون هدایت کننده های خیال، جایی بنویسید و همیشه پیشتون باشن.
گام پنجم:
شما می تونید اجازه بدید خیالتون به جهت هایی غیر از 10 مورد بالا بره، اما باید به جایی برسیم که هیچوقت خیالمون خودش آزادانه حرکت نکنه! مثال عرض می کنم، اگه شما می خواید امروز تماما فکرتون درس باشه. وقتی دیدید فکرتون رفته سمت صدقه دادن؛ با این که کار خوبیه، اما چون آزادانه حرکت کرد باید جلوش رو بگیرید. می تونید خودتون برنامه ریزی کنید براش: چون موضوع مهمیه، از الان تا ده دقیقه دیگه راجع بهش فکر می کنم. اما حق نداری آزاد بمونی!اینجوریه افسار خیال رو در دست می گیرید ان شاءلله
تمرین:
یک عدد کش دور دستتون بندازید، هر زمان خیالتون آزادانه حرکت کرد، کش رو بکشید و بزنید به دستتون(البته خیلی محکم نزنید که آسیب برسه) و از ادامه پرواز آزاد خیال جلوگیری کنید. اگه دیدید موضوع خوب و لازمیه، خودتون بهش جهت دهی کنید و در غیر اینصورت فراموشش کنید.
(1397 مرداد 1، 20:09)mohammad_93 نوشته است: .ممنونم برای پیام قشنگت امیدوارم همیشه موفق باشی و زندگی ارومی داشته باشیمخلص داداش و ممنون ازت شمام همینطور
(1397 مرداد 2، 17:36)آرمین نوشته است: سلامسلام آرمین خان
رهروانی های ما چطورن؟
امیدوارم که پرانرژی به جنگ تن به تن با نفس برید و پیروز از میدان برگردید.
ما می تونیم.
(1397 مرداد 3، 1:57)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: هم گروهی هام چی خواهند گفت؟عاشق عزیز دم شما گرم
۱۲۰ روز خوب رو خراب کنم، حیف نیست؟
این که می خوام ازدواج کنم اگر بشکنم، ممکنه؟ اصلا روم می شه برم خواستگاری دختر مردم؟
اگر بشکنم با اعصاب خوردی بعدش و سریالی شدنش چه کنم؟
اگر بشکنم کارهام بیشتر و بیشتر عقب می مونه و باز اعصاب خوردی بیشتر. با این چه کنم؟
اگر خراب کنم با عذاب وجدان بعدش چه کنم؟
از همه ی این ها مهم تر.
اگر خراب کنم، دیگه چطور روم می شه با امام زمان صحبت کنم و دعای عهد بخونم؟
چطور تحمل می کنم که اعمالم رو به امام زمان نشون می دن؟
چقدر کنف می شم جلوی امامم؟ چقدر خرد می شم؟
اصلا از این هم مهم تر، چطور می خوام توبه کنم بعدش؟
اصلا فرصتش پیش می آد که توبه کنم؟ اگر پیش نیاد چی؟
توی این چهار ماه خیلی فرصت ها پیش اومد که اشک ریختم و توبه کردم. اگر دیگه پیش نیاد چی؟
نه، نمی خوام بشکنم و بعدش کاسه ی چه کنم چه کنم دست بگیرم. بشکنم و بعدش بیام به این فکر کنم که چه گلی به سرم بگیرم.
الان وقت عمله. الان وقت فکره. الان وقت توکله.
- کانون رو فراموش نکنم وقت خطر
- کارهام هم عقب افتاد به درک، پاکی من مهم تر از چیزهای دیگه است
- دنیا دو روزه و می گذره، تو تلاشت رو بکن. اما توان تو هم محدوده
- به خدا توکل کن توی زندگی. بذار مسائل رو اون حل و فصل کنه
- مشکلات ذهنی و محیطی که زیاد می شن، به هم نریز. فرصت پیش می اد که حل و فصلشون کنی.
از لحظاتت لذت ببر. همین
(1397 مرداد 3، 4:30)صادقین نوشته است: سلام عزیزانداداش صادقین عزیز ممنون
امید عزیز عذرخواهی برای چی؟
ممنونم ازت که برنامه ختم صلوات ها رو به خوبی برگزار می کنی.
همچنان منتظر صحبت و درددلت هستیم:
(1397 مرداد 3، 17:38)قاصدک نوشته است: سلامخدا را شکر داداش
وضعیت من : خدا رو شکر از لحاظ پاکی خوبم .. به شرایط ایده آل رسیدم ..اما از لحاظ روحی به هم ریختم ..
و دلم بشدت گرفته ...
(1397 مرداد 3، 20:37)آقای اراده نوشته است: سلام به همهاراده جان من معمولا تو این جور مواقع چن تا کار می کنم
نباز به کمکتون دارم دوستان
دو روزه احساس میکنم موقعیت خوبی ندارم
مقداری خطرناکه موقعیت ام
خستگی
بی حالی
سستی
ضعف
کمی عدم کنترل نگاه
همه و همه دارن اذیت ام میکنن
راه حل خروج از این حال چیه بنظرتون
اصلا نمیخوام برگردم ب قبل و حالت یاس و نا امیدی
نظر تک تک شما برام مهمه
ممنون میشم
*******************************
یوزپلنگان عزیز
ببخشید این هفته سرگروه خوبی نبودم... خیلی از برنامه هام اجرا نشد برای گروهمون
مواقب خوبیهاتون باشید تا آخر هفته
حتما از وضعیت خودتون و برنامه هاتون و کارهایی که کردین برامون بگین
(1397 مرداد 3، 20:37)آقای اراده نوشته است: سلام به همه
نباز به کمکتون دارم دوستان
دو روزه احساس میکنم موقعیت خوبی ندارم
مقداری خطرناکه موقعیت ام
خستگی
بی حالی
سستی
ضعف
کمی عدم کنترل نگاه
همه و همه دارن اذیت ام میکنن
راه حل خروج از این حال چیه بنظرتون
اصلا نمیخوام برگردم ب قبل و حالت یاس و نا امیدی
نظر تک تک شما برام مهمه
ممنون میشم
*******************************
یوزپلنگان عزیز
ببخشید این هفته سرگروه خوبی نبودم... خیلی از برنامه هام اجرا نشد برای گروهمون
مواقب خوبیهاتون باشید تا آخر هفته
حتما از وضعیت خودتون و برنامه هاتون و کارهایی که کردین برامون بگین
(1397 مرداد 5، 14:50)سالِک نوشته است: سلام رفقا ... میخواستم پیشنهاد بدید و کمکم کنید
از اول شروع این دور پاکیم نماز هام اصلا منظم نیست و خیلی قضا میشه ..
حتی ممکنه قضاش رو هم بعضی اوقات نخونم
خودم اصلا دوست ندارم اینجوری باشم ..
الان میرم در موردش مطالعه کنم ولی گفتم به شما هم بگم تا بلکه بتونم رفعش کنم ..
پیشاپیش از جواب هاتون ممنون