گفتار متن فیلمی که هرگز پخش نشد به قلم سید مرتضی آوینی ......
اهل بصیرت را با شهر کوران چه کار؟ماه ها از پایان جنگ و بسته شدن باب جهاد فی سبیل الله گذشته است . برای بسیاری جنگ دیگر جز خاطره ای دور از یک دوران سپری شده هیچ نیست.اما برای آن که قسمتی از وجود خویش را در جنگ نهاده است،چگونه پایان یابد؟برای آن که چشم هایش را در جنگ نهاده است ،دستش را،پایش را،دست هایش را،پاهایش را،و چه بسا دستها و پاها و چشم هایش را در جنگ نهاده است چگونه ممکن است که جنگ پایان یابد؟برای او جنگ خاطره ای از یک دوران سپری شده نیست....باب جهاد را خداوند بر من و تو بسته است اما برای او همچنان مفتوح است،چرا که چشمانش دیگر باز نگشته اند،دلاوری دیگر پاهایش را نثار مجد و عظمت اسلام کرده است و اگر چه در دار بقا،آنجا که من و تو را پای رفتن نیست او پاهایش را نزد خداوند خواهد یافت،اما اینجا دار فناست و آنچه فانی شدنی است باز نمی گردد...و او هم در انتظار معجزه نیست و رضای خویش را در رضایت خداوند می داند.اگرچه جوان است و هنوز ازدواج نکرده است.اما برای او جنگ تراژدی نامطلوبی از یک دوران غم بار نیست،خورشید حیات بخشی است که هنوز دز آسمان سینه اش روشن است.شیطان میخواست که با قدرت سلاح بر جهان حکومت یابد و مومنین با گوشت،پوست،و رگ و استخوان در برابرش ایستادند.بمب ها موشک ها را به جان خریدند و در فضایی آکنده از بخارات مرگبار شیمیایی از استقلال و شرف و عزت خویش دفاع کردند...و هرگز در برابر عمل خویش مزدی نخواستند.اما اکنون که علی الظاهر جنگ خاتمه یافته است آیا باید در فراموشکده ها و غفلت کده های اذهان من و تو در هیاهوی شهر گم شوند و ...شاید جنگ خاتمه یافته باشد اما مبارزه هرگز پایان نخواهد یافت و زنهار این غفلتی که من و تو را در خود گرفته است،ظلمات قیامت است.آنگاه که آسمان انفطار یابد و ستارگان پراکنده شوند و انسان ها سر از قبر ها بردارند،خواهند دانست که چه پیش فرستاده اند و چه واپس نهاده اند.یا ایهاالانسان چیست آنچه تو را فریفته و بر آفریدگارت غره داشته است؟آفریدگاری که تو را آفریده است و استوار داشته بر این صورت پرداخته است.اما حاشا و کلا که شما روز قیامت را تکذیب می کنید،حال آنکه او بر شما نگهبانانی گماشته است،کراما کاتبین.می دانند که چه میکنید،ابرار در نعیم اند و فجار در جحیم...و تو چه می دانی که روز جزا چیست؟و باز تو چه می دانی که روز جزا چیست؟آن روز که کسی را بر دیگری اختیار نیست و فرمان هرچه هست خواست خداست.اهل بصیرت را با شهر کوران چه کار؟او را چشم ظاهر نیست و آنان را چشم باطن و از میان تو خود بگو که کدامیک کورند؟«صم بکم عمی فهم لا یعظون...»چشم بگشا و ببین که چگونه آخرالزمان سر رسیده است و گفته های پیامبر(ص)در حجه الوداع تعبیر یافته...و فساد بر و بحر را پر کرده است.برادرم!چشم بگشا و ببین که از کجا می گذری؟ای شمس جهان آرا تو کجا و این بیغوله ی تاریک کجا؟و چگونه این تمثیل دردناک فراهم آمده است،تو کجا و این بازار مکاره شیطان کجا؟
و مگر نه این که آن بخارات شیمیایی جهنمی که چشم تو را بازگرفته اند در کارخانه های همین شهر و شهر هایی چنین....ساخته می شوند؟شمس جهان آرا به میهمانی موش های کور آمده است و آنان در نمی یابند و اصلا چگونه در یابند وقتی که چشمان باطنشان کور است هیچ چیز را جز خود و اهوا رنگارنگ خود نمی بینند؟
اگر نه جانبازی که چشمان ظاهرش را اسلحه ی مرگباری کور کرده است که در کارخانه های اینان ساخته می شود.حجتی است که خداوند بر آنان تمام کرده است.کجاست وجدان بیداری که چشم بدین عبرت باز کند؟جانبازی که چشمان خود را در راه اقامه عدل باخته است و استقرار احکام خدا بر زمین....اما این سخنان آن همه از این دیار مرگ زده و ساکنانش دور است که کسی بیدار نمی شود«و ما انت بمسیع من فی القبور»مردگان خفته در قبرستان اهوا نفس،اسیران سیاه چال های شهوات ساکنان دیار ظلمت جاودانه اند.منجی بشر و بشیر عشق !را آری جانباز را در شهر کوران باور نخواهند کرد،اگر نه آنان را میگفتم شفای کوردلی خویش را از تو بخواهند،از تو که حدقه ی چشمانت خالی است اما چشمان باطنت سر شار از شهودهفت آسمتن و زمین است....
ای منجی بشر،بشیر عشق!تو کجا و اینجا کجا؟این غربی ترین مغرب حقیقت بر گستر ه سیار رنج....اینجایی که خفتگانش را جز نهیب مرگ چیزی بیدار نخواهد کرد...جز مرگ و صور اصرافیل.آنگاه که آسمان انفطار یابد و شتارگان پراکنده شوند.آنگاه که دریا ها شکافته شوند و انسان ها سر از قبر ها بردارند،خواهند دانست که چه پیش فرستاده اند و چه واپس نهاده اند...یا ایهاالانسان!چیست آنچه تو را فریفته است و بر پروردگارت غره داشته؟و تو چه میدانی که روز جزا چیست؟آن روز که کسی را بر دیگری اختیار نیست و فرمان هرچه هست خواست خداست.اهل بصیرت را با شهر کوران چه کار؟
«بشیر عشق در شهر کوران»کارگردان:طالب زاده رودباری....نویسنده و گوینده متن:شهید سید مرتضی آوینی،تهیه شده :در سال 1368کلن آلمان،خانه جانبازان.....زمان فیلم 30 دقیقه
(خودتون این متنو با صدای شهید آوینی تصور کنین و از خوندنش لذت ببرین)
چه خوب یادم هست
عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:
وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.
جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!