1397 آذر 6، 21:58
پاک پاکم ریشه دارم
من درختی در بهارم
رامین
نارنجی محبوب ...
بار ها شده که بعد از خوندن پست هاش، دلم رو گرفتم و غاش غاش می خندم ...
بعضی وقت هاش مرز بین شوخی و جدیش مشخص نیست ...
یه دوره ای از کانون دور شده بود، اما دوباره با قدرت برگشته
می خواد زندگی بهتری رو برای خودش بسازه
اهداف بزرگی توی سرش داره و برای اون ها می جنگه
من که فکر می کنم پای شقایق و پارمیدا در کار باشه
اما خودش انکار می کنه و می گه نه!
مطمئن هستم که سال دیگه به اهدافش می رسه، بی برو و برگرد
هادی
سن کانونی من و هادی یکیه، البته در واقعیت هم تفاوت چندانی نداره سن هامون
هادی توی کانون بزرگ شد، روز به روز بهتر و پخته تر می شد و من این رو می دیدم.
برای خودش پرستیژ و کلاس خاصی داره.
مسؤلیت پذیر و مهربان، مدیر درجه یک تالار تجربیات
مرد مجاهد
همیشه پست هاش برام حرف جدیدی داشت.
البته این روزا در اثر مجالست ها یه مقداری توی پستاش بیشتر به فرم توجه می کنه تا محتوی
خیلی شده که در مواقع بحرانی بهش مراجعه کردم و جواب گرفتم
یک شریفی دیگه توی کانون که پرچم شریفی ها رو بالا نگه داشته
آقای اراده
اراده هم از اون قدیمی هاست که چند سالی از کانون دور بوده و دوباره برگشته
پله های ترقی رو یکی یکی طی کرده و رسیده به این جا که تالار تازه وارد ها رو با خیال راحت دادیم دستش
و اون هم به خوبی داره مدیریتش می کنه
اراده اگر انرژی داشته باشه، یه جمعی رو با خودش می تونه بکشونه جلو
اگر هم که انرژیش تموم شه باید با کاردک بیایم و جمعش کنیم (شوخی)
************************
ما همه دور هم جمع شدیم به یک دلیل ....
و با هم تا آخر خط این مسیر رو می ریم ....
من یادم نرفته، دو هفته پیش یک شب تا صبح نخوابیدم، داشتم از غصه دق می کردم، اما خدا به دادم رسید
رامین رو پیدا کردم و با هم عهد بستیم
تا سال دیگه اربعین باید پاک باشیم
باید پاک باشیم. راه دیگه ای نیست
البته خیلی کارها باید بکنیم و می کنیم
اما هیچ وقت خسته نمی شیم، کم نمی آریم.
جلو وسوسه ها مثل کوه می ایستیم، مثل شیر می غریم و ادامه می دیم ...