امروز همکارم چند تا پرتقال آورده بود اما اون قدری مریض بود که توان پوست کندن شون رو نداشت.
رفتم براش شستم شون و بعد هم خیلی خوش سلیقه قاچ کردم و پوست گرفتم.
پ.ن: البته بخش زیادیش توسط دیگران (خودمون) خورده شد.
امروز مسیر طولانی ای که معمولا با تاکسی می رفتم رو با مترو رفتم
هم هوا کمتر آلوده می شه، هم هزینه کمتر شد و هم توی ترافیک نبودم.
زمانی که تو مترو بودم رو هم با گوشی بازی کردم طوری که اصلا حسش نکردم
امروز با اینکه حالم خوب نبود و طبق معمول داشتم زیادی نت گردی می کردم طی یک حرکت انتحاری تصمیم گرفتم که سمیناری که دانلود کرده بودم ببینم
هم کلی چیز یاد گرفتم و هم تایم نت گردیم کم شد و به تبع اون آشفتگی ذهنیم کمتر شد
الان مقداری از خودم راضیم