امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

آقا مخلصم ، کوچیکتونم ، خاک زیر پاتونم ، خاک پاکتونم بتکونیمم فنا شم. 

خلاصه عرض ارادت به تمام دوستان دارم.  Khansariha (8)
سلام

چی شده باد صبا خانم؟
خیر باشه ان شالله... 53258zu2qvp1d9v

عاشق جان ارادت از ماست... 303
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

نمایشگاه چندمه ؟
شگفتا هر چه ترا به يادم بياورد، زيباست .

بوی نمور کوچه و کلمات ..
نگاه مورب کسی که از انتهای بن‌بست باز آمده است ..
و دستها، دامنه‌ها، روزنامه‌های عصر، پتوی کهنه‌ای بر هره‌ی ديوار ...
هرچه ترا به يادم بياورد، زيباست.


[تصویر:  0607.jpg]
ان شاء الله حال خواهر باد صبا خانم خوب باشه و سلامت



ثبت نامش از 2 ظهر امروزه

و احتمالا از 13 یا 14 ام اردیبهش باشه شروع نمایشگاه
خسته شدم دیروز وامروزنتونستم خودموکنترل کنم 
ازخداخیلی خجالت میکشیدم وقع خ.ا. بچه هابرام دعاکنین.
الان کافی نتم

خدانگهدار

من عاشق دلخسته در این دیار جایی نیست، جز در کوی دلبر

دلبر خوب داند  مرا جز او نیست معشوقی....!?

سمیه خانم چیزی که به ذهن ناقص من می رسه اینه که شما یک ربع بشین فکر کن ، با تسلط روی ذهنت. چی شد که حالتون این جوری شده و چجوری می تونین ازش خلاص بشین؟
وقتی می خوام شلوار بخرم، سعی می کنم شلواری بگیرم که جیب پشتیش دکمه داشته باشه...
تا خیالم از بابت کیف پولم راحت باشه...

کسی نتونه راحت جیبمو بزنه...
یا اگه زد، لااقل در عملیات پیچیده تری این شانس رو نصیبش کرده باشم!

دیروز که می خواستم شلوارمو بپوشم... متوجه شدم دکمه ی جیبم کنده شده...
منم از سر ناچاری، کیفم رو به جای جیب راست، تو جیب سمت چپ گذاشتم و راه افتادم...

تو تمام طول مسیر، حس عدم تعادل داشتم...
انگار که وزنه ای یک کیلویی منو به سمت چپ می کشید...

خودمونیم ها... تغییر کردن هم چقدر سخته...
حتا اگه فاصله ی این تغییر به اندازه ی یه جیب باشه! 53258zu2qvp1d9v
جکی چان:
萨拉姆如一个巴拉姆萨拉萨拉姆如姆如何拉明

دیشب تا ساعت یک داشتم رو پایان نامه کار میکردم.بعدش دیر خوابم برد.
نماز صبحم که قضا شد به کنار.ساعت هفت و نیم گفتم بزار برم صبحونه رو بخورم بعد برگردم بخوابم.
ولی دیدم تنها میشم تو اتاق و اوضاع خطری میشه با اینکه سر درد داشتم به هر زحمتی بود لباس پوشیدم و رفتم سلف بعدم اومدم سالن مطالعه.
یک ساعت نگذشته بود جنس مخالف پیامک بی تربیتی برام فرستاد.
کله م بدجوری راه افتاد مطمئنم تو اتاق بودم کار دست خودم میدادم یه جوری سر و تهشو به هم آوردم اینجا.
همساده به شعار همیشه عمل کن و هرگز تنها خسته گرسنه خشمگین نشو.....
گفتم اینجا بگم و این ناهوشیاری رو اقرار کنم تو ذهنم نمونه.

خدایا من عاجزم من ناتوانم در مقابل وسوسه ها اگه تو باهام نباشی.خدایا من هنوز با کوچکترین تحریکی به هم میریزم.لطفا مثه امروز که بهم کمک کردی که تنها نباشم و بیام بیرون بهم کمک کن.خدایا بهم این بینش رو بده هر لحظه از ابزار استفاده کنم.خدایا منو هوشیار تر کن که با یه تلنگر حالم خراب نشه.
خدایا به من و همه خواهر برادرهایه هم دردم تو راه هوشیاری کمک کن.ما خودمونو به تو سپرده ایم. 53 53
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
درود بر داداش همساده.
خیلی کار خوبیه ... منم اگه هر از گاهی از این اراده ها از خودم نشون بدم و بزنم بیرون،
واقعا بهم میچسبه و تو ذهنم میمونه.
آخریش قبل کنکور بود و اون شرایطی که قبل آزمونا آدم تجربه اش میکنه ... رفتم دانشگاه و خیلی خوب شد؛
هنوز شیرینیش برام مونده.

داداش جون،
یه فضولی،
چرا سیم کارتو عوض نمیکنی، قالشو بکنی بری ورداری بره 4chsmu1



راستی داداش جون،
ممنون از پیام محبت آمیزت؛
بهم یه حس خیلی خوبی منتقل کرد ... خرسند شدم که این طوری به نظرت رسیدم. 1

این شعر زیبا هم تقدیم به تو: (از استاد شفیعی کدکنی؛ همایون هم اینو خوب خونده.)

نفسم گرفت ازين شب در اين حصار بشكن
در اين حصار جادويي روزگار بشكن
چو شقايق از دل سنگ برآر رايت خون
به جنون صلابت صخره ي كوهسار بشكن
تو كه ترجمان صبحي به ترنم و ترانه
لب زخم ديده بگشا صف انتظار بشكن
... سر آن ندارد امشب كه برآيد آفتابي؟
تو خود آفتاب خود باش و طلسم كار بشكن
بسراي تا كه هستي كه سرودن است بودن
به ترنمي دژ وحشت اين ديار بشكن
شب غارت تتاران همه سو فكنده سايه
تو به آذرخشي اين سايه ي ديوسار بشكن
ز برون كسي نيايد چو به ياري تو اينجا
تو ز خويشتن برون آ سپه تتار بشكن



التماس دعا دارم.
آقا شنیدید فردا اول رجبه؟

راسته میخوایم هممون از این فرصت بهترین استفاده رو بکنیم. 1

سحری بلند شدید منم صدا بزنید، لطفا.
پیشاپیش روزه ی فرداتون گبول باشه.

بنده که اسمشو گذاشتم برا خودم عملیات فتح المبین؛

انشاالله طلیعه ی پاکی درخشانمه.

رمز عملیات: (بین خودمون باشه ها!)
یا اباالحسن، یا امیر المومنین، یا علی بن ابی طالب
سلام


آقای مجاهد منم تو این عملیات هستم 128fs318181

ان شاء الله ماهی خوب و پر از برکت و سرشار از شادی و پاکی برای هممون باشه
اقای همساده تنها هدفتون فعلا ترکه؟ چون میبینم خیلی روش تمرکز کردید....من نهایتش روزی نیم ساعت به چیزای بد و ترک و اینا فکر میکنم!

نقل قول: داداش جون،
یه فضولی،
چرا سیم کارتو عوض نمیکنی، قالشو بکنی بری ورداری بره [تصویر:  4.gif]

ممکنه مث من نتونن سیم کارت رو نابود کنن.همه شماره رو دارن همه چیز به هم میریزه...ولی قبلا یه نفر اس ام بد بهم میداد یه روز بهش گفتم 

برو برای همیشه ازت خوشم نمیاد! اونم رفت...اقای همساده شما هم خب همینکارو بکن...

پاکیت مهمتره یا ناراحت شدن طرف؟  ناراحت شدن طرف مهمتره یا ناراحت شدن خدا؟

هرجور میتونی از خودت دورشون کن...اگه چیزی هم گفتن بگو درخشنده گفته! Gigglesmile

راستی هزار ارسالی شدنتون هم مبارکه Gigglesmile  ایشالاه هوندا cbr1000 بخرید!


موفق باشی...
فرا رسیدن ماه رجب رو تبریک عرض میکنم.
داداش مرد مجاهد خیلی ممنون از این شعر زیبا قبلنا خیلی گوشش میدادم البته با صدای حبیب(آقا الان مجاز شده دیگه عیب نداره اسمشو ببریم).با همایونم میرم دان میکنم حتما.
داداش درخشنده بارک الله به دقت نظرت،یه موتور داشتم دزد بردش، ایشالا شما هم بهترین دوچرخه ایران رو بخری...

راجع به اینکه خیلی رو ترک تمرکز کردم:البته من چیزی رو نمیخوام ترک کنم من میخوام هوشیار بشم. خوب من همین اواخر یه لغزش بد داشتم بعد یه تایم هوشیاری خوب.یه خرده طبیعی هستش تازه شروع کردم دوباره ذهنم خیلی درگیرشه.بعدشم من از وقت گذاشتن و تمرکز کردن رو هوشیاری هیچ وقت ضرر نکردم.اول اینکه با نقص هایه دیگه شخصیتیم آشنا شدم.دوم اینکه وقتی که واسه این صرف میکنم خیلی کمتر از تایمهایی هست که برا لغزش میزاشتم.سوم اینکه اعتماد به نفس روحیه خوب حس شادابی که دارم تلافی این تلاشها رو میکنه.چهارم اینکه من راهمو انتخاب کردم میخوام اگه به لطف امام رضا هوشیار شدم  انرژی زیادی بزارم واسه کمک به بقیه.مسیر زندگی آینده من با این راه گره خورده.من ول کن این ماجرا نیستم.تا ببینم یکی مثه خودم داره درد میکشه نمیتونم آروم زندگی کنم.فقط خدا کنه خودم هوشیار بشم تا بتونم به بقیه هم کمک کنم.

راستش راجع به سیم کارت عوض کردن.در دو سال اخیر تعداد سیمکارتهایی که عوض کردم و شکوندم و فروختم از دستم در رفته.دیگه آبرو نمونده برام پیش خانواده و دوستام از بس سیم عوض کردم.راجع به بلک لیست موبایل من الان گوشیم یه نوکیای خیلی سادست حتی دوربینم نداره برای پرهیز از رفتن به شبکه های اجتماعی.چند وقت هم اصلا بدون گوشی زندگی کردم.
کاملا با دو تا داداش عزیزم موافقم:
اصلا باید سریع کات کنیم و از ناراحتی خدا بیشتر بترسیم.
من اصلا حرفی از این بابت ندارم.خدا رو شکر که داداشایی مثه شما دارم با این روشن بینی بالا.
مشکل جای دیگست:مشکل اینه که من تا مشکلی واسم پیش میاد سریع میرم سراغ شماره های بسیاری که تو ذهنم دارم.سریع میخوام با جنس مخالف شهوت رانی کنم.تا تنها میشم وسوسه سراغم میاد.واقعا خودم میخوام هنوز این رابطه ها رو.یه اقرار صادقانه: داد میزنم که من نمیخوام رابطه با جنس مخالف رو ولی هنوز تسلیم خدا نشدم و این شهوت رو رها نکردم.
راهنمام گفته دیگه حق ندارم سیم کارت عوض کنم باید در مقابل وسوسه یاد بگیرم چطوری عمل کنم.میگه بسپری خودتو بخدا و از ابزار استفاده کنی کم کم یاد میگیری از موبایل استفاده کنی.کم کم ترست میریزه.
الان خدا رو شکر خیلی بهتر شدم تو این زمینه رابطه هام خیلی کم شده ونزدیک یکسال هم میشه که رابطه جدیدی شروع نکردم.
ولی من بدون کمک خدا و کمک شما نمیتونم این راهو برم.خیلی ممنون که کنار من هستین.خدا رو شکر که شما رو دارم. 53
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 4 مهمان