امتیاز موضوع:
  • 34 رأی - میانگین امتیازات: 4.15
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

انجمن شبانه روزی

سلام دوستان
قبل خواب یاد انجمن افتادم گفتم بیام حالی بپرسم

میخواستم بگم من آخرش به یکی دیگه از هدفهای زندگیم رسیدم و اومدم ممالک خارجه برای ادامه تحصیل 4chsmu1 کلا آرزوهاتون جدی بگیرید- چهارستون بدنمون سالمه، و خدا نعمت جوونی رو بهمون داده پس برای آرزوهامون میجنگیم Swear1

برای همگی سلامتی  آرزو میکنم-




[تصویر:  Untitled_1.png]
(1396 بهمن 9، 14:56)smwarrior نوشته است: سلام.

خوبین؟؟؟1

یه خواهشی داشتم لطفا بچه هایی ک کنکورارشد دادین یا میخواین بدین راهنماییم کنین

من الان ترم۴ام و میخوام از الان بخونم اگه خدا بخواد

ولی نمیدونم چی و چجوری و... 

چ جوری باید گرایشی رو ک میخوایم ارشد بدیم رو انتخاب کنیم؟

استفاده ازین موسسه های ارشد خوبن؟

کدومشون بهتره بنظرتون؟

و اینکه هزینه ها ش در چه حدین؟

خلاصه بگم ک گیجم22یکم راهنماییم کنین

ا

یه کاری بهت میگم اگر انجامش بدی بعدا دعام میکنی 
از الان خیلی زوده خسته نکن خودتو تا وقتش برسه 
یعنی حدودا 9 ماه مونده به کنکور ارشد
اما 
یکی از دروس مهم کنکور که ظریب بالایی داره و کمتر کسی اونو میتونه بزنه انتخاب کن و از همین الان روی همون درس کار کن 
اینقدر که استاد اون درس بشی 
انواع و اقسام تست ها از آسون ترین تا سخت ترین رو حل کرده باشی 
اونوقت وقتی میخوای شروع کنی به کنکور خوندن همین تک درس انگیزه بزرگی میشه برات 
وقتی شروع میکنی یکی از مهمترین غول های کنکور رو برای خودت هضم کردی و بقیه تازه میخوان برای حذف اون درس تصمیم بگیرن
یک درس رو طی یک سال آینده بخونید و با کیفیت خیلی بالا و در حد حرفه ای 
این تجربه و نظر بنده بود 
موفق باشید
(1396 بهمن 9، 14:56)smwarrior نوشته است: سلام.

خوبین؟؟؟1

یه خواهشی داشتم لطفا بچه هایی ک کنکورارشد دادین یا میخواین بدین راهنماییم کنین

من الان ترم۴ام و میخوام از الان بخونم اگه خدا بخواد

ولی نمیدونم چی و چجوری و... 

چ جوری باید گرایشی رو ک میخوایم ارشد بدیم رو انتخاب کنیم؟

استفاده ازین موسسه های ارشد خوبن؟

کدومشون بهتره بنظرتون؟

و اینکه هزینه ها ش در چه حدین؟

خلاصه بگم ک گیجم22یکم راهنماییم کنین

ا


سلام شقایق خانوم. الان که ترم 4 هستین خیلییی زوده واسه ارشد. تازه نصف راهین.
شما رشته تون چیه؟
برای شروع مطالعه از اواسط ترم 7 میتونین کم کم در کنار درسای اصلیِ دانشگاه، این درسای ارشد رو شروع کنین. اونم نه با اون درسای سخت و ضریب دار. با درسای ضریب 2 یا 1 خوبه
اشتباه رایج: خیلیا نمیرسن درسا رو تموم کنن، برا همین این درسای 1 واحدی رو حذف میکنن. میگم اشتباهه چون خیلیا این کارو میکنن و اگه شما اینکارو نکنی، خیلی ترازش به دردتون میخوره.

برای درسایی که 3 یا 4 واحدی هستن از همون اولِ ترم 8 شروع کنین به خوندن، عالیه. 
پیشنهاد من اینه که پولتون رو دور نریزین برای خرید کتابای این موسسات آموزش عالی.به جاش جزوات خودتون یا اساتیدِ برترِ رشته تون رو گیر بیارین و اونا رو بخونین و در کنارش کتابِ دانشگاهی همین دوتا کافیه اصن. من خودماشتباه کردم و 4 تا کتاب 600-700 صفه ای از جهش خریدم که البته همه رو فروختم وسطای سال.
برای آزمون آزمایشی هم همون 3 تا آزمون جامعی که آخر از همه و نزدیک به کنکور ارشد برگزار میشه فقط شرکت کنین. بقیه ش حروم کردنِ پول و وقته.
برای آزمون آزمایشی هم توی رشته من که مهندسی شیمی بود، موسسه نگاره جامعه آماری بالایی داشت. 
کلا پرس و جو کنین ببینین که کدوم موسسه جامعه آماریش بزرگتره
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
(1396 بهمن 9، 14:35)engineer نوشته است: در ادامه روند اجرای سری تحولات در بدن من
این سوال برام پیش اومد که
روزهای اول ترک هرچیزی یا روزهای اول جایگزین کردن وعادت دادن بدنتون به یه خصلت خوب یا یه رفتار خوب چیکار میکنید تا هفته ها یادتون بمونه؟
مثلا من آخرشبا خیلی وضعیتم بحرانی میشه، به همین خاطر هرشب دوش میگیرم و هرشبی که دوش میگیرم خیلی راحتم و اصلا فکرم به هیج سمتی نمیره...
ولی بعد دوسه هفته اصلاا یااادم میره که هدفم چی بوده باید چیکار میکردم و فلان و بهمان.
یا اینکه مواقع اعصاب خوردی که باعث شکستم بشه، افکارمو روی کاغذ بنویسم و حل کنم و از اعصاب خوردی و اتفاقات بعد اون جلوگیری میکنم ولی بعد یه مدت فراموش میکنم و باعث شکستم میشه
شما چیکار میکنید یادتون بمونه؟

سلام به دوست عزیزم،خیلی خوبه که با دوش گرفتن تونستی آرامش رو به وجودت برگردونی و با نوشتن افکارت روی کاغذ بسیار موافقم،من مدتی قبل به یک نفر علاقه مند شدم که هرشب دقیقا حس اون روزمو مینوشتم تا تخلیه بشم ولی الان که اونها رو میخونم متوجه میشم اون  روزها وضعیت روحی روانی خوبی نداشتم چون اون متنهایی که نوشتم با شخصیت من فاصله داره و همین باعث میشد اون روزها آروم بشم،
راه حل : اگر از اون عادتی که جایگزین کردی به اندازه کافی قوی باشه طبیعیه که یکم زمان میبره تا وسوسه ازت دور بشه ، بعد از گذشت زمان که تمرکزت خوب بالا اومد اون عادت جدیدی رو با تمرکز و جدیت بیشتری انجام بده،
نتیجه : اجازه بده زمان بگذره و طاقت بیار رفیق.

(1396 بهمن 9، 14:56)smwarrior نوشته است: سلام.

خوبین؟؟؟1

یه خواهشی داشتم لطفا بچه هایی ک کنکورارشد دادین یا میخواین بدین راهنماییم کنین

من الان ترم۴ام و میخوام از الان بخونم اگه خدا بخواد

ولی نمیدونم چی و چجوری و... 

چ جوری باید گرایشی رو ک میخوایم ارشد بدیم رو انتخاب کنیم؟

استفاده ازین موسسه های ارشد خوبن؟

کدومشون بهتره بنظرتون؟

و اینکه هزینه ها ش در چه حدین؟

خلاصه بگم ک گیجم22یکم راهنماییم کنین

سلام من رشته شما رو نمیدونم چیه ولی : 

با احترام به نظر دوستان؛ 
کلاس کنکوری میتونه خیلی خیلی خیلی مفید باشه به شرطی که شما آماده ی کلاس باشین نه اینکه برین سر کباس فقط برای یادگیری،من خودم بعد از مطالعه یک کتاب با درسنامه هاش + خلاصه نویسی + کتاب دیگر و حل تستهای سراسری اش + خلاصه کردن همون کتاب (مطلبی که قراره جلسه بعد تدریس بشه ) وارد کلاس کنکور میشدم ( کنترل خطی-دکتر شیرین آبادی) اینجا من فقط از کلاس استفاده میکردم و تمام فرمول ها حین حل تستها تو مغزم نهادینه میشد.
فایده: کلاس کنکور میتونه روند یادگیری شما رو چندین برابر سرعت ببخشه به شرطی که آماده باشین،
الان ترم ۴ ام ، چکار کنم ؟ اگر رشته فنی مهندسی باشین :
خرید کتاب کنکور دروس پایه مثل ریاضیات مهندسی و معادلات و دروس پایه تخصصی رو از انتشارات برتر توصیه میکنم،مثلا ریاضیات محمودکریمی ، این کتابها فرمول ها رو با اثبات و مفید و مختصر توضیح دادن و درسنامه هاشون جامعه و حل تست ها،هرجا نامفهوم بود ؟؟ مراجعه به کتاب مرجع یا سوال از اساتید واقعی؟! 

نظر من : کنکور ارشد رو بیخیال شید و اگر رشتتون صنعتیه یا هنریه بلافاصله روزنامه نیازمندیها رو ورق بزنید تا متوجه نیاز بازار بشید،اگر نیاز به نرم افزار خاصی دارید جوری یاد بگیرید که دیگران مانند شما نباشند،
در این دوسال باقیمانده از تحصیل پول توجیبی تون در میاد و بعد ز فارغ التحصیلی اگر تو این دوسال خوب فعال بوده باشین یک نیروی حرفه ای هستین که کار برای دیگران شما رو قانع نمیکنه و به فکر راه اندازی کسب و کار خواهید بود و بعنوان یک خانم موقعیت اجتماعی خوبی خواهید داشت .

دیگه بیشتر از این توضیح نمیدم حرف اینقدر زیاد هست که سر همه به درد میاد،
من گوش خواهرمو کشیدم و از خواب بیدارش کردم با ک نرم افزار ساده هفته ای ۱۰۰ تومن تقریبا در میاره و فشاری هم روش نیست . اگر ۴-۵ سال پیش خودم خواب نبودم الان به در آمد ماهی ۳ تومن درآمد نمیگفتم افسوس که کسی نبود راهنمایی ام کنه ولی الان با تمام قوا تلاش میکنم و کوتاه نمی آم و به هرچه میخوام میرسم.





(1396 بهمن 11، 11:23)آسمون آبی نوشته است: سلام دوستان
قبل خواب یاد انجمن افتادم گفتم بیام حالی بپرسم

میخواستم بگم من آخرش به یکی دیگه از هدفهای زندگیم رسیدم و اومدم ممالک خارجه برای ادامه تحصیل 4chsmu1 کلا آرزوهاتون جدی بگیرید- چهارستون بدنمون سالمه، و خدا نعمت جوونی رو بهمون داده پس برای آرزوهامون میجنگیم Swear1

برای همگی سلامتی  آرزو میکنم-


سلام عزیزم،منم خیلی زود آرزوهامو دست یافتنی میکنم و اصلا هیچ چیز رو دور از دسترس نمیبینم،چون من میتونم Khansariha (69)
 سپاس شده توسط
این به اصطلاح پدر ********
اینقد من و بقیه رو عصبانی میکنه خیلی وقتا آرزوی مرگ واسه خودم و خودش کردم.
فقط ادعا داره
امیدوارم بتونم زود جدا شم و دیگه نبینمش
اگه مادرم تو این خونواده نبود که فک کنم یه لحظه نمی موندم.
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
 سپاس شده توسط
فکر کنم تنها کاری که می توانیم بکنیم اینه که در شرایط مشابه مثل اونا نشیم

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
(1396 بهمن 14، 23:13)می توانم نوشته است: فکر کنم تنها کاری که می توانیم بکنیم اینه که در شرایط مشابه مثل اونا نشیم

دقیقا همینطوره
من یادم میاد مادربزرگم یه سری اخلاق های بد داشت و به اصطلاح پدرم اینقدر از این اخلاقای بد مادربزرگم رنج می کشید و بدش میومد که دنیا رو روی سر ما و بقیه خراب میکرد....
و الان در کمال ناباوری همون اخلاقای بد مادربزرگمو عینا داره و توقع داره من و بقیه باهاش کنار بیایم
حتی یبار من بهش گفتم که یادته مادربزرگم این اخلاقو داشت و بدت میومد؟ حالا همون اخلاق رو داری و من هم مثل خودت بدم میاد..
اون روز یه جوری از دست من عصبانی شده بود بخاطر حرفم که زمین و آسمون رو یکی کرد...
تو تنهایی خودم خیلی به این فکر میکنم که من اینجوری نشم...
به این نتیجه رسیدم یه سری اخلاقا ارثیه( چه اخلاقای خوب چه اخلاقی بد) و ما هممون داریم و من هم در خودم دیدمش ( البته با شدت کمتر) که باهاشون مبارزه میکنم و این عادت و اخلاقای بد رو بزارم کنار
         
                             اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
                                                       
 سپاس شده توسط
چرا پسرا با پدراشون دشمنن ؟
 سپاس شده توسط
البته خوب  راستم میگید توقع زیادی بده ولی  ای کاش پدر من بود همه اینایی که میگینا داشت
 سپاس شده توسط
(1396 بهمن 14، 17:55)aliunknown نوشته است: من که نفهمیدم دیشب چجوری گذشت ....
فقط یادم میاد انقدر حالم بد شد و پشت سر هم گریه کردم و گریه کردم تا از حال رفتم  Hanghead
واقعا نمیدونم چی شد دیشب .... هیچچچ ایده ای ندارم که یهویی چم شد .... من که خوب بودم چرا بی دلیل اینطوری شدم ؟
شاید عجیب باشه ولی تا الان خواب بودم .... هنوزم هر چی سعی میکنم بفهمم دیشب چی شده ،‌ چیز زیادی یادم نمیاد ....
انگار خواب و واقعیتم با هم مخلوط شده !!!
شاید یه مدتی ازتون دور باشم .... 
میخوام دنبال جواب بگردم ... چرا من یهویی میزنه به سرم و از حال عادی خارج میشم !؟
مراقب خودتون باشید  Hanghead 53
Tears


سلام علی جان چطوری برادر ؟ یک چیزیه مدتیه میخوام بهت بگم؛
من تو شرایط شما نیستم و نمیتونم درکت کنم ، ولی شما چرت اینقدر فکر و خیال میکنی ؟ تو زندکی همه مشکلات هست ولی مشکلات رو برای خودت بزرک میکنی و منفی بافی میکنی ، تا محصل بودم دغدغه ام این بود که فلان چیز رو بخرم یا ... الان همش فکر میکنم پول جور کنم پول بیمه رو بریزم،کار کنم وسایل کارمو جور کنم،از مادرم مراقبت کنم، تو اجتماع سرم کلاه نره،گل نخورم ، باور کن روزایی هست که گیر ۱۰۰۰ تومن میشم چون پولمو میخورن نمیدن میرم بحث میکنم ، بعضی وقتها میشینم با خودم میگم چند سال دیگه مادرم عمرش به دنیاست،بعدش من چه غلطی بکنم تنهایی ؟ خواهرمو چکار کنم ؟ همه این فکرها هروز از تو مغزم عبور میکنه، قرار نیست برای خودم غول بسازم ، ببین من الان چیزایی رو گفتم که دغدغم بود، شما پستهای های مبهم و بی سر ته زیاد این روزا میگذاری این کمکی بهت نمیکنه، از لحاظ روانی داری به خودت تلقین میکنی که وضعت همینه و تو این حالت داری غوطه میخوری ،
چون دوستت داشتم این مطلبو برات نوشتم و نه قصد سرزنش داشتم و نه توهین که نه اینجا که هیچ کجا سعی میکنم به کسی توهین نکنم و سرزنش نکنم ، پس خیالت راحت باشه اول بشین فکر کن بعد به خودت جواب بده که حالا چکار کنی ؟

خود من پدرم ناراحتی اعصاب داشت و با اون هوش بالاش و نخبگیش که تعریف میکرد تو کارخانه کارگری میکرده که هزینه های رفت و آمدشو از شهرستان به تهران در بیاره و دانشگاه تهران درس خونده بعد همین آدم بخاطر اعصابش تیمارستان خوابیده بود و منم که بچه بودم عقلم نمیرسید وقتی ملاقاتش میرفتیم داریم میریو تمیمارستان و تو خونمون همش دعوا و مرافه و عمرشم که کم بود و خدا رحتمش کنه ولی بعد از تیمارستان اینقدر مهربونبود که دلم براش تنگ شدهو جمله آخرش که روزای آخر زنده بودنش گفت : بعدمن تو مرد خونه ای و مراقب مادرو خواهرت باش تنم رو میلرزونه(اینا رو به یه بچه ۱۵ ساله گفت دو سه روز قبل مرگش و الان اون بچه داره میشه ۳۰ سالش)
یک صحنه تلخ هم یادمه : بچه بودم تو خونه پدرم داد و بیداد و سر و صدا کتک کاری که مادرم زنگ زد شوهر عمم اومدن گرفتن بردنش تیمارستان خوابوندش ،همه ریختن تو خونه دست و پاشو گرفتن جمعش کردن بردن، من تو کودکی ام این صحنه های دلگیر هست،

زندگی کسی بی مشکل نیست علی جان،همیشه راه حل وجود داره و حتی اگر مشکلات لاینحل باشه ما نباید صورت مساله رو پاک کنیم باید با مشکلات موجود در نهایت کنار بیایم و نوع زندگیمونو عوض کنیم ، حسرت خوردن و فکرهای منفی کاری درست نمیکنه و ما باید همیشه روحیه امون رو خودمون حفظ کنیم.
ببخشید پرحرفی کردم مراقب خودت پاش .
آآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآ
 سپاس شده توسط
(1396 بهمن 15، 20:41)smwarrior نوشته است: پسر دختر نداره که22
هر پدری ک همش مقایسه کنه  و توقع زیاد از بچه اش داشته باشه  دوست داشتنی نمیشه:/


دخترا بابایی ترن
تمایلشون به پدر هست بیشتر ...

مفهوم خونواده داره کمرنگ میشه این دوره

پدر و مادر دیگه معنی و مفهوم نداره

زندگی خیلی سخت شده بچه ها خیلی از نون دراوردن بگیر تا هزینه های سنگین و مشکلات مدید جامعه از لحاظ روحی و جسمی و مالی ...

اینکه ما هنوز اینجاییم تواین شرایط و موقعیت، کار اسونی نبوده

پدر و مادر هم که سختیای زندگی رو دوششونه چندین برابر ما
یک جانبه به قضایا نگاه کردن به نطرم بی انصافیه


زندگی خیلی سخت شده

شمام حق داریم ناله نفرین کنین

ولی بی انصافی نکنین 302
 سپاس شده توسط
چشم مستر پارادایس 53

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
کارگاهو گم کردم نمیتونم پیداش کنم؟ این مدت نبودم نمیدونم پستی برای وظایفم بوده یا نه، لطفا یکی لینکشو بده
سلام 
بعد از سه سال دوباره به کانون برگشتم 
از لحظه ای که اومدم در حال سرچ این انجمن بودم 
و خیلی خوشحال شدم هنوز یه سری از بچه های قدیمی رو اینجا دیدم
[تصویر:  75564740_83301426cfcbb.jpg]






صعود ممکن است دشوار باشد 

ولی



منظره بالا بسیا ارزشمند است  



کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 7 مهمان