1394 اسفند 26، 22:43
ویرایش شده
(1394 اسفند 26، 22:17)رند نوشته است: سلام
کجا بودی مگه دادا؟
سلام داداش
مناطق عملیاتی جنوب راهیان نور بودم. یه یادگاری هم
در دست خط های خودمونی نوشتم.
(1394 اسفند 26، 22:59)رند نوشته است:ما بش می گفتیم لِی لِی(1394 اسفند 26، 22:47)می توانم نوشته است: خونه هشتایی چی بید؟
اصلا یادم دیگه نمیاد هشتایی بود یا شیش تایی
ولی دوازده تایی رو که مطمئنم
یه جدول رو زمین می کشیدی و یه پایی بازی می کردی
آی حال میداد
(1394 اسفند 27، 20:35)پارادایس نوشته است: عید که میشه مادرم کل شیرینی هارو قایم میکنه
واقها خیلی خوبه
چون من یه بهونه برای بیدار شدن از خواب دارم و اون خوردن میوهی و شیرینیهای جورواجوره
یوهووو
پیش بسوی شیرینییییی
(1394 اسفند 27، 21:49)می توانم نوشته است: وای شما چطور این همه سختی رو تحمل میکنین؟
بدون شیرینی؟؟؟
بنده شکلات تلخ خریدم
که خیلی خوشمز است
از شکلات شیرینم خوش مزه تره
و روزی 5 الی 6 تا می خورم
کیف می کنم
خیلی خوش مزه است
یلی خیلی خیلی پز برای شما
اومده بودم چی بگم؟
اممممممممم
هیچی! همین!
شکلاتاش خیلی خوشمزه است