1395 بهمن 11، 0:41
برم سر اصل مطلب
بعضی از دختر ها .واقعا حجاب که هیچی.دیگه کم مونده ....... سانسور کردم این قسمت
اینا جلوی پدر هاشون خجالت نمی کشند
نقل قول: تنها راهشم ازدواج هست(من نمیگم خدا تو کتابش میکه).چیز که هم پدر مادر ها و هم جوون ها امروز دارن ازش فرار میکنن
من تو قران چند باری گشتم در این مورد که چی باعث رهایی میشه و جز ازدواج چیزی ندیدم در واقع خود خدا چیزی جز ازدواج رو
برای جلوگیری از خ ا و یا رهایی از خ ا معرفی نکرده چون هیچ روشی جز این جواب نمیده اگه میداد تو همین تاپیکای فاصله اندازی میفتاد میبینیم دیگه متاسفانه بچه ها که روزای ترک زیادی دارن بعد از مدتی دوبره بر میگردن
نقل قول: می توانمآقای دریل خان
سلام علیکم
خوبید؟
می گم شما که وقت آزاد دارید امشب نظر بدید
دلتون می خواد مسابقه امضا برقرار شه یا مسابقه آواتار؟
(1395 بهمن 12، 23:09)می توانم نوشته است: نه نه
یا امضا یا آواتار
آخه دو تاش با هم هیجانش کم می شه وقت زیادیم میخواد کنترل جفتش
هر کدومو شماها بگید همونو می ذارم
با اجازه رئیس البته
(1395 بهمن 15، 22:29)خاله شادن نوشته است: سلام دوستان شب سرد برفی تون بخیر
من ی سوال دارم روی صحبتم بیشتر با اقایونه ممنون میشم برادری کنید و کمکم کنید
من ی برادر دارم 24 سالشه خیلی اروم و سر به زیره اهل نماز روزه و محرم نامحرمه ولی مدتیه تغییر پیدا کرده ینی دیگه مثه قبل نیس قبلنا اگر ی نمازش قضا میشد اینقده ناراحت می شد اینقده خودشو سرزنش میکرد
ولی الان متاسفانه دیدم براحتی نمازش قضا میشه دیگه مثه قبل رو محرم نامحرم و این چیزا حساس نیستو ی سری رفتارای مشکوک داره
البته تا حدی میدونم دلیلش چیه
تازگیا زیاد با پسرخاله هام و دوستایی مثه اونا ارتباط داره اونام در قید و بند دین و این چیزا نیستن کلا خانواده مادریم و پدریم زیاد توقید و بند دین و این مباحث نیستند
دوست نداشتم با اینا دم خور بشه چون بقول معروف دوتا دوست اگر هم شکل نشن هم خو میشن ..
حالا موضوعی ک منو خییییلی ناراحت و نگران کرده اینه ک امروز عکس خودشو با ی دختر خانم کنار هم دیدم ک سلفی گرفته بودن
تو گوشیش داشت عکس خودمو نشونم میداد فکر کردم دوتا گرفته زدم عکس بعدی ک دیدم خودشه با ی خانمه
به روش نیوردم هیچی نگفتم اونم متوجه نشد ک من دیدم
نمیتونم ب پدر یا مادرم بگم چون بد برخورد میکنن و این مباحثو کلا نمی گم بهشون
نمیدونم اصن لازمه من نگران باشم؟اصن لازمه باهاش حرف بزنم؟ اگه اره چی باید بگم؟
حرف شنوی نداره ازم میترسم بگم و بعد بدتر روش وا بشه
از طرف دیگه م این دوستیش برام چندان چیز عجیبی نیس چون اینقده دور و برم دیدم که متاسفانه عادی شده برام
فقط ی حس بد دارم از این تغییراتش از این چیزایی ک داره براش رخ میده
قبلا ی مدتم دیدم ک تو نت میرفته سایتای مستهجن ولی به روش نیوردم هیچی نگفتم
خودم گاهی باهاش حرف میزنم مثلا میگم داداش ی خاستگار دارم اینطوریه اونطوریه بنظرت چیکار کنم؟ یا در مورد بقیه چیزام گهگاه باهاش مشورت میکنم ولی خب زیاد صمیمی نیستیم
دیروز بهم گفت ابجی من زن میخوام گفتم من حامی توام هر وقت بخوای خودم میرم با طرف صحبت میکنم فقط تو برو ی کار پیدا کن اگه شده پاره وقت باشه من خودم استین بالا میزنم برات
گفت هر کی ک خودم خواستم؟ گفتم اره..گفت اگه چادری نباشه هم قبول میکنی؟گفتم اره تو میخوای زندگی کنی باهاش..
اینو تو پرانتز بگم ک قبلا خواهر دوستمو براش در نظر گرفته بودم ک هم خانواده خیلی خوبی داشت هم شناخت داشتیم ازشون هم میدونستم سخت گیر نیستن و باهاش راه میان
یکی دوسال پیش بهش گفته بودم زهرا رو برات در نظر گرفتم خوششم اومده بود ولی دیروز دیدم داره از یکی دیگه حرف میزنه
حالا موندم باید چیکار کنم؟ ب هیچکدوم از خواهر برادرام اعم از متاهل و مجرد هم نمیتونم بگم چون میدونم بد برخورد میکنن و بدترش میکنن
برادرام مذهبی نیستن خبر دارم تو مجردی شون اونام بلللله ولی این فرق داشت با اونا اگه بگم بهشون برخورد خیلی بدی میکنن باهاش اینم مظلومه میدونم له میشه بدتر عقده ای میشه
تنهاست سرگرمی جز نت نداره (تلگرام و واتساپ و اینستا)خیلی هم تو خودشه خیلی هم بچه خوبیه
بنظرتون باید چیکار کنم؟اینم بگم زیاد با خانواده دم خور نیست بیشتر کنار پسرخاله ها و پسردایی هامه نمیشه ک دورش بکنم از اونا بچه ک نیس ک بگم نرو اونم بگه چشم
دور و بری هاش ادمای درستی نیستند دیدم اهل دوست دختر و این چیزا هستند در قید و بند دین هم نیستن
من نگرانشم ولی نمیدونم این نگرانی من به جا هست یا ن؟ یا اصن ربطی داره ب من یا ن؟ من نیاز عاطفیش رو درک میکنم و حق میدم بدنبال رفع این نیاز باشه منتهی کاش می شد ازدواج کنح و به خودش و ی دختر دیگه ضربه نزنه
ممنون میشم بچه ها لطف کنید منو راهنمایی کنید بگید چیکار کنم
ببخشید ک طولانی شد