1395 بهمن 22، 0:28
(1395 بهمن 22، 0:24)عاشق فاطمه زهرا نوشته است: راستش منم چند روز هست که فکر همین طور توی مغزم می چرخه.برا همه ی کانونی ها هم دعا کنین
خداوند کمک کنه.
من می خوام امشب نماز شب بخونم.
Sent via Tapatalk
(1395 بهمن 22، 0:59)انیس نوشته است: آقای عاشق فاطمه زهرا شما بخواین همچین مشکلی رو به خدا بسپارین چی می گین بهش
نمیدونم چرا هر حرفی که میخوام به خدا بزنم که مث همیشه آروم بشم اصلا تاثیر نداره، یعنی مخم هنگ کرده نمیدونم چطوری توکل کنم!!!
(1395 بهمن 22، 0:59)انیس نوشته است: آقای عاشق فاطمه زهرا شما بخواین همچین مشکلی رو به خدا بسپارین چی می گین بهشباید به ته دلتون مراجعه کنید.
نمیدونم چرا هر حرفی که میخوام به خدا بزنم که مث همیشه آروم بشم اصلا تاثیر نداره، یعنی مخم هنگ کرده نمیدونم چطوری توکل کنم!!!
(1395 بهمن 22، 1:04)hunter1 نوشته است:درود خدا بر تو باد که آیات بسیار عظیمی رو آوردی.(1395 بهمن 22، 0:59)انیس نوشته است: آقای عاشق فاطمه زهرا شما بخواین همچین مشکلی رو به خدا بسپارین چی می گین بهش
نمیدونم چرا هر حرفی که میخوام به خدا بزنم که مث همیشه آروم بشم اصلا تاثیر نداره، یعنی مخم هنگ کرده نمیدونم چطوری توکل کنم!!!
قرآن بخونید خانوم انیس
این آیه خیلی به من آرامش میده:
40)وَ أَمَّا مَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَي النَّفْسَ عَنِ الْهَوي
41) فَإِنَّ الْجَنَّةَ هِيَ الْمَأْوي
و اما آنکس که ازمقام پروردگارش بیمناک بوده و نفس خود را از هوس باز دارد همانا بهشت جایگاه اوست
(1395 بهمن 22، 1:37)انیس نوشته است: سر و صورتمو با آب سرد شستم وامامن خاف مقام ربه ... رو خوندم تا حالا اینقدر معنیشو درک نکرده بودم، یکم با خدا حرف زدم ازش خجالت کشیدم آخه چند روز بود باهاش حرف نزده بودم باهاش درد دل کردم
رفتم بیرون نفس عمیق کشیدم از خدا بخاطر کانون و همه شما تشکر کردم....
آقا رضا،آقای عاشق فاطمه زهرا و آقای هانتر
باعث شدین حالم خوووب بشه ازتون یه دنیاااااا ممنونم