امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

وقتي گريبان عدم با دست خلقت مي دريد
وقتي ابد چشم تو را پيش از ازل مي آفريد
وقتي زمين ناز تو را در آسمانها مي کشيد
وقتي عطش طعم تو را با اشکهايم مي چشيد
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود ونه دلي
چيزي نمي دانم از اين ديوانگي و عاقلي
يک آن شد اين عاشق شدن دنيا همان يک لحظه بود ... آره؛ دنیا همان یک لحظه بود؛ و فهمیدم که دنیا همین قدر بی وفاست ... واقعا این دنیا بود و دنیا این بود.
آن دم که چشمانش مرا از عمق چشمانم ربود
وقتي که من عاشق شدم شيطان به نامم سجده کرد
آدم زميني تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشي و نه گلي
چيزي نمي دانم از اين ديوانگي و عاقلي
من عاشق چشمت شدم شايد کمي هم بيشتر
چيزي در آنسوي يقين شايد کمي هم کيش تر
آغاز و ختم ماجرا لمس تماشاي تو بود
ديگر فقط تصوير من در مردمکهاي تو بود
303 سلام
خوبین؟خوشین؟من تا حالا اینجا در و دل نکردم...قصدم نداشتم چیزی بگم...در واقع من یه ادم تقریبا مغرورم و خوشم نمیاد از نداشته هام و مشکلاتم بنالم ولی امشب واقعا حالم خراب بود!! نمیدونم تا حالا سر چیزای الکی حسادت کردین یا نه ولی امشب اینجوری شدم 22 حس میکنم حتی اگه از گوشت تنمم بکنم بدم دیگران(در واقع فامیل چون میگم که ادم منزوی و مغروریم و حتی حوصله خودمم ندارم زیاد اهل رفیق نیستم پ.ن:اقا با این تعاریف ولی ادم خشن و بدی نیستماا!!) بازم ادم خوبه داداش ادمه یا بقیه بچه ها...)واقعااااا میگم این موضوع دارم ناراحتم میکنه چون از همه بیشتر رعایت میکنم و مواظب رفتار و حرفام هستم ولی خوب چی بگم...و یچی دیگه ام بود چند روز پیش سر هیچی صدام رفت بالا سر بهترین بهترین ادم زندگیم ولی بعدش خیلی ناراحت شدم وحتی گریه کردم!!(دروغ نگم حدود بیشتر از یک سال  گریه نکرده بودم و دعوام همچنین چون تا جایی که میتونم تحمل میکنم و میریزم تو این دل لامصب...)به هر حال حس میکنم یه ادم اضافیم...و دوست دارم در نزدیکترین زمان ممکنه از همه بکشم بیرون...دیگه حس هیچکی نیست و حتی دنبال اینم نیستم که یکی بهم دلداری بده چون دیگه از این دلداری و این چرت و پرتا خسته شدم البته اینم قبول دارم اخلاق خودمم خیلی گنده ولی باور کنین تو دلم این نمیگذره و دوست دارم با همه خوب باشم ولی خوب اینم یه اخلاقیه دیگه و فکر کنم چون زیاد فکر میکنم و میترسم یه وقت یچیزی بشه اون کارو انجام نمیدم...حتی تو سوپر مارکت و عینک فروشیم صدام در نمیاد!!
عاقبت خاک شود حسن جمال من و تو
خوب و بد می گذرد وای به حال من و تو
بذارین یه درد و دل هم من بکنم . 
به علت بی جنبگی برخی ، پاک شد Hanghead
[تصویر:  u0o_%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%A7%D9%86_%D9%8...D9%842.jpg]
[تصویر:  05_blue.png]
Hanghead Hanghead  منم از ۹۱ دارم سعی میکنم اما هنو نتونسم تمومش کنم Hanghead
جدیدا پرخاشگری میکنم و زود عصبانی و میشم و ناراحت Hanghead
حس میکنم تو کانونم کسی دیگه روم حساب نمیکنه Hanghead اما تمام سعیمه خودما نبازم و دوباره شروع کنم ضربه ها زیادی خوزدم از این گناه چه درسی چه روحبپی چه جسمی Shy  نماز و اینام که ۰ Hanghead 
نمیدونم چرا ولی دلم خاست حرف بزنم اینجا  Hanghead
تا لحظه شکست به خدا ایمان داشته باش
خواهی دید که ان لحظه هرگز نخواهد رسید . . .

پا میشم تا ثابت کنم منم اراده محکمی دارم 
م   ن م ی ت و ن م
Khansariha (69)  Khansariha (69) 

[تصویر:  nasimhayat.png]
  
من چی بگم؟
بگم خوشی زده زیر دلم؟
از همینش می سوزم. Shy

خدایا تو همیشه به من لطف داشتی و من همیشه معصیت تو رو کرده ام.
الهی العفو 53
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
انقدر عصبیم حد نداره
چند روزه داغونم
Khansariha (69)
آماده کتک زدن مردم

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
امشب بعد از یکسال خبر کسی رو که دوستش داشتم رو گرفتم ، همه چی بهم خورده بودش، مشکلات باعث شده بود نتونیم بهم برسیم، منم بجای اینکه اون عذاب بکشه ، اونو از خودم متنفرش کردم ، که همیشه عذاب نرسیدن رو نکشه، به این فکر باشه همون بهتر باهاش بهم زدم وگرنه زندگیم نابود شده بودش، ولی خودمو نابود کردم، بعد این همه مدت و حرف هایی که بهم‌زده بود و گذاشتم با حرفاش نابودم کنه،چون خودم خواستم اینطوری بشه بعد شکستن رابطه عاشقانه مون چون نتونستیم بهم‌برسیم ، خبرشو گرفتم بارداره و ازدواج کرده ، خیلی خوشحال شدم که زندگیش رو داره میکنه الان ، براش ارزوی خوشبختی کردم با اینکه کمی بدخلقی کردش، بهای سنگینی برا این دوست داشتن دادم و کاری کردم که عذاب جدایی رو کمتر بکشه ولی خودمو نابود کردم ، چون عاشقش بودم..
ولی با دانستن زندگی شادش الان من خوشحال ترم..
شاید بعضی ها اینجا فکر کنند ،احمقم ولی تو جوابتون میگم‌، عشق رو درک نکردید، دوست داشتن فقط این نیست مال هم باشیم ،‌کنار هم باشیم..

sent via tapatalk
وقتی میخوای بیخیال بشی به یاد بیار چرا شروع کردی، به یاد بیار کی هستی.. 
و روی اخر بازی تمرکز کن..
(1395 اسفند 28، 1:23)رضای 2 نوشته است: امشب بعد از یکسال خبر کسی رو که دوستش داشتم رو گرفتم ، همه چی بهم خورده بودش، مشکلات باعث شده بود نتونیم بهم برسیم، منم بجای اینکه اون عذاب بکشه ، اونو از خودم متنفرش کردم ، که همیشه عذاب نرسیدن رو نکشه، به این فکر باشه همون بهتر باهاش بهم زدم وگرنه زندگیم نابود شده بودش، ولی خودمو نابود کردم، بعد این همه مدت و حرف هایی که بهم‌زده بود و گذاشتم با حرفاش نابودم کنه،چون خودم خواستم اینطوری بشه بعد شکستن رابطه عاشقانه مون چون نتونستیم بهم‌برسیم ، خبرشو گرفتم بارداره و ازدواج کرده ، خیلی خوشحال شدم که زندگیش رو داره میکنه الان ، براش ارزوی خوشبختی کردم با اینکه کمی بدخلقی کردش، بهای سنگینی برا این دوست داشتن دادم و کاری کردم که عذاب جدایی رو کمتر بکشه ولی خودمو نابود کردم ، چون عاشقش بودم..
ولی با دانستن زندگی شادش الان من خوشحال ترم..
شاید بعضی ها اینجا فکر کنند ،احمقم ولی تو جوابتون میگم‌، عشق رو درک نکردید، دوست داشتن فقط این نیست مال هم باشیم ،‌کنار هم باشیم..

sent via tapatalk

داداش من هم به عشق اولم نرسیدم . کاملا درکت می کنم . چهار سال تو فکر نرسیدن بهش سر می کردم وقتی به از دست دادنش  فکر می کردم روحم نابود می شد . تازه بدتر از اینکه تعریف کردم به سرم اومد جوری که از دست دادن عشق اول با این سنگینی که گفتم حالا برام یه مساله قابل هضم شده ولی بلایی که پشت سرش سرم اومد هنوز برام هضم نشده است و از دست دادن عشق اولی که چهار سال تو فکرش بودم در مقابلش هیچ چی نیست .
فکر نکنم کسی بتونه منو درک کنه
 ( 0+) - (0 -) Khab
 (0+)  - (0-)        23 
 (0+) - (0-)       65
        
  THANKS GOD : [ACII[II]AE]
  
(1395 اسفند 28، 2:30)pirooz96 نوشته است:
(1395 اسفند 28، 1:23)رضای 2 نوشته است: امشب بعد از یکسال خبر کسی رو که دوستش داشتم رو گرفتم ، همه چی بهم خورده بودش، مشکلات باعث شده بود نتونیم بهم برسیم، منم بجای اینکه اون عذاب بکشه ، اونو از خودم متنفرش کردم ، که همیشه عذاب نرسیدن رو نکشه، به این فکر باشه همون بهتر باهاش بهم زدم وگرنه زندگیم نابود شده بودش، ولی خودمو نابود کردم، بعد این همه مدت و حرف هایی که بهم‌زده بود و گذاشتم با حرفاش نابودم کنه،چون خودم خواستم اینطوری بشه بعد شکستن رابطه عاشقانه مون چون نتونستیم بهم‌برسیم ، خبرشو گرفتم بارداره و ازدواج کرده ، خیلی خوشحال شدم که زندگیش رو داره میکنه الان ، براش ارزوی خوشبختی کردم با اینکه کمی بدخلقی کردش، بهای سنگینی برا این دوست داشتن دادم و کاری کردم که عذاب جدایی رو کمتر بکشه ولی خودمو نابود کردم ، چون عاشقش بودم..
ولی با دانستن زندگی شادش الان من خوشحال ترم..
شاید بعضی ها اینجا فکر کنند ،احمقم ولی تو جوابتون میگم‌، عشق رو درک نکردید، دوست داشتن فقط این نیست مال هم باشیم ،‌کنار هم باشیم..

sent via tapatalk

داداش من هم به عشق اولم نرسیدم . کاملا درکت می کنم . چهار سال تو فکر نرسیدن بهش سر می کردم وقتی به از دست دادنش  فکر می کردم روحم نابود می شد . تازه بدتر از اینکه تعریف کردم به سرم اومد جوری که از دست دادن عشق اول با این سنگینی که گفتم حالا برام یه مساله قابل هضم شده ولی بلایی که پشت سرش سرم اومد هنوز برام هضم نشده است و از دست دادن عشق اولی که چهار سال تو فکرش بودم در مقابلش هیچ چی نیست .
فکر نکنم کسی بتونه منو درک کنه

قبول دارم، کسی توی شرایط ، حس و حال شما نبوده، چون این شما و یک نفر دیگه بودین، دقیقا چطور بودین و خیلی چیز های دیکه، چیزی هست که تجربه بین شما دو نفر بودش، شما تونستید مستندی از اتفاقات و حس و تجربه اتون رو بگین، ولی ما نبودیم که بفهمیم و بتونیم کاملا درک و هضمش کنیم ، چی واقعا درون شما گذشته و چطور تو ذهنتون با این قضیه کنار اومدین و چه چیز هایی واقعا کشیدین..
هر شخصی تو رابطه اش به یک شکلی بودش ..
من فقط حس و حال امشبمو گفتم.. چون دو سال تمام وقت با هم زندگی کردیم
وقتی میخوای بیخیال بشی به یاد بیار چرا شروع کردی، به یاد بیار کی هستی.. 
و روی اخر بازی تمرکز کن..
 سپاس شده توسط
(1395 اسفند 28، 13:03)smwarrior نوشته است: هیچی بدتر از دختر بالای بیس سال بودن تو ایران نیس:/
همش میخوان زودی از خونه پرتت کنن بیرون هه بهترین دوره های زندگیت همش میشه سرکوفت

درکت میکنم .همه میخوان یجوری با کوچیکترین رفتار ها اذیتت کنن.این رفتارها خیلی تحملشون سخته.مخصوصا اینکه تنها هم باشی دیگه راه رفتنم برات سخت میشه.چاره ای جز خدا نیست...

Sent from my LG-D855 using kanoon
 سپاس شده توسط
حیفه که من اینجا کاره ای نشدم...تا
این تایپیکو از بیخ بکنم ....


چرا نباس اینجا ی تایپیک برا شکره داشته هامون باشه ...چیزایی که داریم قدر نمیدونیم...؟
شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی بجا میگذراند


[img=0x0]http://www.noonoab.ir/assets/js/admin/uploaded/2013/11/Climbing-5.jpg[/img]
 سپاس شده توسط
(1395 اسفند 29، 13:09)alpha2 نوشته است: حیفه که من اینجا کاره ای نشدم...تا
این تایپیکو از بیخ بکنم ....


چرا نباس اینجا ی تایپیک برا شکره داشته هامون باشه ...چیزایی که داریم قدر نمیدونیم...؟
چه فکر خوبی واقعا ....
تاپیک قدردانی و شکر گذاری[emoji254]
 سپاس شده توسط
(1395 اسفند 29، 13:19)m12 نوشته است:
(1395 اسفند 29، 13:09)alpha2 نوشته است: حیفه که من اینجا کاره ای نشدم...تا
این تایپیکو از بیخ بکنم ....


چرا نباس اینجا ی تایپیک برا شکره داشته هامون باشه ...چیزایی که داریم قدر نمیدونیم...؟
چه فکر خوبی واقعا ....
تاپیک قدردانی و شکر گذاری[emoji254]
بهترین لحظات زندگی من
عاشقانه های خداوند
امیدوار باش دوست من
شادی و خوشحالی یعنی
مناجات با خدا
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
 سپاس شده توسط
چند روزیه بشدت کنترول اعصاب از دستم در رفته و تو این چند روز بازم سریالی شدم
واقعا نمیدونم چرا اینقدر حساس شدم با کوچکترین فشار عصبی میرم سمت خ ا لعنتی:(
[تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
داره ازدواج میکنه....نمیدونم چی توی این تهران لعنتی سرش اومده که داره تن به ازدواج میده...منو هنوزم دوست داره... من هستم اما نمیتونه اتفاقی که سرش اومده برام بگه ...میگه از دست هیچ کس هیچ کاری بر نمیاد....خیلی دارم اذیت میشم ....کاش میگفت چشه....کاش میدونستم .....کاش میتونستم کمکش کنم....فقط منو داره....هر اتفاقی هم افتاده باشه پاش میمونم ...پای حرفاش ...پای اشتباهاش....پای دروغاش....پای هر چی بدی و خوبی که داره.

کاش زندگیش یه پله عقب بره یا یه پله جلو بره که از این درد بیروون بیاد.
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان