امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1396 دي 21، 9:15)aliunknown نوشته است: دلم خیلی گرفته .
نمیدونم بخاطر چیه .....
شاید میدونم ولی نمیخوام به روی خودم بیارم


توی آخرین ارسالم داخل درد دل ها از بچه ها خواستم دعا کنن برام ک مشکل بزرگی که داشت آبرومو به خطر مینداخت بر طرف بشه 



باورتون نمیشه به طرز عجیبی همه دنیا مثله قطعات پازل چیده شدن کنار هم که مشکل من حل بشه 



برای هم دعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای خیر کنیم 

برای دوستمون aliunknown هم دعا کنیم و انرژیهای مثبتمونو بهم انتقال بدیم [تصویر:  khansariha%20(36).gif] 


دوستان دعاهاتون و انرژی های مثبتتون بهم رسید... ممنونم ازتون  [تصویر:  4chsmu1.gif] 
 سپاس شده توسط
سلام اقا تواب
من در جایگاهی نیستم که بخوام به شما بگم چی درسته چی غلط یا بگم این کار روانجام بدید یا اون کار رو انجام ندید. ولی به قول میتوانم جان چون خودت خواسته بودید در حد تجربه های خودم توی زندگی و چیزایی که یاد گرفتم مینویسم براتون:
اول اینکه توی زندگی هیچ تصمیمی شاید مهمتر از ازدواج نباشه. پس اینکه بخوایم سر یه سری دلبستگی های ساده که بعد از یه مدتی رنگ میبازن و حتی ممکنه کس دیگه ای جاشو بگیره بزرگترین اشتباه زندگیه.
من به عنوان یه آدم متاهل به این نتیجه رسیدم که زندگی با تمام اون چیزایی که قبل از ازدواج فکر میکردم متفاوته پس خواهشا شما یا هر کس دیگه ای که قصد ازدواج داره ازتون خواهش میکنم قبل از هر اقدامی در مورد ازدواج و اولویت های گزینش، تفاوت های زن و مرد، سیاست های زنانه و مزدانه و هر چیز دیگه ای که به ازدواج و زندگی مشترک داره حتما حتما اطلاعاتتون رو ببرید بالا و با دید منطقی و صحیح انتخاب کنید.
- روانشناسا میگن توی چندتا شرایط اصلا همسرتون رو انتخاب نکنید یکیش تنهاییه یکیش وقتیه که خیلی غمگین هستین و خیلیای دیگه که خودتون میتونید توی نت سرچ کنید. شما هم الان هم احساس تنهایی میگنید( البته اکثرا توی این سن این احساس رو دارند) و هم اینکه از مسایلی مثل بیکاری یا همین خودارضایی رنج میبرید و الان ی نفر پیدا شده که در همین زمینه بهتون کمک کرده و تقریبا موفق بودید برای همینم هست که احساس میکنید اون الان فرشته نجات شماست و میتونه توی بقیه زمینه ها هم کمکتون کنه. که البته به قطع اینطور نیست و اون نمیتونه حتما توی بقیه زمینه ها هم کمکتون کنه.
- از طرفی الان تکیه شما ب اون بیشتر از تکیه اون به شماست و این با خصوصیات وجودی زن و مرد تفاوت داره چون معمولا خانم ها دوست دارند تکیه گاه داشته باشند و مردا دوست دارند تکیه گاه باشند پس در آینده احتمالا مشکل خواهید داشت.
- از طرفی هم میگید هم خودتون و هم خانواده هاتون با هم خیلی تفاوت دارند که این خیلی میتونه مشکل ساز باشه. اونایی که خیلی با هم تفاوت ندارند مشکل دارند حالا اگه تفاوت زیاد هم باشه که دیگه هیچی. و اینکه فکر کنید میتونید اونو تغییر بدید اشتباه کردید چون اینو هم روانشناسا میگن ه بنده خودم تجربه ش کردم و الان دیگه دنبال این نیستم که شوهرم رو تغییر بدم.
البته توی هر چیزی استثنا وجود داره ولی ببخشید من هیچ وقت نتونستم درک کنم که دو نفر با هم به صورت مجازی رابطه داشته باشند و علاقه پیدا کنند و بعدش ازدواج کنند و خوشبخت بشن چون زندگی خیلی متفاوت از این دلبستگیای سطحی هست. عذر میخوام این مثال رو میزنم بلاتشبیه آدم وقتی یه حیوون خونگی هم بیاره توی خونه ش بعد یه مدت حسابی بهش وابسته میشه و جدایی براش سخته . پس هیچ وقت هیچ وقت سر یک دلبستگی یا بهتره بگیم وابستگی دست به انتخابای بزرگ نزنید.
راستی میتونید هدف ترکتون رو خوشحالی یه کس دیگه بذارید که ارزش داشته باشه یکی مثل خدای خودمون یا امام زمانمون. باور کنید هیچ کس مثل اونها نیست و کار برای کسی غیر از اونها ارزش نداره حتی پدر و مادر و فرزند. کار برای پدر و مادر و بقیه هم باید در راستای خشنودی خدا و اهل بیت و امام زمان باشه اون وقته که میتونی همه چیز زندگیت رو بسپاری بهشون و فقط بشینی و ببینی چه ها که برات نمیکنند. البته منظورم از نشستن عدم فعالیت و تلاش و کوشش نیست.
ببخشیدد طولانی شد. و البته میدونم الان تصور میکنید که ماها اصلا درکتون نمیکنیم و هیچ کس نمیتونه شمارو بفهمه و شما قضیه ت با بقیه فرق داره و مثل مصداقای شبیه خودتون نیستید ولی خواهشا خوب فکر کنید و البته اگه کمک دوستان به حل مشکلتون کمک نکرد قبل از هر اقدامی پیش مشاور خبره برید.
راستی اگر واقعا نمیخواید رابطه رو ادامه بدید برید یه سیم کارت جدید بخرید و اون قبلی رو یا بفروشید یا بشکنید بندازیدش سطل زباله که هروقت از سر ناراحتی یا تنهایی خواستید دوباره باهاشون رابطه پیدا کنید پلای پشت سرتون خراب شده باشن و نتونید برگردید.
راستی برادر تواب من این شرایط رو خودم داشتم( برای همین هم نظر دادم)و یه آقای کوچیکتر از خودم بهم علاقه مند شده بود در حدی که دست به کارای وحشتناکی زد و فقط خدا بود که کمکم کرد. خواهشا شما همینجا کاتش کنید.
امیدوارم مشکلتون حل بشه به امید خدا. ببخشید طولانی شد
 سپاس شده توسط
(1396 دي 21، 18:40)آقای اراده نوشته است:
(1396 دي 21، 9:15)aliunknown نوشته است: دلم خیلی گرفته .
نمیدونم بخاطر چیه .....
شاید میدونم ولی نمیخوام به روی خودم بیارم


توی آخرین ارسالم داخل درد دل ها از بچه ها خواستم دعا کنن برام ک مشکل بزرگی که داشت آبرومو به خطر مینداخت بر طرف بشه 



باورتون نمیشه به طرز عجیبی همه دنیا مثله قطعات پازل چیده شدن کنار هم که مشکل من حل بشه 



برای هم دعــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــای خیر کنیم 

برای دوستمون aliunknown هم دعا کنیم و انرژیهای مثبتمونو بهم انتقال بدیم [تصویر:  khansariha%20(36).gif] 


دوستان دعاهاتون و انرژی های مثبتتون بهم رسید... ممنونم ازتون  [تصویر:  4chsmu1.gif] 

سلام
هزار درصد با این حرف موافقم...

خیلی برای هم دعا کنیم..
و 
دقت کنیم ک راه رو اشتباه نریم..
و
ی روزایی نماز شب من چهل تا مومن توش بود و هر چهل تا کانونی بودن.. برای خانواده ام و صاحبان دینی ک ب گردنم بود جدا دعا میکردم..

و همت خودم بیشتر میشد و محکمتر بودم و اروم تر..

میخوام بگم نه تنها دعا کردن برای طرفمون مفیده ک اثرش برای خودمون خیلی قوی خواهد بود..

برای همه چیز و همه کس دعای خیر بکنیم.

عاقبت بخیر باشیم.
یاعلی.
[تصویر:  07c49977111e42a28fd6.jpg]

یه نرم افزار نصب کردم برای اینکه در طول روز کارهایی که انجام میدم رو تیک میزنم برای رسیدن به اهداف کوتاه مدت میان مدت و...
از کارهای جزیی مثه مسواک زدن بگیر تا پول درآوردن و ....
امروز بعد یه ماه رفتم آمار بگیرم ببینم چند چند بودم تو این مدت که هر شب یه ربع وقت میزاشتم برای این نرم افزار ریز هدفها و کارهامو تیک میزدم همین که اومدم خروجی بگیرم از ترس بیخیالش شدک 117
از اهدافم خجالت کشیدم!!!!
پول سلامتی باشگاه تندرستی درس موفقیت کار خوب تهش چی؟
حالا من که چندان موفقم نبودم ولی گیریم اصلا صد در صد هم رسیدی و اکی بود همه چی؟ 
همین؟
نیچه میگه :کسی که "چرایی" برای زندگی کردن دارد می تواند تقریبا هر "چگونه ای" را تحمل کند...
آقای همساده اینقدر ببو و بیق  نباش هیچ فلسفه ای تو زندگیت نداری قبول کن.
شايد خوشبختي همين باشد
كه با خودت نگويي :
كاش جايِ ديگري بودم
كارِ ديگري داشتم
يك آدمِ ديگري بودم ... !

53 عاقبتت بخیر همسفر 53
درد بزرگیه اقای همساده
ادمو له می کنه

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
برای من زندگی یعنی پدربزرگم مادربزرگم
برای من زندگی یعنی همیار اونا بودن 
یعنی دعای خیرشون
یعنی خانواده ام یعنی پدرم مادرم
زندگی یعنی پاکی ارامش
نه زندگی تو بهترین خونه
نه بهترین ماشین 
نه زندگی تو امریکا اروپا 
هر کجا هستیم زندگی کنیم  شاد باشیم
 سپاس شده توسط
خب طفلک مامانا تنها راه ارتباطیشون همینه دیگه
مامان من با خواهرش و بچه هاش و دایی ش و دختر دایی و ال و بل فقط از تلگرام ارتباط داره ، اونم با چه عشقی ! پیام می فرسته بعد می ره کارای خونه رو می کنه بعد نگاه می کنه بینه کیا سین کردن و اگر پاسخ نداده باشن هم ناراحت می شه

[تصویر:  nasimhayat.png]
 سپاس شده توسط
سی ودو نفر چه گناهی کرده بودن اخه اینجوری بمیرن؟! Tears Hanghead
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست
 سپاس شده توسط
302 
یه متنی دیروز خوندم که یه عالم حالم رو خوب کرد 

باشد تا از خودمان 
عشق و مرهم به جای بگذاریم
نه کینه و زخم
شاید که عشق و مرهم مان 
بعد از خودمان 
زخم های آیندگان را درمان کند 
در اطراف هر کدام از ما 
انسان هایی هستند 
که شاید اگر کسی جایی
با عشقش بر آنها مرهم میشد 
آنها این همه امروز 
آزرده زمان نبودند 
نویسنده : عادل دانتیسم
او که حافظ توست هرگز نخواهد خوابید ...

2uge4p4 Khansariha (69) 2uge4p4
 سپاس شده توسط
روشن ترین حقیقت زندگی من :
من بیمار و رنجورم
 سپاس شده توسط
(1396 دي 27، 14:27)تـــواب نوشته است: روشن ترین حقیقت زندگی من :
من بیمار و رنجورم

نمیخای تغییر کنی؟
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 سپاس شده توسط
(1396 دي 27، 19:20)atrisa نوشته است: چرا نمیخواد..حتما میخوادددد اما نمیشه..نمیدونم چرا اما نمیشه دیگه..برا منم نمیشه...
پ ن:ی آدم آروم تصور کن..ی جسم آروم و لبخند ..حالا درون مغزش و جسمشم اینطور تصور کن ک داره دیوونه میشه دلش میخواد داد بزنه..نا آروم و بیقراره...اینطوریم الان Hanghead

سلام.
یه درد و دلی با خدا داشته باش


اسارت نفس،اراده را قوی می کند

فهمیدم هنگامی که فقط نصف نون می خورم ارادم قوی تره تا موقعی که هر چی دلم بخواد می خورم

برای نا امید شدن دلیلی وجود ندارد

[تصویر:  final%201.png][تصویر:  05_blue.png]
 سپاس شده توسط
آتریسا قطعا میشه تغییر کرد.. ادم باید داد و فریادو متوقف کنه. چون ما محکومیم به زندگی کردن. ما همه زندانی ایم توی جسم. البته هرکسی بیشتر درک کنه، بیشتر درد میکشه.
من میگم تو خیلی درک میکنی.. تواب خیلی چیزا درک میکنه چون اگه بیخیال بود و هیچی درک نمیکرد، و اگه تو هم هیچی درک نمیکردی، هیچ دردی منطقی نیس که داشته باشی.
درد وقت مرگ تموم میشه. پس تا اون موقع باید عادت کنیم به جسم و محدودیتش. بدنمون به ما هدیه داده شده تا توی این دنیا راه بریم، دیده شیم، بخوریم و...
همه برای هدفی به دنیا اومدیم. و جسم تنها وسیله ای هست که نیاز داریم. ما وظیفه مون اینه که راهمون رو کشف کنیم.. خدا میدونه کِی دردامون رو تموم کنه
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
                                                   شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
                                                   معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
                                                   در تمام لحظاتم، حامی و حاضر  خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
                                                   آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
                                                   هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
 سپاس شده توسط
وقتی از یه نردبان داری میری بالا دو تا ترس تو وجودت میاد  Khansariha (134) Khansariha (116)
یه ترس اینه که نتونی بالا بری و به هدفت برسی
و ترس دوم هم اینه که از نردبان بیفتی پایین Khobam God 

الان دقیقا چنین حسی دارم  Hanghead
همینقدر که میترسم به هدفم در ترک نرسم میترسم زمین بخورمو همین مقدار پیشرفتو هم از دست بدم  Shy
خدایا اول دوستامو و بعد خودمو میسپارم بخودت که معدن آرامش و قدرتی  303
خودت هوای کارمون رو داشته باش  Hanghead
پاک بشیم و یه عمر بیایم در خونه ات  4chsmu1
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 14 مهمان