امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

(1396 دي 29، 17:38)خدا همراهمونه نوشته است: سلام دوستای خوبم
خوبین؟انشالله که خوب هستید
بچه ها دیدید وقتی میخایم یه کاری رو انجام بدیم(بخصوص کارهای بزرگی که زندگیمون رو تکون اساسی میده)همش دنبال این هستیم که یه شرایطی پیش بیاد بعد انجامش بدیم؟
مثلا من همیشه دلم میخواست نمازامو با عشق و از روی خلوص نیت و حضور قلب بخونم ولی همیشه میگفتم بذار فلان کار رو انجام بدم از اون به بعد. یا بذار عروسی کنم از اون به بعد و هنوز که هنوزه این کار رو انجام ندادم و حتی بدتر هم شدم. یا مثلا یه سری کارای دیگه دارم ک میگم بذار فلان کار رو بکنم یا بذار ال بشه بل بشه و.............
الان که نگاه میکنم میبینم سر این دست دست کردنای الکی و واهی 3 دهه از عمرم به بطالت گذشت. مگه یه آدم قراره چند سال توی این دنیا باشه که 30 سالش رو هدر داده؟؟؟؟
شاید باید همون لحظه ای که تصمیمی رو میگرفتم یه مقدار وقت میذاشتم یه کم بالا پایین میکردم که آیا تصمیم ددرستیه یا نه و بعدش بسم الله رو میگفتم و بعدم یا علی و کارمو انجام میدادم و الان نبودم اینی که الان نشسته از حسرتا و اشتباهاش مینویسه.
خواهشم ازتون اینه که توی هر سن و هر شرایطی که هستید و دنبال هر چیزی که هستید یه بسم الله محکم بگید و یا علی.....................

عالی 53
همون مثل done is better ...هستش .این روزا اگه منتظر دو چیز بود باس کار رو موهای سفید انجام داد....1-اینکه منتظر این باشیم ک افراد جامعه تایید کنن ک وقت اون کاره 2- منتظر شرایط ایده آل باشیم- ک هیچ وقت نمیان و اگه بیان خیلی دیر ...


بیاییم با همون شرایط ناقص شروع کنیم و مطمئن باشیم ک شرایطو باس ساخت...
دقیقا همون مثل اثر مرکب هستش ک یکی از دوستان کتابشو معرفی کردن چند وقت پیش ..
اگه همین مثال خانم همرامونه رو بررسی کنیم اونم ن برای سی سال و نه برای تمام روزهای سال (مثلا 10 سال و هر سال 250روزش...بقیه ش نوش جونتون)...روزی 10 صفحه کتاب میخوندن...فقط 10صفحه (دیگه کمتر ازین نمیشد گرفت)...بعبارتی  میشد 25000 صفحه ...!!!!(ایشون الان ناشر کتاب بود شبام برامون قصه بلد بودن ک بگن تا خوابمون ببره)!!!
روزی 10صفحه کتاب ن شرایط ایده الی میخواد ن استقامت کوه و نه بازوی رستم .
به باور یه کار برسین و یاعلی ...حرف مردم کشکه ...ک اگه نبود خودشون اون کارو انجام میدن
موفق ها اوایل همیشه مسخره میشن...و در لحظه کارهای بزرگ انجام نمیدن ...
کارهای کوچیکشون در طولانی مدت اونا رو به موفقیت میرسونه
شیرجه های نرفته گاهی کوفتگی های عجیبی بجا میگذراند


[img=0x0]http://www.noonoab.ir/assets/js/admin/uploaded/2013/11/Climbing-5.jpg[/img]
 سپاس شده توسط
توی دلم یه حسی بوجود اومده از نوع شروع Hanghead
 سپاس شده توسط
شروع. پیروزی اینکه عالیه اراده جون رد چی شده سردرگم میزنی
 سپاس شده توسط
زندگی دنیا خیلی پوچه . خیلی بی ارزشه . بی ارزش تر از چیزی که فکرش رو بکنیم . حدود دو ماه پیش توی خونمون جشن برپا بود . جشن عقد خودم . پدرم به قدری خوشحال بود که انگار دنیا رو بهش دادن . اما اون روز هیچ کس فکر نمیکرد چهل روز بعد باید مراسم عزای پدرم رو تو خونه برگزار کنیم . 
بابام رفت . پشتوانه ی محکم زندگیم رفت . دیگه پدر ندارم . توی خونه جلوی چشمامون تو بغل مامانم جون داد و هیچ کاری نتونستیم براش انجام بدیم . بابام دیگه نیست .
هیچ کاری نتونستم براش انجام بدم .وحشتناک ترین شب عمرم رو صبح کردم . حدودا یه هفته از رفتنش گذشته و این دومین شب جمعه ی پدرمه .
آآآآخخخ که چقد این داغ سنگینه
                  
                 الم یعلم بأن الله یری


[تصویر:  7m1m_2222222222222.png]
[تصویر:  34z.png]
دختر خورشید عزیزم
خدا پدرت رو بیامرزه و مادرت رو برات نگه داره
تسلیت من و همه بچه ها کانون رو بپذیر عزیزم

[تصویر:  nasimhayat.png]
بسم الله الرحمن الرحیم .
خداوند رحمتشون کنه و روحشون قرین رحمت الهی 
ما کانونیا رو هم در غم خودتون شریک بدونید  53
 سپاس شده توسط
تسليت مى گم دختر خورشيد. متاسفم. خدا رحمتشون كنه و به شما صبر بده.
[img=0x0]http://www.ktark.com/nasimhayat.png[/img]
ممنونم از همتون دوستای خوبم
                  
                 الم یعلم بأن الله یری


[تصویر:  7m1m_2222222222222.png]
[تصویر:  34z.png]
 سپاس شده توسط
چقدر حس میکنم پیشرفت کردم
چقدر هم دوست دارم
چقدر خونوادمو دوس دارم
خدایا ممنونم بابت همه خوبیات
  حتی اگه من  بیفتم
حتی زندگی بدترین و افتضاح ترین تو ذوقیارو بهم بزنه  خوردم کنه لهم کنه زیر پاهاش
دونستن این  مورد که بهتر و بهتر میشم کمکم میکنه که واقعا بهتر بشم
درسته که بدونم سختیای زندگیم منو بهتر میکنه عملکردمو ببهتر میکنه و من رو به من میرسونه
روز به روز قویترم میکنه
اینکه مخمو کار بندازم
خدایا ممنونم ازت که تنهام نمیزاری
من هیچوقت تسلیم نمیشم
 سپاس شده توسط
دوباره شدم همون لجنی که بودم 
همه اش استرس همه اش ناراحتی 
زندگی کثیفی دارم
خدایا تا صبح گریه کنم خودمو در دیوار بزنم یه مهر خلاص برا ما میزنی
من ادم نمیشم 
خسته ام
 سپاس شده توسط
(1396 بهمن 8، 1:23)آقای اراده نوشته است: دوباره شدم همون لجنی که بودم 
همه اش استرس همه اش ناراحتی 
زندگی کثیفی دارم
خدایا تا صبح گریه کنم خودمو در دیوار بزنم یه مهر خلاص برا ما میزنی
من ادم نمیشم 
خسته ام

سلام
معمولا اگه بتونم از کنار درددل ی هم مسیر و هم درد اسون رد نمیشم هرچند این تاپیک پستهاش خیلی جواب نداره اما خواستم خدمت برادرمون چیزی عرض کنم
اقا اراده بزرگوار ما وقتی تو این مسیر قدم گذاشتیم میدونستیم یهویی نمیتونیم از شر این دردی که موزیانه و در خفا ما رو گرفتار کرده به اسونی رها بشیم
میدونستیم که سخته مسیرش میدونستیم باید خیلی مقاومت کنیم خیلی صبوری کنیم و اینکه خیلی خیلی خودمونو دوست بداریم
با سرزنش کردن خودمون هیچی بهتر نمیشه بلکه جسارت ما برای شکست دوباره میره بالا
نزنید تو سر خودتون
هیچکس با حس گناه احساس خوبی بهش دست نمیده 
دست نوازش بکشید رو سر خودتون (نخندید1 )
بپذیرید اون ی بیماره که داره همه تلاششو میکنه کم نیاره 
ادم به ی بیمار پرخاش نمیکنه بلکه مدارا میکنه باهاش مراقبت بیشتری میکنه
توبه کنید با خدا حرف بزنید خدا خیلی منتظر ماست 
دستتونو بذارید رو زانوهاتون یا علی بگید بلند شید
بسم الله مرد 302
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
 سپاس شده توسط
یکسال گذشت  Hanghead
اواخر سال 95 بود که به خودم قول دادم دیگه در سال 96 تا اخر عمر نشکنم ولی افسوس موفق نشدم  Shy
نمیدونم چند بار تو 96 شکستم همین الان هم شیطون داشت وسوسه م میکرد خودمو تحریک کنمو  Swear1
البته دیشب کمی موفق شد و بعضی خط قرمزها را رد کردم الان برا همین قویتر شده Swear1
مجبور شدم اسم پروفایلم را یکسال جلو بندازم ولی در این راه فقط با کمک خدا میتونم موفق بشم  Shy
 ( 0+) - (0 -) Khab
 (0+)  - (0-)        23 
 (0+) - (0-)       65
        
  THANKS GOD : [ACII[II]AE]
  
خدایا یهو دلم هوایی شد برای امام رضا 
آخه من بهش قول دادم که ترک کنم اما هنوز انجامش ندادم 
خدایا دلم بعضی موقع ها خیلی تنگ میشه 
بعضی موقع ها خیلی احساس تنهایی میکنم
خدایا از خودت میخوام این کارو ترک کنم 
از خودت میخوام که لذت کثیف گناهو ازم ببری بیرون 
من قید همه چیزمو زدم خودت میدونی 
به هدف برسم هر چی تو بهم بدی راضیم  53

خدایا خیلی دوستت دارم
خیلی این روزا دارم پیش خودم فکر میکنم در مورد ترک این کوفتی 
به تنها راه حلی که فعلا رسیدم اینه که بهش فکر نکنم 
کار خودمو انجام بدم 
در واقع نوعی فراموشی 
آلزایمر 
یادم بره که من همچین چیزی داخل زندگیم بوده 
این دفعه با امید اومد جلو و نا امید نمیشم
دوباره میخوام شروع کنم روی پام بایستم 
نه بخاطر خودم 
به خاطر خدا که دلش خیلی برامون تنگ شده
 سپاس شده توسط
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
 سپاس شده توسط


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان