1397 مرداد 10، 11:59
1397 مرداد 12، 1:15
لطفا دعا کنین...هم دوستامو هم خودم.
انتخاب رشته داریمو...
انتخاب یه عمر زندگی داریمو...
بله! دیگه دستگیرتون شد فکرکنم.......
ایشالا کنکوریا همشون عاقلانه تصمیم بگیرن.و بهترین تصمیمشون رو بگیرن.
بلند بگین امین...
الهی
امیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییین !!!
سپاس شده توسط
1397 مرداد 12، 8:39
ولی شما همین الان برو ی نگاه کلی بنداز ببین چقد مهندس بیکار داریم دکترا هم ک ماشالله روز ب روز دارن زیاد تر میشن ی روزی میرسه ک دیگه اوناهم اشباع میشن و کار براشون پیدا نمیشه
وکیل میکلا هم همینطکر تازه بعد از اینک درسشون تموم شد باید برن دنبال ی کار دولتی اگه دوست داشتن و باید ی امتحان ورودی بدن تا خدایی بکنه برن نرن سر کار
خیلی کلی گفتم ولی تو این دور زمونه برد با اکثریتی هست ک از همون اول برن ی حرفه یاد بگیرن ی کاری بکنن مگه ن من حتی اگه رتیه ۱۰۰۰ میشدم اخرش بیکاریه (توی بیشتر رشته ها!!!!!)
سپاس شده توسط
1397 مرداد 12، 16:21
امیدوارم حالتون خوب باشه و در حال کیف کردن و خوش گذروندن باشید
خیلی وقت بود به کانون سر نزده بودم( هر دفعه یکی پیدا میشه و این جمله رو می نویسه و یه متن بلند بالا هم می نویسه :/( فکر همین الانم) )
چند ماه بود که داشتم یه دوره میدیدم، و حدود یک ماه پیش دوره تموم شد و وارد بازار شدم دارم کار میکنم، پول زیادی در نمیارم ولی به مرور بهتر میشه
این مدت که نیومدم کانون همش سرکار بودم و در ادامه هم احتمالا همینطوره
فقط میخوام بگم از وقتی کار میکنم خیلی حالم بهتره، نه اینکه خ.ا نباشه، هست ولی با وجود اون بازم حالم بهتره ( و همچنان درحال مبارزه هستیم:/
و چند وقت پیش رفتم دکتر و فهمیدم یه بیماری روحی دارم ( زورتون بیاد)
و شناخت این روحیه بیماری، و نقاط ضعف و نقاط مثبتش باعث شده بهتر بتونم باهاش کنار بیام
اینو از این جهت گفتم که اگه فکر میکنید حالتون نامیزونه و یه جای کار میلنگه پیش یه دکتر روانشناس یا روانپزشک برید قطعا بهتون کمک میکنه
و اینکه آرزوی موفقیت دارم واستون
اگر از میان جهنم می گذری به راهت ادامه بده.
سپاس شده توسط
1397 مرداد 12، 21:44
میری سراغ تی وی نمیشه..میری سراغ تلفن نمیشه...میری سراغ یخچال نمیشه...همه جای خونه رو قدم شماری میکنی نمیشه...ب صحبت میشینی نمیشه...میای نت نمیشه...میای سراغ رمان نمیشه....
ی چیزی کمه کلا.....
نکنه عاشق شدم بی خبر
آخه عاشق ها دیالگشون اینطوری میشه....
خلاصه ک عجیبااااا نمیدونم چرا اینطوری شدم...:(
سپاس شده توسط
1397 مرداد 13، 9:28
سپاس شده توسط
1397 مرداد 13، 9:34
سپاس شده توسط
1397 مرداد 14، 23:04
(1397 مرداد 14، 22:20)aliunknown نوشته است: یبار تلاش کردم نشد
دو بار تلاش کردم نشد
سه بار تلاش کردم نشد
چهار بار تلاش کردم نشد
پنج بار تلاش کردم نشد
دوباره امروز تلاش کردم و بازم نشد
امروز هشتمین ماهی بود که استارت این مشکل زده شد... :(
ترجیح میدم کاملا بیخیال این موضوع بشم. اما بدبختانه اگه ذهن من درگیر یه موضوع یا مشکلی بشه تا حلش نکنه به راحتی از خیرش نمیگذره
فقط باعث شد اعصابم خوردتر و خوردتر بشه
هر دفعه که میرم سراغش میگم بالاخره میشه و یکی دیگه از آرزوهام برآورده میشه اما بازم نمیشه
فکر کنم قاعده ی (هر شکست مقدمه ای هست برای یه پیروزی) واسه این مشکلی که من درگیرش شدم، بی تاثیر باشه
علی جان ما بچه های رهروان همه پشتت هستیم
تو یکی از خوب های رهروان بودی و هستی و درش به روت بازه بازه
دوست داشتی اون جا بیا حرف بزنیم
سپاس شده توسط
1397 مرداد 16، 16:53
دارم رمان میخونم شخصیت داستان میخواد دور شه از همه کاش منم با خودش میبرد دور میشدم از این همه صدا و این همه آدم
چندروزیه ی روش جدیدی و شروع کردم..سکوت
خیلی خوبه کلا..ببین اضافه حرف نمیزنی..تلاش نمیکنی بقیه رو قانع کنی..تو کار دیگران دخالت نمیکنی...نظر نمیدی..فقط ی لبخند میزنیاین لبخند زدن از خیلی از سردرد ها دور میکنه آدم و.....
و ی چیز جدید هم اینه ک شروع کردم ب آهنگ بی کلام گوش دادنخیلی خوبن وتا حدودی آدم و آروم میکنناگر ک کسی خواست تو آهنگ های کانون میزارم ....
پ ن1:آقا علی نمیدونم چ بگم..اما ی چیز قطعی ک من از خ ا فهمیدم اینه ک تا 100درصد هم احساس لذت کنی دقیقا دو دقیقه بعدش احساس گناه تورو تا اوج عذاب میبره و برمیگردونه...احساس کثیف بودن دیوونت میکنه..اینکه لحظه غذا خوردن میگی وای چیکار کردم..لحظه تی وی دیدن میگی کاش انجامش نمیدادم..لحظه گوش دادن ب حرف مخاطبت تو ذهنت تکرار میکنی گناهکارم...و نمیتونی اون لذت تو لحظه بودن و تجربه کنی و ذهنت درگیر نباشه:(
آقا علی درک میشی چون همه مثل همیم..من تو دنیای واقعی تا حالا با کسی در مورد خ ا حرف نزدم و فقط کانونی ها هستن ک باخبرن ی آتریسا نامی هست ک درگیر گناهه
پ ن2:نمیدونم این اوقات بیکیاری و سراغ چ چیزی برم یاد بگیرمش :(بیشتر از هر زمان دیگه ای هم گوشه گیر تر شدم و هفته هاست ک خانوادم و همراهی نمیکنم تا برم و صله ی ارحام ب جا بیارم(درست گفتم دیگه البته برم هم جز اعصاب خوردی چیزی نداره چون اون ها همشون آدم های پرادعای پراز جواب هستن و اذیت میکنن آدم و...
پ ن3:حجم نتم تموم شده تقریبا نمیدونم با چ نتم وصل هست
پ ن4:خدایا صبـــــــــــــــــر...
سپاس شده توسط
1397 مرداد 17، 4:01
همه اش بُر زدن جنس مخالف از بقیه ی رشته ها و روپوش سفید کلاس برا بقیه تو دوران استیجری نیست . پاس کردن علوم پایه. کتابهای سنگین روزی حد اقل ده ساعت درس فقط از دور قشنگه . خلاصه تازه جای کنکور خوب نشده باید برا ی شش هفت سالی شُل کرد
آمپول منظورمه سو تفاهم نشه
خلاصه که "لَقَد خَلَقنَا الإِنسانَ فِی کَبَدٍ" -> ما انسان را در رنج آفریدیم (و زندگى او پر از رنجهاست) احتمالا تمومی نداره و باید ذهن و دیدگاه حتی سیستم استدلالیمون رو تغییر بدیم که رویکرد دیگه ای داشته باشیم به این سیستم زندگی. ای خداوندی که هدایت کننده ی هدایت کنندگانی اراده ات بالای همه ی ارادهاست من را از ظالمین قرار نده که اگر رحمتت نباشه از ظالمین به خودم هستم
1397 مرداد 17، 11:44
خدا جون سلام
خوبی؟
منم خوبم .
امروز 50 روزه پاکم
قطعا که به من خیلی لطف داشتی وگرنه این کار در شرایط من غیر ممکن بود
خدایا اینبار که پاش افتاده کمک کن بریم واسه صد روز
خودت شیطونو ازم دور کن
منم تلاشم میکنم قول میدم
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
سپاس شده توسط
1397 مرداد 19، 6:46
میبینه که چند قدم جلوتر از خودشم و صداشو میشنوم....
سپاس شده توسط