1398 آبان 15، 9:32
خدایااا
شکرتتتتت
هزار دشمنم ار میکنند قصد هلاک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک
(1398 آبان 15، 8:36)cornrose نوشته است: پرودگار عزیز شد یه نفر که بدی کرده باشه بهمو خوشبخت نکنی؟
نشستی ردیف هرچی ظالم به من بوده رو به اهداف والاشون میرسونی
حداقل برای نمونه کسی که بهم خوبی کرده رو خوشبخت کن
بماند ک منم یادت نیست
با تشکر
(1398 آبان 16، 14:52)Mihfa نوشته است: آخر هفته رو اومدیم خونه پدربزرگ ، مادربزرگم . درس نمیتونم بخونم . یه پسرخاله داریم . بچه است . انگار تازه از باغ وحش آزاد شده هی جفتک میندازه ، داد میزنه .
ولی خوبیش اینه که از بس اینجا شلوغه ، آدم خ ا رو از ذهنش ورمیداره میندازه تو گونی
خدایا شکرت
(1398 آبان 16، 17:56).... نوشته است:(1398 آبان 16، 14:52)Mihfa نوشته است: آخر هفته رو اومدیم خونه پدربزرگ ، مادربزرگم . درس نمیتونم بخونم . یه پسرخاله داریم . بچه است . انگار تازه از باغ وحش آزاد شده هی جفتک میندازه ، داد میزنه .
ولی خوبیش اینه که از بس اینجا شلوغه ، آدم خ ا رو از ذهنش ورمیداره میندازه تو گونی
خدایا شکرت
باز خوبه شما یه دونه از این بچه ها دارید
ما چهر پنج تا داریم من که میرم باید مسلح باشم از دستشون