امتیاز موضوع:
  • 24 رأی - میانگین امتیازات: 4.08
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

درد دل های شما

هیچ دردی در دل ندارم و فقط میتونم بگم 

خدایااا 
شکرتتتتت Greenstars
هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


[تصویر:  woman-praying-free-bird-enjoying-nature-...00-256.jpg]
(1398 آبان 15، 8:36)cornrose نوشته است: پرودگار عزیز شد یه نفر که بدی کرده باشه بهمو خوشبخت نکنی؟22
نشستی ردیف هرچی ظالم به من بوده رو به اهداف والاشون میرسونی22
حداقل برای نمونه کسی که بهم خوبی کرده رو خوشبخت کن22
بماند ک منم یادت نیست22
با تشکر

بذار فکر کنم ببینم من چه ظلمی میتونم در حقت بکنم بلکم خوشبخت شم Gigglesmile
خسته ام، التیام میخواهم....
تو خوب بمون، نذار خوبا تموم شن
(1398 آبان 15، 16:43)سالِک نوشته است: سلام ب همه


سلام خوبی ؟
هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


[تصویر:  woman-praying-free-bird-enjoying-nature-...00-256.jpg]
 سپاس شده توسط
این هفته خیلی درد کشیدم

درد پا و درد دندون ...

انسان توی رنج و سختی آفریده شده دیگه ...
ما داریم اشتباه می ریم مسیر رو ... هدف رو اشتباه گذاشتیم ...
انما یتقبل الله من المتقین ...


خداحافظی

 سپاس شده توسط
آخر هفته رو اومدیم خونه پدربزرگ ، مادربزرگم . درس نمیتونم بخونم . یه پسرخاله داریم  . بچه است . انگار تازه از باغ وحش آزاد شده  Khansariha (13) هی جفتک میندازه ، داد میزنه .

ولی خوبیش اینه که از بس اینجا شلوغه ، آدم خ ا رو از ذهنش ورمیداره میندازه تو گونی  varzesh

خدایا شکرت
هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


[تصویر:  woman-praying-free-bird-enjoying-nature-...00-256.jpg]
(1398 آبان 16، 14:52)Mihfa نوشته است: آخر هفته رو اومدیم خونه پدربزرگ ، مادربزرگم . درس نمیتونم بخونم . یه پسرخاله داریم  . بچه است . انگار تازه از باغ وحش آزاد شده  Khansariha (13) هی جفتک میندازه ، داد میزنه .

ولی خوبیش اینه که از بس اینجا شلوغه ، آدم خ ا رو از ذهنش ورمیداره میندازه تو گونی  varzesh

خدایا شکرت

باز خوبه شما یه دونه از این بچه ها دارید  4chsmu1

ما چهر پنج تا داریم من که میرم باید مسلح باشم از دستشون  Khansariha (13)
[تصویر:  uVwrXF.png]
(1398 آبان 16، 17:56).... نوشته است:
(1398 آبان 16، 14:52)Mihfa نوشته است: آخر هفته رو اومدیم خونه پدربزرگ ، مادربزرگم . درس نمیتونم بخونم . یه پسرخاله داریم  . بچه است . انگار تازه از باغ وحش آزاد شده  Khansariha (13) هی جفتک میندازه ، داد میزنه .

ولی خوبیش اینه که از بس اینجا شلوغه ، آدم خ ا رو از ذهنش ورمیداره میندازه تو گونی  varzesh

خدایا شکرت

باز خوبه شما یه دونه از این بچه ها دارید  4chsmu1

ما چهر پنج تا داریم من که میرم باید مسلح باشم از دستشون  Khansariha (13)


خخخخخ خدا صبر بهت بده .

یه سوال ! گفتی امسال کنکوری هستی . 
چه رشته ای ؟ ساعات مطالعت چقدره ؟
هزار دشمنم ار می‌کنند قصد هلاک

گرم تو دوستی از دشمنان ندارم باک


[تصویر:  woman-praying-free-bird-enjoying-nature-...00-256.jpg]
 سپاس شده توسط
تجربی  بستگی به حوصلم داره ولی متوسط روزایی که مدرسه میرم 4_5_6ساعت روزای تعطیل هم9_10_11
البته با بازده 48 درصدی  4chsmu1
[تصویر:  uVwrXF.png]
22
اینجا تاپیک دردو دل هست نه شبانه روزی
برای گپ زدن به شبانه روزی یا پروفایل ها مراجعه شود 22
با تشکر 22

53
بعد از فوت یکی از رفقای نزدیکم که همین چند وقت پیش اتفاق افتاد دنیا تو چشمم خیلی کوچیک و پوچ شده مدام به مرگ فکر میکنم وقتی سوار ماشین میشم به خودم میگم شاید این آخرین روز زندگیم باشه و همین الان با یه تصادف کارم تموم شه، وقتی میخوام از خیابون رد بشم همینطور وقتی میخوام بخوابم با خودم میگم شاید این آخرین شب زندگیم باشه و دیگه هیچوقت بلند نشم حتی در مورد بقیه هم دچار همین حس شدم هر موقع که می‌خوام با یه نفر خداحافظی کنم این فکر از ذهنم میگذره که نکنه که آخرین باریه که میبینمش نکنه قراره ناگهانی از دنیا بره
نمی‌دونم مرگ چقدر بهم نزدیکه اما من خودم رو خیلی بهش نزدیک میبینم کسی چه میدونه شاید همین امشب همدیگه رو ملاقات کردیم
تو خوب بمون، نذار خوبا تموم شن
خداروشكر اين روزا خوبه اوضاع و ي زندگي نرمال رو دارم طي ميكنم
ولي ميدوني ي چيزي اون ته ته قلبم سرجاش نيس ي چيزي ك ميدونم چيه ولي راه حلش ايگنور كردنه تا متوقف نشم 

خدايا هموني كه خودت ميدوني... مرسي
♧ ما ابدیت را در پیش داریم♧
گهگاهی این برق، هر چند ضعیف، در من میجهه که نیمه شبی با خدای خودم مناجات کنم ..
ترس ازش رو کنار بذارم ..
برم بنشینم پیشش ..
درد دل کنم باهاش ..
از سختیهایی که تو این سالهای دوری ازش دیدم براش بگم ..
نمیدونم جرا دست دست میکنم و نمیرم ..

مثل کسایی که یکی رو دوست دارن ولی نمیرن بهش بگن ...
نه تنها به اون نمیگن .. به خودشون هم نمیگین .. به روی خودشون هم نمیارن ..
خودشون رو به اون راه میزنن ..
سعی میکنن با چیزای دیگه سرشون رو گرم کنن تا یادشون بره بلکه ..
ولی فقط روزهاشون سرد و منفصل از خودشون میشه ..
دلم گرفته
از بچه های پدرومادرها
 از چرخه ی بد زندگی
از بی مهری که در حقشون میشه
چقدر ذوق دارن تا به دنیا بیاد
وقتی به دنیا میاد همه زندگیشونه
وقتی مریض میشه دق میکنن تا خوب شه
چقد شب بیداری میکشن تا بزرگ شه
خودشون نمیخورن که بچه بخوره
با هر کارش کلی ذوق میکنن و فیلم ک عکس میگیرن
مدرسه میره ی جور خوشحالن 
شیرین زبونی میکنه قند تو دلشون اب میشه
با تولدشون ی جور خوشحالن و با دانشگاه رفتن وسر کار رفتن و ازدواج کردنشون ی جور دیگه
بماند بعدشم چقدر زحمت نوه هاشون رو میکشن
پیر میشن 
حقشون نیست بی مهری
بچه ها چقدر راحت میگن بریم پشت سرمونم نگاه نکنیم
چقدر راحت میگن نمیتونم تحملش کنم
چقدر راحت مسخره شون میکنن
چقدر راحت توهین میکنن بهشون 
چقدر راحت تو روشون وایمیستن
چقدر حق به جانب ان
چقدر راحت دلشون رو میشکنن
خب بعضیاشون یاد نگرفتن محبت رو به زبون بیارن 
یاد نگرفتن قشنگ حرف بزنن و..به خاطر فقر فرهنگی به خاطر فقر مالی وخیلی دلایل دیگه
حالا چون یاد نگرفتن پدر نیستن؟مادر نیستن؟
چون زورمگهپدر نیست؟چون مسئولیت پذیریش کمه پدر نیست؟چون عشوه ولوندی بلد نیست مادر نیس برا تو؟
چون سوادش کمه چون پول نداره همه نیازهاتو براورده کنه پدر نیست؟؟
حتما باید خوشتیپ وخوش هیکل باشه وتحصیلات عالیه داشته باشه وجیبش پر پول باشه وبه تو هم "تو"نگه تا پدر خوبی باشه؟؟؟حتما باید خوشگل و سروزبون دار وتحصیل کرده باشه وقربون صدقه تو بره تا مادر خوبی باشه؟؟؟
اونا هر کاری فکر میکردن درسته برات انجام دادن هر چی از دستشون براومده انجام دادن دیگه چیکار کنن فکر کنیم خوبن؟؟؟!!
کاش میشد حدااقل عمرشون رو که تو بزرگ کردن بعضی از بچه هاشون به بطالت گذشته بهشون برگردوند
53 برنامه ریزی روزانه  53 

در این دنیا اگر غم هست
صبوری کن خدا هم هست


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان