1398 بهمن 3، 1:08
(1398 بهمن 3، 0:48)آبـی نوشته است: نمیدونم چه حس عجیبیه که چند وقت دارمشما آدرس اون آدمایی که میرین سراغشون درست جواب نمیده را بدین
خوشحالم
اما در عین خوشحالی ناراحتم
مثل زخمهایی میمونه که کهنه شدن
اما هنوز تازه هستن
یه لحظه خودم رو بالای ابرها میبینم
اما یه لحظه بعد احساس میکنم هزاران متر زیر زمینم
آدمهای دنیای واقعی، هر وقت کارشون گیر میکنه میان سراغم
و میدونن غیر ممکنه بدون گرفتن جواب از پیشم برن
اما این موضوع برای خودم برعکسه
میدونم فلان آدم میتونه کمکم کنه
اما همیشه از جواب دادن بهم سر باز میزنه
بعضی وقتها آرزو میکنم کاش یکی مثل خودم بود
میرفتم پیشش
و میدونستم بدون جواب به خونه برنمیگردم...
فکر کنم تیکهای از یک آهنگ بتونه حالم رو توصیف کنه
نقل قول: I wanna know the truth
Instead of wondering why
دوست دارم به جای فکر کردن به چراها، حقیقت رو بفهمم....
خودم حسابشو میرسم