1396 آذر 29، 22:22
(1396 آذر 29، 13:11)***i** نوشته است: ***i** / بیست و نه اذر / 0
سلام داداش. ایشالا که باز شروع کنی به زیاد کردنِ روزات. نا امید نشو و ایندفه کنترل نگاه و ذهن رو جدی تر بگیر. من میدونم که تو آماده ی تغییری. چون هیچکس نمیتونه حتی 10 روز رو تموم کنه اگه با همه وجودش نخاد ترک کنه.
شاید آن نور که از پنجره می آید خداست.
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست
شاید آن قهقهه ی کودک و آن عطر خوش یاس خداست
شاید آن چشمان تو وقتی نگاهم میکنی
معجزه، آن لحظه های نابِ عشق، اینها خداست
او سر آغاز من است، جان من است
در تمام لحظاتم، حامی و حاضر خداست
دارم از عمق وجودم میفشانم عشق او
آرزویم بَرِ پردیس، درآن عرشِ خداست
زندگی را زندگی خواهم نمود
هرچه من دار و ندارم، همه از لطف خداست