امتیاز موضوع:
  • 1 رأی - میانگین امتیازات: 2
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5

من و قرآن (آینه صوتی )

#61
سلام

توی اینه ی 25 یه داستان هست که مطمئنم هممون بارها و بارها شنیدیمش!
داستان زنده شدن شیر به اصرار یه فرد که از حضرت عیسی(ع)میخواد اینکارو بکنه....

توی این آینه یه طوری به این داستان نگاه شده....که من شخصا دیدم نسبت به توسل تغییر کرد!

وقتی تو یه نفر رو صدا میزنی...اول باید تکلیفت با خودت روشن باشه....اینکه چی میخوای؟برای چی میخوای؟ایا درست میخوای یا نه؟و.....

به همین دلیله که جواب خیلی از توسلات رو نمی بینیم....چون خودمون هم عمیقا باور نداریم که چی رو از کی میخوایم!

درسته استاد مجتبی؟
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
#62
آینه 26 
53
2 مگابایت 15 دقیقه

آینه 27 
53

4fvfcja بازم هست صبر کنین ، تا آپلود شند ...
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#63
آینه 28 
Khansariha (8)

Khansariha (48) بدو بدو اینه بارون داریم ، 

چون زمان هاشون  کمه زیاد اوردم ....

آینه 29
53
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#64
آینه 30  هم که فوق العاده جالبه 

Khansariha (8)
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#65
4fvfcja  خوب ، نمی دونم توی کودوم قسمت هاست این ها که میگم ، ولی گوش کنین لابه لای حرف هاشون این برداشت ها رو من داشتم ، بگردین پیدا میکنین : 


53  اول این که میگن ، "اسلام " یعنی پذیرش ، از سلم میاد ، هر چیزی یه حقیقتی داره و یه اعتبار یا اسم ظاهری ، حقیقت باطن و معنای کلمه هست ، حقیقت کلمه اسلام ، میشه همون تسلیم و پذیرش ، حس رضایت ، یه نوع تمایل عاشقانه  ، محبت و عشق وقتی منجر به رشد و جلو اومدن و راه افتادن ما بشه ، وقتی منجر به رضایت ما بشه ، این رو بش میگن ولایت ، 

بین حرف ها همه این ها بود ، ولی معنی واقعی پذیرش ، برای همه صادقه ، چه مسیحی چه یهودی چه آدم به ظاهر اسمی و چه مسلمون ، حقیقت قرآنشون بر این اساس سنجیده میشه ، 

ما هر چقدر شرح صدر و حس پذیرشمون بالاتر بره ، همون قدر مسلمون تر هستیم و توی این امر حقیقی تر هستیم ،

وقتی عصبانی میشیم ، وقتی انتظارات بالا از خودمون داریم ، جایی که بی حوصله میشیم ، جایی که طاقت چیزی رو نداریم ، وقتی بد و بیراه میگیم ، جایی که ناراحت میشیم ، وقتی گناه میکنیم ، یا برخورد مناسب و خالصانه و از روی عشق نداریم ، 

همه اینها دقیقا جایی هست که ما اونجا حس پذیرشه رو نداریم ، اون رضایت قلبی و پذیرش درونی رو نداریم ، شاید همیشه برای درست شدن میگیم خوب بریم پیدا کنیم ، اما وقتی ما انتظاراتمون بالاست ، وقتی درست و حسابی خودمون رو نشناختیم ، و نمی دونیم چه انتظاری از خودمون درسته و اصلا کجای مختصات پیرفتمون هستیم ، خود به خود  باعث اذیت و آزار خودمون ، و پاین اومدن این حس پذیرشه میشیم ، 

پس راه حل پیشروی توی این تسلیم و رضا و پذیرش : 

1)اول کشف خودمون و شناخت خودمون هست ، این که تحمل نفس من تا چه حده ، نباید انتظارات ایده آل و یدفعه ای از خودم داشته باشم ، عاشقانه و خالصانه و با حوصله و قدم به قدم انتظار پیشرفت داشته باشم ، 

2)دوم اینه که من روبروی خدا هستم ، میگیم : لا اله الا انت !  یه معنیش اینه که همه این ها تجلی هایی از "تو " که روبروی منی هستند خدا ها ! پس دنبال این باشم ، که روحیه ام ، زیبایی ها و نور ها و اسمای قشنگ و کارساز و عاشقانه رو ز خدا بگیریم و توی هر برخوردی ، رفتاری  بدونم من با خدا طرف حسابم ها !!! 

اگه ناراحت میشم ، اگه با کسی میخوام بحث کنم و دعوا کنم ، اگه با مشکلات و افراد سر بحث و دوا و جدل دارم ، این ها از نبود همون حس پذیرشه هست ، ولی اگه به این توجه کنم که لااله الا انت ، یه لحظه یه درنگ باعث میشه بفهمم روبروی کی هستم . 



3) سوم این که  خدا رو و توجه بش و این که من رو چقدر دوست داره ، رو فراتر از حد تصورم بدونم ، اگه زیبایی از گل و درخت میبینم ، اگه آرامش ها و توجهاتی از خدا حس میکنم ، اگه حس میکنم که امروز واقعا خدایا تو من رو بیدار کردی ، تو توی فکرم نگرانیم رو در مورد درس و زندگیم انداختی ، تو بودی که نورت رو میفرستی و من با اون میافتم دنبال صدا زدن تو ، تویی که آفتاب روز رو بلند مینی و سلول های من باش روشن و به تکاپو و زندگی میافتند ، این که این نور عشق تو هست که من باش محبت بقیه رو میتونم درک کنم ، و همین طور این نور سمع و بصر و بینایی و شنوایی همه اش از اسمای حسنی تو ناشی شده ، و خلاصه  این که توی همه این موارد ، توجه و اون نور تو  بیش از حد تصور من هست که اگه بخوام بشمارم بی نهایت میشه ، و این منم که کم کارم و گاهی از این نور و توجه تو و دیدن این همه زیبایی غافل میشم 

4) یه حس تواضع داشتن و این که من گردنم رو بندازم پایین ، نخوام توی خیالم رب و خدا بشم و بقیه رو توی خیالم خوار و ذلیل ببینم ، بلکه بر عکس ، عالم عالم خاکساریه و خدا ما رو اورده خاکسار باشیم ، این خاکساری توی حس پذیرش خیلی مهمه ، 

کی گفته این همه توقعات از بقیه داشته باشیم ، کی گفته نسبت به افراد خانواده مون این همه طلبکار باشیم ؟ و انتظارات دیگه  که هر کی توی وجود خودش پیدا میکنه ، 


...............

30353 : 

بعد توی ترک ها یه داستانی نقل میکنن در مورد همین گردن اندازی و تواضع : 

میگن مردی بود که خیلی تشنه بود ، دوان دوان سمت جایی رفت که حس آب بش دست میداد ، ولی این حس پشت یه دیوار خیلی بلند بود که به زور دستش به اون دیوار میرسید ، 

گفت امتحان میکنم ، از روی حسم و باور کمم یه  سنگی پرت میکنم ببینم چه اثر و جوابی داره ! یه آجر و خشت از اون دیوار بلند روبروش رو کند و پرت کرد سمت اون دریای آب ، دید انگار صدای آب میاد ! 

دومی رو پرت کرد ، باز هم صدا اومد ، صدا خیلی نبود ولی همین یکم باورش رو زیادتر کرد ، کم کم خشت ها پشت خشت ها که انداخت ، به صدای اب عادت کرده بود ، 

هم مطمئن شده بود ، هم از سنگ پرت کردن لذت میبرد ، 

چرا که سنگ که پرت میکرد ، حداقل میتونست صدای اب رو بشنوه ، با این که خیلی تشنه بود ولی شندین صدای آب هم براش غنیمت و عشق خاصی بود ، 

همین کمک کارش شد و خشت ها یکی یکی اومد پایین ، 

.............

در پایان داستان میگن ، که این دیوار ، بدی ها و تمایلات غیر خدا و غیر الهی نفس توست ، و در واقع این دیوار و مانع تو هستی ، 

و اون آب حقیقت هست ، 

اون بلندی دیوار و مانع ، گردنکشی و برتری طلبی و یا کبر و عجب توست نسبت به خودت و بقیه 

و اون خشت پرت کردن ، غرور شکنی ، و تواضع و گردن اندازی توست ، اون دیوار گردن توست ، 

پس گردنت رو اگه بیاری پایین و خالصانه همیشه در حال سجده زندگی کنی ، این باعث میشه کم کم به حقیقت و خود حقیقت برسی و باعث میشه اون آب حقیقت به تو برسه . 

..............

واقعا فکر کردن به این داستان آدم رو از خود مطرحی و خیالات و خطورات غیر الهی و گردنکشی واقعا باز میداره ، و عجب اثری داره . 


...............
............................



Khansariha (8)Khansariha (8) 

بقیه دوستان هم اگه از این آینه ها چیز هایی گرفتن بیاین بگیم ، این باعث پر رنگ تر شدن نکات قشنگش میشه . 


با تشکر
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#66
من یه دعایی از این بزرگوار شنیدم....به وسعت زیادی در عمق جان نفوذ میکنه....

خدایا خودت برای ما دعا بفرما و خودت استجابت بفرما و محل استجابتش رو به ما نشون بده.....

وقتی بهش دقت کنی میبینی که مسیرهای طولانی از سلم باید در وجود تو طی بشه که به این نوع دعا و این نوع نگاه برسی....
از خویش تهی شدن و از خدا سرشار شدن...خود رو در ذات حق غرق کردن....
یعنی دیگه منی وجود نداره!هیچ اثری از من نیست (خواسته ی من!آروزی من!حاجت من!)و هر چه هست اوست!....

به قول مولانا:من غلام قمرم!غیر قمر هیچ مگو....پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو
سخن رنج مگو،جز سخن گنج مگو......ور از این بی خبری رنج مبر!هیچ مگو


و این میشه همون توحید عملی....
تویی دریا،منم ماهی....چنان دارم که میخواهی....
==================
یه داستانم اقا مجتبی نقل کردن...مولانا میگه:ای دلِ آواره بیا،وی جگر پاره بیا....ور رهِ در بسته بود!از رهِ دیوار بیا
====================
(1392 فروردين 28، 0:28)مجتبی نوشته است: اول این که میگن ، "اسلام " یعنی پذیرش ، از سلم میاد ، هر چیزی یه حقیقتی داره و یه اعتبار یا اسم ظاهری ، حقیقت باطن و معنای کلمه هست ، حقیقت کلمه اسلام ، میشه همون تسلیم و پذیرش ، حس رضایت ، یه نوع تمایل عاشقانه  ، محبت و عشق وقتی منجر به رشد و جلو اومدن و راه افتادن ما بشه ، وقتی منجر به رضایت ما بشه ، این رو بش میگن ولایت ، 

بین حرف ها همه این ها بود ، ولی معنی واقعی پذیرش ، برای همه صادقه ، چه مسیحی چه یهودی چه آدم به ظاهر اسمی و چه مسلمون ، حقیقت قرآنشون بر این اساس سنجیده میشه ، 

ما هر چقدر شرح صدر و حس پذیرشمون بالاتر بره ، همون قدر مسلمون تر هستیم و توی این امر حقیقی تر هستیم ،
چه کنیم که این تسلیم با رضا باشه و ما رو در دوگانگی جبر و اختیار معلق نکنه؟یعنی من خودم رو مجبور به رضا نبینم!
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
#67
بسم الله الرحمن الرحيم
سلام
داداش مجتبي واقعا ممنون از زحماتتون
سعي ميكنم هر وقت تونستم دانلود كنم فايلايي رو كه ميزاريد نميدونستم اين بخش انقدر زيباست
اجرتون با خداKhansariha (8)53
امام زمان دعاگويتان بادKhansariha (8)53
خدایا تو را عاشق دیدم و غریبانه عاشقت شدم...

تو را بخشنده پنداشتم و گناهکار شدم...

تو را وفادار دیدم و هر جا که رفتم بازگشتم...

تو را گرم دیدم و در سردترین لحظات به سراغت آمدم...

تو مرا چه دیدی که وفادار ماندی؟؟؟...
------------------------------
پیامبر اکرم( ص)فرمودند:
مَن رَدَّ عَن عِرضِ اَخیهِ المُسلِمِ وَجَبَت لَهُ الجَنَّةُ اَلبَتَّةَ
هرکس آبروی مؤمنی را حفظ کند، بدون تردید بهشت بر او واجب شود
#68
سلام

آقا مجتبی برای منم سواله چطوری میشه به اون مقام رضا رسید

این منیت چطوری از بین میره؟

این رو یکی از بچه های رهروان گذاشته



فرازی از آیه 11 سوره تغابن:


و هر که به خدا ایمان آرد خدا دلش را ( به مقام عالی رضا و تسلیم ) هدایت کند و خدا به همه امور عالم داناست.


چطوری میشه به این مقام رسید؟

نقل قول: این ها از نبود همون حس پذیرشه هست

چطوری میشه به این حس پذیرش رسید؟

چطوری میشه از همه طلبکار نبود و فکر نکرد که انگار طرف وظیفه شه کاری رو انجام بده

و این سوال رو نمیدونم کجا ازتون بپرسم چطوری میشه به زندگی نظم داد؟ این اولویت بندی هارو از کجا میشه تشخیص داد
Khansariha (8)ممنون

یا علی
Khansariha (121) آثار هنری به دو دلیل ارزشمندند، اول اینکه توسط استادان به وجود آمده اند. دوم اینکه تعدادشان کم است .شما گنج پر ارزشی هستید، زیرا توسط بزرگترین استاد خلق شده اید و فقط یکی هستید. Khansariha (121)


#69
(1392 فروردين 28، 23:03)بارونی.... نوشته است: چه کنیم که این تسلیم با رضا باشه و ما رو در دوگانگی جبر و اختیار معلق نکنه؟یعنی من خودم رو مجبور به رضا نبینم!

فکر کنم جواب سوالتون توی آینه 31 باشه :: 


آینه 31 
53

آینه 32 
53

آینه 33 
53

آینه 34 
53

آینه 35 
53

53




جهت تقویت روحیه ، هر روز یک آینه 4fvfcja 53 مصرف شود !!! 

روی من که خیلی تاثیر داره ، همینطور سعی کنین ، وقت های بیکاری و رفت و اومدتون رو یا وقت های بی حوصلگیتون رو طوری پر کنین که بشه روزی یکی از آینه ها رو گوش داد ، بعد از 10 روز میبینین تاثیر داره و روحیه اتون وخوشبینیتون و کلن بهتر میشین ، انشاء الله . چون روی دید و نگاه آدم اثر میذاره .
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#70
آینه ی 34 فوق العاده س....

کلمه ب کلمه ش نوره....و خطاب به من(منِ نوعی!)

یه وقتایی هست که ادم حس میکنه تو دستگاه خلقت وجودش هرز شده...دیده نمیشه....ارزشی نداره....
فکر میکنه به حال خودش رها شده....تنها و تنها.....

و انقدر گناه داره که خدا هم اونو فراموش کرده....خودش هم به همین دلیل از رفتن به درگاه الهی خجالت می کشه....
یکی از داستان های مثنوی رو نقل میکنن در مورد برخورد یه باز وجغد......باز که جایگاهش توی کاخ و پیش شاهه، دچار یه طوفان میشه و راه منزلش رو گم میکنه.....
و به اشتباه توی خرابه که منزلگاه جغده فرود میاد.....
باز که بازه...جایگاهش مشخصه...فقط راهشو گم کرده...و به اجبار همنشین جغد شده....جغد استعاره از موجود غفلت کرده است....
خرابه نشینه....
اگه مجبور شدیم دو روزی همنشین جغد بشیم..یادمون نره که ما باز بودیم....باید برگردیم به همون کاخ.....
ای بازهای عالم.....چشم هاتون رو میبنیدن و خرابه نشین میشین.....
او همه نور است از نور رضا...لیک کورش کرد،سرهنگِ قضا........

اگه چشممون رو باز کنیم همون بازی هستیم که باید بودیم...و خدا هم همیشه هست....فقط از بد روزگار چند روزی خرابه نشین شدیم!باید برگردیم تا خرابه نشین و همنشین جغد نمونیم!

توصیه میکنم حتما و حتما این آینه رو گوش بدین......
چه خوب یادم هست


عبارتی که به ییلاق ذهن وارد شد:


وسیع باش،و تنها و سربه زیر و سخت.

53
مشاعره که میکنین، ثابت کنین میتونین بنویسین،لطفاً حکایات سعدی رو بخونید،بعضی جمله ها زندگیه آدمو دگرگون میکنه،حوصلتون سر رفت داستانم بخونید،با ادبا و شعرا حال کنید و فالتون و بخونید،متنهای عشقولی بخونیدوبنویسین،با خدای خودتون عاشقانه حرف بزنید!

جملات و متونی که از دکتر شریعتی میذارین صرفا با ذکر منبع لطفا!


[تصویر:  akmmowr4h0rrml1nl43w.png]
#71
varzesh
آینه بارون داریم ، 12 تا آینه صوتی اپ کردم ، ایشاللهه فرصت شد خلاصه های بعضی هاشون رو یا نکات جالبش رو میگم ، 

برایا ین گذاشتم که گفتم برای تقویت روحیه و شادی نیاز دارین که هر روز یا تعدادیش رو پشت سر هم گوش کنین 53 

آینه 36

http://rapidshare.com/files/3024088002/a...5B1%5D.mp3

53

آینه 37

http://rapidshare.com/files/1296103040/a...5B1%5D.mp3


آینه 38

http://rapidshare.com/files/1785593033/a...5B1%5D.mp3


آینه 39

http://rapidshare.com/files/1218355074/a...5B1%5D.mp3


آینه 40  Smiley-face-thumb  53


http://rapidshare.com/files/3297789502/a...5B1%5D.mp3

آینه 41  Smiley-face-thumb 53


http://rapidshare.com/files/1426712436/a...5B1%5D.mp3


آینه 42 

http://rapidshare.com/files/175445528/ay...5B1%5D.mp3


آینه 43 

http://rapidshare.com/files/4229658845/a...5B1%5D.mp3


آینه 44 

http://rapidshare.com/files/446484555/ay...5B1%5D.mp3


آینه 45 

http://rapidshare.com/files/2875698404/a...5B1%5D.mp3


آینه 46


http://rapidshare.com/files/538893912/ay...5B1%5D.mp3

آینه 47

http://rapidshare.com/files/4171055329/ayneh%2047%5B1%5D.mp3

53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#72
Khansariha (8) 53 آینه 48 
این هم آینه 48 مربوط به دیشب میشه ، به مناسبت ولادت حضرت زهرا ، 11 /2/ 92 


.................................................
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#73
[تصویر:  images?q=tbn:ANd9GcQ2JgtBXFzcNTxDZro6yqZ...2QymzK02PO]


هر فرازی از آینه ها یا قسمت هاش در مجموع چند تا مفهوم اصلی توشون هست که از دید های مختلف و با مثال های مختلف سعی میکنه  ما اون ها رو توی زندگیمون ببینیم ، هر کودومش میتونه یه کاربردی باشه از همون مفاهیم ، منتها هر قسمتیش در واقع یه تلاوتی از آیه قرآن هست با این تفاوت که ما رو میبره توی زندگیمون که اون آیه رو توی زندگیمون بخونیمش ، برای همین خیلی زود این حرف یا گوش دادن ما میتونه به عمل تبدیل بشه و تاثیر فوق العاده ای داره ، 

بیشترین اثر رو وقتی من از این آینه ها میبردم که میومدم با تمرکز خودم و اتفاقات اون روزم رو  مرور میکردم با اون حرف ها ، گاهی یا خیلی جاها انگار در مورد من بود ! و این خصوصیت اصلی آیات قرآن هست ، اگه با دید حقیقی و کاربردی بش نگاه کنیم . 




[تصویر:  4064_ZsJxWAbS.jpg]



قسمت 48 در مورد ارزش و قدر ما و کارهامون توی زندگی هست ، شاید این که  مقام حضرت زهرا رو از درک شب قدر بشه فهمید اینه که خیلی  برای خودشون و کارهاشون ارزش قائل بودن ، قدر یعنی اندازه گذاری و برنامه ریزی من و ارزش گذاری من توی زندگی ، 

حضرت زهرا میان یه تکه نون رو به عنوان  انفاق میبخشن به یتیم ، ولی چرا این بخشش و ایثار میاد آیه قرآن میشه ، ما همیشه عادت داریم برای کارهامون ارزش گذاری هایی میکنیم  شاید اشتباه ، این که به بعضی از کارهای زندگیمون ، مثل غذا خودرن ، وقت خواب ، آب خوردن ، قدم زدن ، کارهای کوچیک مثل جارو زدن مسواک زدن ، غذا پختن ، صحبت کردن با افراد خانواده ، طبق ارزش گذاری هایی که از قبل بش عادت کردیم عمل میکنیم ، و شاید خیلی به این کارها اهیمت و قدر و ارزش و توجهی نمیبینیم ، 

یه تیکه نون ، یه جارو زدن ، چقدر برای ما میرزه ؟ آیا فقط فکر میکنیم برای قرب و نزدیکی خدا مثلا نماز شب و قرآن و زیاد نماز خوندن ارزشمنده ، یا مثلا اثر و قدر و ارزش یه لیوان آب خوردن در مقابلش چقدره ؟  

قدر و ارزش هر کاری از من به میزان ارزشی هست که من خودم به اون کار میدم ، اگه بیام سرسری نماز و قرآن بخونم و برای کار خودم ارزش قائل نشم و یا اون رو قبول نداشته باشم ، خوب ارزشش همونقدره ، و این خیلی ببرای من کارساز نمیشه ، ولی وقتی 

حتی توی آب خوردن 
توی جارو زدن 
وقت مرتب کردن اتاقم ، 

با عشق ، با هزار هزار عشق و توجه و خالصانه مثل ایثار حضرت زهرا ، وقت آب خوردن ببینم اون اسما و صفات الهی رو ، این که من دوست داشته باشم اون لحظه  با این لیوان آب برای خدا حسابی صفا کنم ، لذت خدا ، درک و حس و لمس اسما و نور خدا و وجودش رو توی این آب خوردن حس کنم ، 

اگه جارو میزنم ، اگه به خودم میرسم و مرتب میکنم خودم رو ، اگه یه نماز با عشق میخونم ، وقتی اثرش برام نمود پیدا میکنه و ظاهر میشه که بدونم این کارم فوق العاده برای خدا ارزش و قدر داره ، 

و اصولا هر کاری که ما برای خد اانجام میدیم ، هیچکودوم از کارهامون حتی خوردن و خوابیدن وقتی هدفمون لقای خدا و درک عشقش باشه ، در مقابل اون یکی کارمون نمیشه گفت کم ارزش تر هست ، روی این حساب ادم میبینه ، خیلی نیاز هست که توی خوابش ، غذا خوردنش ، و کل زندگیش حواسش جمع باشه ، و سعی کنه اون عشق و زیبایی الهی رو باش ببینه و همین طور نور قدر و ارزش خدا رو هم همینطور ، این یکی از اون نور های دیدنی هست ، که همه خلایق و آفریده های خدا نه تنها در نهایت زیبایی هستند بلکه در نهایت کمال و در نهایت قدر و ارزش خودشون هستند ، درک این قدر و ارزش معادل درک مقام شب قدره و درک مقام حضرت زهراست ، و از همون نوره !! 535353

[تصویر:  1508411023017782241603225451224615316849.jpg]


5353  303 در مورد آینه 41 هم خیلی زیبا میگند ، 


میگند حضرت علی (ع) میفرمایند که نتیجه و آخرت هر کار خیری از اون کار خیر ، بهتر هست ، 

امام سجاد هم میفرمانید "خوب یعنی خوب تر " 

و کلن خوب یعنی این که ما دنبال خوب تر باشیم ، 

عاقبت هر کار خیری که انجام میدیم ، توی همین دنیا هم قابل مشاهده و چشیدن هست ، و اصلا این دنیا و جهان هستی سایه هایی از جهان آخرت هست ، 

بنا برا ین اگه ما خوب ببینیم و الهی به نتیجه ها و سرانجام های کارهامون دقت کنیم میبینیم که  وقتی یه کار خوب انجام میدیم ، میشه اثرش رو دید ، و حس کرد ، کافیه اون رو بش توجه کنیم و مطالعه اش کنیم ، 

این که من بعد یه کار خوب ، بعد نماز ، دنبال اثر و لذتش باشم ، این من رو تا یقین بالا میبرره و باور وایمان قوی به آخرت کارهام و آخرت خودم میدم ، 

این که ببینم وقتی یه کار خیری انجام میدم ، وقتی خوبی و خیر بقیه رو میخوام ، وقتی اتاقم رو مرتب میکنم ، وقتی منظم میشم ، وقتی به کسی سلام میکنم ، همون لحظه این عاقبت و اثرش رو سعی کنم خوب بفهمم ، بچشم و درک کنم ،  

وگرنه بعد با این مفاهیم بی گانه میشم ، وقتی لذتش رو حس نکنم ، آرامشش رو نگیرم ، وقتی نمازم رو نبینم روم اثر داره ، پس برای چی اون رو خوندم ، کاری که برام بی اثر باشه ، و این اثر و دیدنش ، بهشت اصلی و اخروی ماست ، 

که از خود اون کار بهشت تره ! و برای ما بهتره ، دوباره به حدیث دقت کنیم :: 

حضرت علی (ع) میفرمایند که نتیجه و آخرت هر کار خیری از اون کار خیر ، بهتر هست ، 


امام سجاد هم میفرمانید "خوب یعنی خوب تر " 




534fvfcja خوب میگند که سعی کنیم بفهمیم و ببینیم و تلاوت کنیم ، این زیبایی ها و اثر ها و نتیجه های کارهامون رو ، اگه درس میخونیم ، اگه هدفی داریم ، اگه نماز میخونیم ، 



اگه توی شب داریم قدم میزنیم ، این رو حتما توجه کنیم که ، ببینیم آرامش شب و قشنگی تاریکیش رو ، این لقای خداست ، لقای خدا توی آخرت و سرانجام ، هر چی جلو تر میریم شدید تر هست ، 


مگه نمیگه : والی الله ترجع المور ، کار وقتی میره سمت نتیجه اش اگه خیر باشه ، اگه نور باشه ، جلوتر نورانی تره ، پس اثر و عاقبتش ما رو قوی تر نورانی میکنه ، 


والله شدید العقاب ، این خاصیت خدای عشق و نور هست ، که سر انجام هر چیزی رو و عاقبتش رو از خودش شدید تر میکنه ، همین طور حواسمون باشه ، اگه رفتیم توی بی خدایی سریع برگردیم که عواقبش ما رو بیشتر عقب نبره ، 


البته این ها دریافت های من هست نه عین حرف هاشون و با حرف هاشون فرق داره . 
53  تا حالا مهمترین تجربه ام این بوده که  که هیچ روشی توی ترک گناهان  مثل همنشینی با دوستان خدا جواب سریع و قطعی و موندگار  نمیده !53
#74
من می خواستم درباره اینه 48 بگم اما دیدم اقا مجتبی گفتن

خدا همه رو شفا بده
الزایمر ما رم شفا بده

فقط بگم
اینکه ادم ی کاری می کنه ب حساب ارزشمند بودن بذاره
خودشم حس ارزش پیدا می کنه
خیلی خوبه
دیگه این فکر نیست که اقا من کار پیدا نکردم ارشد نیاوردم ال نشد بل نشد پس عمرم بی فایده شد
خیلی خوبه ادم این جوری ب زندگی نگاه کنه
استرسا و فشارا هم کم می شه

:GOL:

[تصویر:  nasimhayat.png]
#75
انسان ها وقتی زبان رو اختراع کردن مفاهیمی که تو ذهنشون بود رو هر کدوم به یه کلمه نسبت دادن و اون کلمه رو تو زبون به وجود اوردن برای بیان اون مفهومی ک تو ذهنشون بود حتی چیزایی که فقط انتزاعی هستن

چون تو دل ادمهاست که یه خدایی وجود داره تو همه زبونها هم یه کلمه هست که مفهومش می شه همین خدا

می دونه که یه خدایی هست و دلش می خواد ک دلش تو راه اون خدا بره و باهش همراه بشه

همینه که بهش میگن توحید

یعنی ادم باورش باشه که خدایی هست صاحب پاک قلب و دلشه و خدا دوست داره که این قلب توش انصاف و رحم و ... باشه

اگه ادم سعی کنه این ها رو تو دلش بیاره خود خدا هم کمکش می کنه و باهش همراه می شه

اگر بتونه کسی چنین کاری کنه با انسانیت انس می گیره و انسان می شه ... خدا هم می گه حالا که تونستی صاحب خودت بشی ایا می دونی اینا از فیض کی بود؟

اگر بپذیره که از اول همه اینا رو خدا خواسته اون وقت به خدا و یگانگیش شهادت می ده

اگر کسی خدا روصدا کنه و این حقیقت بیاد تو دلش واقعا که باید رو فکر و دلش کار کنه و بسازدش و روش سرمایه گذاری کنه اون وقت براش برکت میاد

اما اگر دلتو نسازی و بی صاحاب بمونه اون وقت به نتیجه نمی رسه همه چیز به هم ریخته می شه

اگر قلب و دل ماحکومت عشق روش نباشه اون وقت وای به حال دل می شه ... شده حتی با هدفای اشتباه باید باز هم تلاش کرد و سعی کرد زندگی و دل و فکر رو ساخت

اگر یه هدفی برای خودش انتخاب نکنه و شروع نکنه با عقل و درایت بسازدش اون وقت هر ساعت نظرش عوض می شه نمی تونه توی زندگیش توی یه راهی به نتیجه ای برسه ... حتی اگر اون هدف رو اشتباهی انتخاب کرده باشه

عین پشه که باد هر طرف ببردش اونم می ره

خدا دلش می خواد ما بشیم اون گُلی که خواسته
ما هم باید سعی کنیم خودمونو بسازیم و گُل بشیم


به ما می گه خارای دلتو بکن تا ارامش پیدا کنی . تو دلت بهشت بشه ! همه چیز بهشت بشه و رحمت خدا .

 

 

اینا رو من تقریبا خلاصه نوشتم از اینه شماره 44

فکر کنم اصل حرفشون اینه که :

ادما توحید خدارو تو دلشون دارن و اگر اونو قبول کنن و قبول کنن مهر خدا رو اون وقت می تونن ارامش و سعادت داشته باشن

مثل لامپ که باطنشو باید ببینی چیه و کجاست و بفهمی اثر برقه که لامپ می تونه روشن شه اون وقت می تونی باطن و اصل خودتم پیدا کنی می فهمی که حتی ی لیوان ابی هم ک می خوری ظاهرش ابه باطنش عشق و لطف و عنایت خداست

 

بازم با اون لحن مطمئن می گن که به خدا خدا دوستون داره ...:x



[تصویر:  nasimhayat.png]


کاربرانِ درحال بازدید از این موضوع: 1 مهمان