1389 آذر 29، 18:21
نقل قول: نحوه رسیدن شما به یه مطلب تو دین چیه؟
نقل قول: نحوه رسیدن شما به یه مطلب تو دین چیه؟
(1389 آذر 28، 18:50)zesht نوشته است: یا قضیه ی عبس و تولی که خدا پیامبر را توبیخ می کند
یا يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ لِمَ تُحَرِّمُ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكَ تَبْتَغِي مَرْضَاتَ أَزْوَاجِكَ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَحِيمٌ اي پيغمبر ! چرا چيزي را كه خدا بر تو حلال كرده است ، به خاطر خوشنود ساختن همسرانت ، بر خود حرام ميكني ؟ خداوند آمرزگار مهرباني است ( و تو را و همسران تو را ميبخشايد ) .
قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُوحَى إِلَيَّ أَنَّمَا إِلَهُكُمْ إِلَهٌ وَاحِدٌ فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا
قضیه این تاکید ها و پرانتز ها توی ترجمه کردن آیه قرآن چیه ؟
بگو : من فقط انساني همچون شما هستم و به من وحي ميشود كه معبود شما يكي است . پس هركس كه خواهان ديدار خداي خويش است ، بايد كه كار شايسته كند ، و در پرستش پروردگارش كسي را شريك نسازد .
عبادت طبق ولایت الله که در ادامه میگم ، که اطاعت از ولایت علی (ع) ، عبادت خداست ، و با لااله الاالله منافاتی نداره
قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ( اي پيغمبر !
این آیه به حضرت نوح گفته شده
بگو : من نميگويم گنجينههاي ( ارزاق و اسرار جهان ) يزدان در تصرّف من است ( چرا كه الوهيّت و مالكيّت جهان تنها و تنها از آن خداي سبحان است و بس ) و من نميگويم كه من غيب ميدانم ( چرا كه كسي از غيب جهان باخبر است كه در همهي مكانها و زمانها حاضر و ناظر باشد كه خدا است )
این ترجمه غلطه ، اعلم یعنی آگاه تر ، یعنی من آگاه تر به عالم غیب نیستم
خداوند در سوره جن ميفرمايد: (عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أحَداً إلاّ مَنِ ارْتَضي مِنْ رَسُولٍ...)؛[5] «او داناي غيب است و هيچ كس به عالم غيب او آگاه نيست جز پيامبري را كه از او خشنود باشد...».
و من به شما نميگويم كه من فرشتهام . ( بلكه من انساني همچون شمايم . اين است عوارض بشري از قبيل : خوردن و خفتن و در كوچه و بازار راه رفتن ، در من ديده ميشود ، جز اين كه به من وحي ميشود و )
یعنی بشر نمی تونه مجرد و لطیف بشه در حالی که انسان هم هست ؟
من جز از آنچه به من وحي ميشود پيروي نميكنم ( و سخن كسي جز سخن خدا را نميشنوم و تنها به فرمان او راه ميروم ) . بگو : آيا نابينا و بينا ( و كافر سرگشته و مؤمن راه يافته ، در شناخت اين حقائق ) يكسانند ؟ ( و هر دو مساوي در پيشگاه يزدانند ؟ ) مگر نميانديشيد ( تا در پرتو عقل ، حق برايتان نمودار و آشكار شود ؟ ) .
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ گنجينههاي غيب و كليد آنها در دست خدا است و كسي جز او از آنها آگاه نيست .
و آیات بی شمار دیگری که غیب را فقط مخصوص خدا دانسته و همه انسانها را مشمول قانون کل نفس ذائقة الموت دانسته و هیچ کس را جز خدا بری از خطا و اشتباه نمی داند و اگر ما جز به این باور داریم اشتباه از ماست نه از قرانی که خداوند حافظ اوست.
در قرآن اشاره به انواع اطلاعات غيبي براي انبيا و اوليا كرده و ميفرمايد: (ذلِكَ مِنْ أنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إلَيْكَ)؛[6] «آن، از خبرهاي غيبي است كه به تو وحي نموديم.» و از قول حضرت عيسي(ع) ميفرمايد: (وَ أنَبِّئُكُمْ بِما تَأكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ)؛[7] «و به شما خبر ميدهم كه در خانههايتان چه ميخوريد و چه مياندوزيد.»
نظر شیعه و اسلام اینه که : مالکیت همه چیز از ان خداست ، و اذن و دخل و تصرف همش از آن خداست ، همین طور عالم غیب ! برای هر کی که خدا بخواهد !
زمین همیشه از ولی و حجت خدا خالی نیست ! و خدا از علم خودش هر چه رو که بخواد به امامش میدهد ، و این مالکیت خداست !
امام صادق میگه مالکیت همه چیز از آن خداست و این حقیقت عبودیت است .
«بين اين آيات: (قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الأرْضِ الْغَيْبَ إلاّ اللهُ) و (عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أحَداً) و بين علم انبيا و اوليا به پارهاي از غيب هيچگونه منافاتي نيست، زيرا علم آنان به اعلان از جانب خداوند متعال است و اين غير از آن علمي است كه از صفات ازلي و ابدي خداوند است كه از تغيير و تحوّل منزّه است.»[8]
و نيز ابن ابي الحديد معتزلي ميگويد:
«ما منكر وجود افرادي كه خبر از غيب داده و ميدهند نيستيم ولي آن را مستند به خداوند باري تعالي ميدانيم كه با قدرت و تمكين و آمادگي اسباب آن، به آنان عطا نموده است».[9]
آیه ی 5 سوره ی قصص وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ درباره ی قشر مستضعف است و مستضعفید دروران فرعون را شامل می شود چنانچه در آیه ی بعدی خداوند می فرماید:
وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ یعنی و ايشان را در سرزمين ( مصر ) مستقرّ گردانيم و سلطه و حكومتشان دهيم ، و بر دست مستضعفان ، به فرعون و هامان و لشكريانشان چيزي را بنمايانيم كه از آن در هراس بودند .
امام باقر میگه این الذین استضعفوا ما امامان هستیم ، هیچ تناقضی هم با آیه نداره ، چون آیات قرآن مربوط به زمان خاصی نیست ، پس اراده الهی که خداا میگه نرید امکان این که توی زمان های دیگه هم محقق بشه وجود داره ، یعنی علاوه بر معنی ظاهری ، معنی باطنی داره ، شان نزول داره ، تاویل داره ، روش تفسیر داره ، روش های تفسیر ائمه هم که توی روایاتشون استفاده کردن روش های گوناگونیه که مفسر های ما گاهی از این روش ها استفاده کردن ،
درباره ی آیه ی تطهیر هم باید بدانیم که آیه ی33 سوره ی احزاب است اما اشاره به اهل بیت پیامبر آنطور که ما ادعا می کنین ندارد! زیرا در آیات قبلی(28)می فرماید: ((يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ)) یا در آیه ی 30 و 32 ((يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ )) و کلا آیات 28 تا 34 سوره ی احزاب روی سخنشان با همسران پیامبر،خصوصا و سایر زنان مسلمان ،عموما می باشد.بنابراین از این آیه نیز نمی توان برداشت شمارا داشت.
به نظر من این یکی از روش های تفسیره ، که جملات و آیات رو گاهی مستقل تفسیر میکنن ، البته من این جا سواد قرآنی و علمی توی تفسیر ندارم، ولی میدونم که حضرت علی و امامنمون اینطور هم تفسیر میکردن خیلی فراوان ، که تضادی با آیات قرآن ندارن..
در خود ادبیات عرب مکرر دیده می شود که از مفرد به الفاظ جمع ، تعبیر آورده می شود. در قرآن نیز طبق همین شیوه استعمال فوق در آیات متعددی مشاهده می شود اهل سنت خودشان این گونه استعمال ها را پذیرفته اند. آن موارد به شرح ذیل است :الف ) کلمه نسائنا و انفسنا در آیه مباهله ، در وجود فاطمه زهرا(س ) و علی (ع) به کار رفته است . ب ) در همین سوره مائده ، آیه 52 گوینده این جمله ((یقولون نخشی ان تصیبنا دائره )) طبق بیان اهل سنت تنها شخص عبدالله ابی بوده است . ج ) همچنین در آیه اول سوره ممتحنه و آیه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره ، تعبیراتی دیده می شود که عموما" به صورت جمع است ولی طبق آنچه در شائن نزول آنها آمده منظور یک فرد بوده است . اما این که به چه علت در این مورد و امثال اینها استعمال فوق صورت می گیرد می توان به دو علت اشاره کرد:الف ) از نظر عرف عرب این مطلب پذیرفته شده است که وقتی می خواهند حکمی را بیان کنند آن را در شکل کلی عرضه می کنند. اگر چه مصداق آن به یک فرد منحصر بوده باشد.
اما آیه ی مباهله یا آیه ی 61 سوره ی آل عمران این است:
فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ یعنی هرگاه بعد از علم و دانشي كه ( دربارهي مسيح ) به تو رسيده است ( باز ) با تو دربارهي او به ستيز پرداختند ، بديشان بگو : بيائيد ما فرزندان خود را دعوت ميكنيم و شما هم فرزندان خود را فرا خوانيد ، و ما زنان خود را دعوت ميكنيم و شما هم زنان خود را فرا خوانيد ، و ما خود را آماده ميسازيم و شما هم خود را آماده سازيد ، سپس دست دعا به سوي خدا برميداريم و نفرين خدا را براي دروغگويان تمنّا مينمائيم .
پس همانطور که از معنی آیات برمی آید به دلیل راه و روش مباهله است که پیامبر باید از زنان و فرزندانش و خودش مایه بگذارد و برتری آنها را بر کسی ثابت
نمی کند هر چند ما معتقدیم که بنا به شاگردی در محضر حضرت باید برتر باشند اما خداوند علیم بر هر چیزی است و اصل بر این است که:
ان اکرمکم عند الله اتقیکم و معیار برتری تقوی است که بنا بر آموزه های دینی ما از نمود های بارز تقوی محبت و خدمت به خلق و عدم امتیازطلبی است.
مصادیق و جزئیات آیات به عهده سنت معصومین است و در روایات متعدد به این امر توجه شده و یکی از توطئهها علیه اسلام ناب و اهل بیت در طول تاریخ همین بوده که میگفتهاند:"حسبنا کتاب الله" یعنی کتاب خدا برای ما کافی است و...
امام رضا (ع) به واژه نفسنا برای ولایت و خلافت علی (ع) استناد میکند و در روایتی دیگر امام موی کاظم (ع) "انفسنا" را علی (ع) میداند.
همچنانکه نسائنا را حضرت زهرا می دانند ، در روایتی دیگر جابر بن عبد الله انصاری ـ صحابه پیامبر ـ منظور از عبارت انفسنا را پیامبر و علی معرفی میکند.
ضمن آنکه در بعضی روایات گذشته آمده بود که "انفسنا و انفسکم" رسول الله و علی (ع) هستند.
اما در باره ی حدیث ثقلین باید شما هم بدانید که به دو صورت روایت شده است:
انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و سنتی یا کتاب الله و عترتی، لن یفترقا حتی یردا الی الحوض که از نظر راویان و سلسله ی سند به یک اندازه از اعتبار برخوردارند و در این صورت باید به قرآن مراجعه نمود تا اختلاف رفع گردد.واقعیت این است که در قرآن از پیامبر به عنوان تبیین کننده و مبین و روشن کننده ی قرآن اسم برده شده بنابراین اگر راه و روش و سنت پیامبر به منزله ی تبیین کتاب خداست و برای فهم قرآن نیز به تبیین و بیان پیامبر است، باید مورد دوم که کتاب الله و سنتی است، درست باشد.
و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم
اگه این طوریه چرا با تبیین و دلیل پیامبر قرآن رو تفسیر نکینم ؟ چرا با روایات مستند پیامبر قرآن رو تفسیر نمیکنیم ؟
وقتی میگه الحق مع علی و علی مع الحق !؟
وقتی میگه مات قبل ان تموتو ! بمیرید قبل از آنکه بمیرید ، این چطوره وقتی طرف زندست بمیره ! آیا ذائقة الموت نمیتونه معنی باطنی (علاوه بر معنی ظاهری ) داشته باشه ! وقتی پیامبر امر میکنه یعنی خودش هم موت رو تجربه کرده که میگه بمیر ! روز اول بهارم هم مرگه هم زندگی ، مرگ زمستان و تولد و شروع زندگی بهار ، پیامبر از مرگ وابستگی ها حرف نمی زنه و مرگ تعلقات ؟؟ آیا همه یه روزی از تعلقات رها نمیشن ؟ آیا نمیشه یکی زنده باشه و وابستگی به کسی یا چیزی نداشته باشه و از وابستگی غیر خدا مرده باشه و مثل مرده چشم و گوشش باز شده باشه و پرده های کنار رفته رو به اذن خدا ببینه ؟پس شاید خیلی معانی باطنی دیگه هم داشته باشه این آیه : انَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ ...
همینطور سند کتاب الله سنتی توی اهل سنت از سند کتاب الله عترتی ضعیف تره
در مورد آیه 55 سوره ی مائده ((إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)) اولا ذکر شده که ولی شما خدا و رسولش و کسانی اند که ایمان آورده اند(و به صورت جمع ذکر شده است و مثلا نگفته الذی امن که مفرد باشد و بتوان گفت که منظور آن امام علی (ع) بوده) ثانیا اگر منظور از اقامه ی صلاة و ذکر و هم راکعون یکی باشد، که نمی شود.یعنی نمی شود که آنها که نماز می خوانند و رکوع می کنند(چون یک مطلب را می رسانند) .
که جوابش رو بالا گفتم ، ولی نکته دیگه :
نَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ
این جا ولی ، هم خدا معرفی شده و هم رسولش و هم کسانی که ....
دقت کن !
آلله ولی الذین آمنوا..یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفرو اولیاء الله یخرجونهم من النور الی الظلمات
میخوام بگم که توی این آیه خدا برای ولایت خودش میگه : ولی الله(مفرد )
ولی برای ولایت غیر خودش میگه اولیائ الطاغوت (اولیای طاغوت ، جمع)
به این نتیجه میرسیم که ولایت خدا ، همون ولایت خدا و همون ولایت کسانی هست که یقیمون الصلوة و یوتون الزکات هستن [/color]
و اونها اولیائ الطاغوت ، یا غیر خدا نیستن که جمع بشن ،
ولایت اون ها ولایت خداست ، و فرمان برداریشون فرمان برداری خداست ، [b]و غیر خدا حساب نمیشن ! [/b]
بلکه از یک نورن ! از نور خدا! و اطاعت و سرپرستیشون اطاعت و سرپرستی خداست .
در نهج البلاغه ، على (ع) خبر از تسلط حجاج بن يوسف ثقفى بر مردم و ظلم او در كوفه و حتى از مقدار زمان حكومت اش خبر داده اند.و پیش بینی های دیگر ...
آيات قرآن و علم غيب
خداوند متعال ميفرمايد: (وَ عَلَّمَ آدَمَ الأسْماءَ كُلَّها ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَي الْمَلائِكَةِ فَقالَ أنْبِئُوني بِأسْماءِ هؤلاءِ إنْ كُنْتُمْ صادِقينَ؛ قالُوا سُبْحانَكَ لا عِلْمَ لَنا إلاّ ما عَلَّمْتَنا إنَّكَ أنْتَ الْعَليمُ الْحَكيمُ)؛
«خداوند همه اسماء را به آدم ياد داد آنگاه حقايق آنها را بر فرشتگان عرضه داشت و فرمود اگر شما در دعواي خود صادقايد اسماء اينان را بيان كنيد. فرشتگان عرضه داشتند اي خداي پاك و منزه ما نميدانيم جز آنچه به ما تعليم فرمودي تويي دانا و حكيم.»
و نيز ميفرمايد: (وَ عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أحَداً، إلاّ مَنِ ارْتَضي مِنْ رَسُولٍ)؛«او داناي غيب است و هيچكس بر عالم غيب او آگاه نيست به جز پيامبراني كه خود برگزيده است.»
و نيز به نقل از حضرت عيسي(ع) ميفرمايد: (وَ أنَبِّئُكُمْ بِما تَأكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ)«و به شما خبر ميدهم كه در خانههايتان چه ميخوريد و چه ذخيره ميكنيد.»
و نيز خداوند متعال درباره شهيدان ميفرمايد: (وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلُوا في سَبيلِ اللهِ أمْواتاً بَلْ أحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ...)؛«مپنداريد كه شهيدان راه خدا مردهاند بلكه زندهاند و نزد پروردگارشان روزي ميخورند.»
و نيز ميفرمايد: (وَ مَنْ يُطِعِ اللهَ وَ الرَّسُولَ فَأولئِكَ مَعَ الَّذينَ أنْعَمَ اللهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدّيقينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحينَ وَ حَسُنَ أولئِكَ رَفيقاً)؛
«آنان كه خدا و رسول را اطاعت كنند البته با كساني كه خدا به آنان لطف و عنايت كامل كرده يعني با پيامبران و صدّيقان و شهيدان و نيكوكاران محشور خواهند شد و اينان رفيقان نيكويي هستند.»
با ضميمه كردن اين دو آيه استفاده ميشود كه انسانهاي مطيع واقعي خدا و رسول با شهيداناند، و شهدا نزد پروردگار متنعّماند، اينان نيز نزد پروردگارند. و نيز با ضميمه اين دو آيه به آيه
(وَ هُوَ مَعَكُمْ أيْنَ ما كُنْتُمْ)؛
«و او با شماست هر جا كه هستيد.»
(اوا میگه شهیدان با خدا هستند و بعد میگه خدا با شماست ،)
و نيز آيه (أيْنَما تُوَلُّوا فَثَمَّ وَجْهَ اللهِ)؛
«هر كجا رو كنيد همان جا وجه خداست.»
و نيز آيه (نَحْنُ أقْرَبُ إلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ)؛«و ما از رگ گردن به او نزديكتريم.»
با جمع بين اين آيات استفاده ميشود كه اولياي الهي همانند خداوند با شما و همه حال با شمايند. هرچند از دنيا رفتهاند. و همانگونه كه خداوند متعال ميفرمايد: (يَعْلَمُ خائِنَةَ الأعْيُنِ وَ ما تُخْفِي الصُّدُورُ)،[19] «آنان نيز چنيناند و اين، غير از علم غيب چيز ديگري نيست.»
(1389 دي 2، 10:17)zesht نوشته است: اولا خیلی خیلی ناراحتم چون یکی وارد اکونت من شده و حالتم رو که مهربون بود،شیطانی یا devilish کرده،نمی دونم کی بوده اما متاسفم .سلام
یادم افتاد که این تذکرو بدم که توی قران جاسوسی از زنا کردن هم جرم و گناهش بیشتره.تحت هر عنوان و نامی باشه.
اونقدر دلم گرفته می خوام این نظرم که الان می نویسم پاک کنم و برای همیشه برم.واقعا متاسفم...
...
(1389 دي 2، 10:17)zesht نوشته است: ا
+++اگه شیعه هستن بدونن که هدایت قلبی زمینه قبول ولایت امام زمان هست و این فقط به اذن خداست ، کسی بدون این زمینه براش ثابت نمیشه !
===این هم خیلی بی انصافین که منو از هدایت قلبی بی بهره دونستین،به این دلیل که مثل شما فکر نمی کنم.اذن خدا هم در اینجا به معنی فراهم کردن اسباب هدایته،و من فکر نمی کنم اگر اعتقاداتی مثل شما نداشته باشم،نامسلمونم.
چنین قضاوتی نکردم .
===باید دقت کنید که قران حداقل برای فهم اصول آسان است. فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لِتُبَشِّرَ بِهِ الْمُتَّقِينَ وَتُنْذِرَ بِهِ قَوْمًا لُدًّا یا فَإِنَّمَا يَسَّرْنَاهُ بِلِسَانِكَ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ یا وَلَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ فَهَلْ مِنْ مُدَّكِر که در سوره ی قمر چهار بار تکرار شده است.پس قرآن آنچنان پیچیده وعجیب و غریب نیست که حتی با آموختن زبان عربی نتوانیم آنرا درک کنیم.تازه چه کسی مانع شده است که به همان قرآن شناسان پاک مورد اعتمادتان مراجعه کنید؟
منافات ندارد با اینکه قرآن مجید دارای تاویل و باطن هم باشد چه اینکه احتمالاً منظور از پندگیری سهولت هدایت و پیروی از قرآن پس از فهم و یادگیری و آگاهی از آن است از این لحاظ تعالیم قرآن مجید موافق با فطرت و سرشت انسانها، است و عقل و روح انسان طالب و جویای آن است و این منافات ندارد که قرآن دارای ابعاد مختلف باشد که برخی از آنها بوسیلهی لفظ برای همگان قابل فهم بوده و برخی از آنها، جز برای گروهی خاص قابل فهم نباشد.
از گفته امام ها ، قرآن 7 بطن داره ، یا اقیانوسیه که دست کسی جز مطهرون بش نمیرسه ، و مطهرون ، از یک معنای باطنی امامان هستن . (اصول کافی )
===در مورد قرآن و سنت فکر کنم نظرمو اگه واضح نگفته باشم، با دقت در پستای قبلیم معلومه.قرآن کتاب هدایته و به کلیات هدایت اکتفا کرده(همونطور که مثلا مواد مورد نیاز انسان در زمین به صورت آماده قرار داده نشدن، بلکه به صورت مواد خام هستند که انسان در هر زمان باتوجه به نیازش و علمش، مواد مورد نیازشو بسازه)برای تبیین کتاب هدایت هم نیاز به سنت پیامبر است پس هم افراط و هم تفریط در زمینه ی سنت پیامبر غلطه یعنی !فقط کتاب خدا کافی نیست(بدون تبیین)و اهمیت بیش از قرآن هم دادن به سنت درست نیست.معنای مطابق با قران کتاب الله و سنتی هم همینه.
ما شیعیان هم به تببین و بیان پیامبر قائل به ولایت حضرت علی (ع) هستیم ، و سندمون هم روایت های روز غدیر از قول پیامبر هست .
چه ایراد و شبه هایی توی واقعه غدیر میبینی ؟
البته بگم من دیگه وقت ندارم مناظات و بحث رو بیشتر ادامه بدم اگه عمری بود از اسفند میام ...آخه کنکور دارم ،
همینشم خیلی عجولانه و تازه بازم وقتم رو گرفت... از این بابت ببخشید .
..............
بگو : من فقط انساني همچون شما هستم و به من وحي ميشود كه معبود شما يكي است . پس هركس كه خواهان ديدار خداي خويش است ، بايد كه كار شايسته كند ، و در پرستش پروردگارش كسي را شريك نسازد .
+++عبادت طبق ولایت الله که در ادامه میگم ، که اطاعت از ولایت علی (ع) ، عبادت خداست ، و با لااله الاالله منافاتی نداره
===ولایت اگر به معنای دوستی است که خدا خود مومنان را امر به دوستی یکدیگر و خدا و رسول می کند اما اگر به معنی سرپرستی و اولی به تصرف بودن است با تو حید سازگاری ندارد.
همونطور که گفتم سواد قرآنی و تفسیری ندارم ، در حد سطح اعتقادات یه مسلمون شیعه باتون بحث میکنم :
حداقلش اینه که آشنایی کم با شبهات وارد شده اهل سنت داریم... و این بحث به نظرم مفیده ..!
اطیعوالله و اطیعوالرسول و اولامر منکم
این جا اطاعت و فرمان برداری از فرمایشات رسول خدا اطاعت و فرمانبرداری از خدا نیست ؟
اگه هست پس اطاعت از حضرت علی (ع) (با فرض این که امام بدونیم ) ، در واقع اطاعت از خداست .
اولی الامر باید واجد جمیع صفات رسول اللَّه باشد مگر رسالت و وحی که با دلیل خاصی مشخص شده است. برای همین هم در آیه شریفه «اطیعوا» را دوبار آورده است یکبار برای خداوند متعال که ذات اقدس او واجب الوجود است و بار دیگر برای رسول اللَّه(ص) و اولیالامر که ممکن الوجود و عبد صالح الهی و دارای تمام صفات حمیده و اخلاق پسندیده است. که اولیالامر را با واو عطف آورده است، میخواهد بفهماند که اطاعت از اولی الامر مانندخود او از سنخ اطاعت از رسول اللَّه(ص) بوده همانطوری که خودشان نیز جانشین پیامبر اکرم(ص) میباشند.{3} و اولی الامر باید صفاتی را داشته باشد که رسول اللَّه(ص) دارد که از جمله آنها عصمت است.
قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ ( اي پيغمبر !
+++این آیه به حضرت نوح گفته شده
====واقعا که!با چه دلیلی؟؟در سوره ی انعام فقط یک بار آنهم در آیه ی 84 نام حضرت نوح آمده.
حتی از روی اینکه قل گفته وصیغه ی مخاطب است معلومه که طرف سخن پیامبر است.در ثانی در کدام تفسیر آمده؟؟؟؟؟؟
سوتی من این بود که کل آیه رو درست نخوندم و با یه آیه فکر کنم از سوره هود بود اشتباه گرفتم
بگو : من نميگويم گنجينههاي ( ارزاق و اسرار جهان ) يزدان در تصرّف من است ( چرا كه الوهيّت و مالكيّت جهان تنها و تنها از آن خداي سبحان است و بس ) و من نميگويم كه من غيب ميدانم ( چرا كه كسي از غيب جهان باخبر است كه در همهي مكانها و زمانها حاضر و ناظر باشد كه خدا است )
+++این ترجمه غلطه ، اعلم یعنی آگاه تر ، یعنی من آگاه تر به عالم غیب نیستم
====در اینجا دیگر نشان دادید که مراجعه به همان قران شناسان پاک در مورد شما حتما لازم است!لابد اقول را هم باید گویاتر ترجمه کرد!!متاسفانه شما که تفاوت صفت تفضیلی و صیغه ی متکلم وحده را نمی دانید،به خودتان اجازه می دهید که نظر بدهید،هیچ،خودتان را بر حق هم می دانید!لطفا حداقل قبل از نظر دادن نگاهی به هر تفسیر یا ترجمه ای که می خواهید بیاندازید.!!(چون فکر نمی کنم ناشیترین مترجم یا مفسر هم چنین اشتباهی بکند)
سوتی من این بود که کل آیه رو درست نخوندم و با یه آیه فکر کنم از سوره هود بود اشتباه گرفتم
خداوند در سوره جن ميفرمايد: (عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أحَداً إلاّ مَنِ ارْتَضي مِنْ رَسُولٍ...)؛[5] «او داناي غيب است و هيچ كس به عالم غيب او آگاه نيست جز پيامبري را كه از او خشنود باشد...».
===خوب لابد این آیه را به این حمل می کنید که پیامبران هم بر غیب مطلغ بوده اند اما نه به اندازه ی خدا!!!واقعیت این است که با توجه به قرآن، خداوند گوشه ای از عالم غیبش را به پیامبران نشان داده است تا دعوی صدقی باشد بر نبوت و رسالت آنها و این به معنای این نیست که آنها از تمام غیب مطلع بوده اند.
ما هم نمیگیم همه غیب رو میدونن ! آ آن اندازه که خدا بخواد ،
این خبر گیری از غیب برای پیامبر از طریق وحی
و برای امام از طریق خواب یا الهام .
تازه اگر پیامبران به واسطه ی وحی با خداوند در ارتباط بوده اند و به عنوان معجزه هایشان از گوشه هایی از عالم غیب آگاهی داده شده اند، امامان و سایر انسان های بزرگ که فاقد وحی اند.آنها حتی از آن مقدار هم مطلع نیستند.
و من به شما نميگويم كه من فرشتهام . ( بلكه من انساني همچون شمايم . اين است عوارض بشري از قبيل : خوردن و خفتن و در كوچه و بازار راه رفتن ، در من ديده ميشود ، جز اين كه به من وحي ميشود و )
+++یعنی بشر نمی تونه مجرد و لطیف بشه در حالی که انسان هم هست ؟
===بشر دو بعد داره،ماده و معنا و مادامیکه در این دنیا زندگی می کنه،احتیاجات مادی هم داره،و من هرگز نگفته ام که این احتیاجات مانع رسیدن آدم به مقامات والای انسانی است.آیا حرف من همچین معنایی را می رساند؟
من جز از آنچه به من وحي ميشود پيروي نميكنم ( و سخن كسي جز سخن خدا را نميشنوم و تنها به فرمان او راه ميروم ) . بگو : آيا نابينا و بينا ( و كافر سرگشته و مؤمن راه يافته ، در شناخت اين حقائق ) يكسانند ؟ ( و هر دو مساوي در پيشگاه يزدانند ؟ ) مگر نميانديشيد ( تا در پرتو عقل ، حق برايتان نمودار و آشكار شود ؟ ) .
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ گنجينههاي غيب و كليد آنها در دست خدا است و كسي جز او از آنها آگاه نيست .
و آیات بی شمار دیگری که غیب را فقط مخصوص خدا دانسته و همه انسانها را مشمول قانون کل نفس ذائقة الموت دانسته و هیچ کس را جز خدا بری از خطا و اشتباه نمی داند و اگر ما جز به این باور داریم اشتباه از ماست نه از قرانی که خداوند حافظ اوست.
________________________________________
+++در قرآن اشاره به انواع اطلاعات غيبي براي انبيا و اوليا كرده و ميفرمايد: (ذلِكَ مِنْ أنْباءِ الْغَيْبِ نُوحيهِ إلَيْكَ)؛[6] «آن، از خبرهاي غيبي است كه به تو وحي نموديم.» و از قول حضرت عيسي(ع) ميفرمايد: (وَ أنَبِّئُكُمْ بِما تَأكُلُونَ وَ ما تَدَّخِرُونَ في بُيُوتِكُمْ)؛[7] «و به شما خبر ميدهم كه در خانههايتان چه ميخوريد و چه مياندوزيد.»
===اگر در ترجمه ی آیه مقدار کمی دقت کنید، پی می برید که اینها اولا به صورت وحی بوده(نوحیه الیک)ثانیا برای صدق دعوی رسولان خدا و به عنوان معجزه ی آنها بوده.در ضمن لطفا همه ی آیه را هم ذکر کنید و آدرس درست بدهید(و انبئکم بما تاکلون و... آیه ی 49 سوره ی آل عمران است و ذلک من انباء الغیب...آیه ی 44 سوره ی آل عمران است)
بله روز غدیر هم به پیامبر وحی شد ،
+++نظر شیعه و اسلام اینه که : مالکیت همه چیز از ان خداست ، و اذن و دخل و تصرف همش از آن خداست ، همین طور عالم غیب ! برای هر کی که خدا بخواهد !
===واقعیت این است که خدا برای رسولان خود،فقط گوشه هایی از غیب را آشکار کرده تا مردم دعوتشان را راست وتایید شده بدانند.
+++زمین همیشه از ولی و حجت خدا خالی نیست ! و خدا از علم خودش هر چه رو که بخواد به امامش میدهد ، و این مالکیت خداست !
===این که زمین هیچ وقت از ولی خدا خالی نیست،درست است اما ولی یعنی چه؟یعنی سرپرست خدا؟نعوذبالله این هم درست است که خدا از علم بی انتهایش می تواند به هر کس هر قدر که بخواهد بدهد.اما آیا لازم است که به تعدادی از بندگان خودهمه را بیاموزد؟؟؟جواب این است که نه، زیرا خداوند خود می فرماید: وما اوتیتم العلم الا قلیلاو این آیه که تمام انسان ها را مخاطب قرار داده آن را نفی می کند.
طبق نظر شیعه ، کل علم کتاب ، رو خدا به امامان آموخت ، تبیان لکل شی ء ، بیان کننده ی همه چیز ، قرآن هست ، تمام علومی که به پیامبران اموخته شده بود به امام به ارث رسید ، علم کتاب و بیان قران و تبیینش به امامن
به ارث رسید . منتها با این تفاوت که به امام وحی نمیشه (اصول کافی باب حجت و امامت )
مثلن امام حسین ولایت داشت ، نوع الهامی که از خدا گرفته بود به صورت خواب بود این موضوع رو بررسی کن ، مشابه الهامی که حضرت ابراهیم در خواب شد ، من مثل تو حافظ آیات قرآن نیستم الان هم حضور ذهن ندارم ، آیات ذبح اسماعیل و ماجرای خواب تصدیق ابراهیم ،
امام حسین هم خواب دید ، از همین نوع خواب ، پیامبر بشون گفتن : خدا تو را کشته می خواهد .
در قران هم داریم که مِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً یعنی قبل از قران کتاب موسی امام و رهبر بود،پس حالا باید قرآن پیشوا و رهبر باشد.و منظور از امام حاضر و حجه خدا کتاب هدایت اوست که بر بندگانش فرستاده است.
پس قضیه سوره قدر رو چطور توضیح میدی ؟
مورد قبول استكه پس از پيامبر اكرم صلی الله علیه واله نيز "شب قدر" هست، چنانكه در "قرآن كريم"، در "سوره قدر" و "سوره دخان" بروشني ذكر شده است، كه شب قدر، در هر سال هست، رشيد الدين ميبدي، مفسر معروف سني، مي گويد: برخي گفته اند: اين شب قدر، به روزگاران پيامبر صلی الله علیه واله بود، و سپس از ميان رفت. اما چنين نيست، زيرا كه همه اصحاب پيامبر و علماي اسلام معتقدند كه شب قدر، تا قيام قيامت، باقي است5.
شيخ طبرسي نيز، در اين باره، روايتي از ابوذر غفاري نقل مي كند: از ابوذر غفاري روايت است كه گفت: به پيامبر خدا گفتم: اي پيامبر! آيا شب قدر و نزول فرشتگان، در آن شب، تنها در زمان پيامبران وجود دارد، و چون پيامبران از جهان رفتند، ديگر شب قدري نيست (پيامبر فرمود: "نه، بلكه شب قدر، تا قيام قيامت هست".
هنگامي كه در شناخت قرآني، به اين نتيجه مي رسيم كه "شب قدر" در هر سال هست، بايد توجه كنيم كه پس "صاحب شب قدر" نيز بايد هميشه وجود داشته باشد – چنانكه در احاديث آمده است(7- "اصول كافي"، كتاب الحجه، "باب في شأن انا انزلناه في ليله القدر و تفسيرها"، حديث 5. )– وگرنه فرشتگان بر چه كسي فرود مي آيند؟ و كتاب تقدير را نزد چه كسي مي گشايند؟ و مجاري امور را، به اذن خدا، به چه كسي مي سپارند؟
امام رضا : در قضاي الهي چنان گذشت كه در هر سال شبي باشد، كه در آن شب، تفصيل امور و مقدرات يك ساله فرود آيد …
حديث شريف ثقلین ، دلالت بر موافقت و ملازمت كتاب و عترت، تا به قيام قيامت … دارد.حالا سنتی صحیح است یا عترتی ؟
قرآن كريم" درباره علمهاي كساني كه از اين حقيقتها بي اطلاعند، فرموده است:
يعلمون ظاهراً من الحياه الدنيا … اينان، تنها صورتي ظاهري، از جهان و زندگي جهان، مي شناسند.
.....................
+++«بين اين آيات: (قُلْ لا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّماواتِ وَ الأرْضِ الْغَيْبَ إلاّ اللهُ) و (عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلي غَيْبِهِ أحَداً) و بين علم انبيا و اوليا به پارهاي از غيب هيچگونه منافاتي نيست، زيرا علم آنان به اعلان از جانب خداوند متعال است و اين غير از آن علمي است كه از صفات ازلي و ابدي خداوند است كه از تغيير و تحوّل منزّه است.»[8]
===من هم ادعا نکردم که بین این آیات منافاتی هست یا نعوذبالله در قرآن تناقضی هست.همانطور که گفتم غیب فقط از آن خداستو فقط چوشه هایی از غیب را به رسولان خود(ونه هیچ کس دیگری)نشان داده،به عنوان معجزه وبعد از پیامبر هم که رسول دیگری نخواهیم داشت تا وحی بر او نازل شودو غیب آموزش داده شود.
+++و نيز ابن ابي الحديد معتزلي ميگويد:
«ما منكر وجود افرادي كه خبر از غيب داده و ميدهند نيستيم ولي آن را مستند به خداوند باري تعالي ميدانيم كه با قدرت و تمكين و آمادگي اسباب آن، به آنان عطا نموده است».[9]
آیه ی 5 سوره ی قصص وَنُرِيدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَى الَّذِينَ اسْتُضْعِفُوا فِي الْأَرْضِ وَنَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً وَنَجْعَلَهُمُ الْوَارِثِينَ درباره ی قشر مستضعف است و مستضعفید دروران فرعون را شامل می شود چنانچه در آیه ی بعدی خداوند می فرماید:
وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِي الْأَرْضِ وَنُرِيَ فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُمْ مَا كَانُوا يَحْذَرُونَ یعنی و ايشان را در سرزمين ( مصر ) مستقرّ گردانيم و سلطه و حكومتشان دهيم ، و بر دست مستضعفان ، به فرعون و هامان و لشكريانشان چيزي را بنمايانيم كه از آن در هراس بودند .
+++امام باقر میگه این الذین استضعفوا ما امامان هستیم ، هیچ تناقضی هم با آیه نداره ، چون آیات قرآن مربوط به زمان خاصی نیست ، پس اراده الهی که خداا میگه نرید امکان این که توی زمان های دیگه هم محقق بشه وجود داره ، یعنی علاوه بر معنی ظاهری ، معنی باطنی داره ، شان نزول داره ، تاویل داره ، روش تفسیر داره ، روش های تفسیر ائمه هم که توی روایاتشون استفاده کردن روش های گوناگونیه که مفسر های ما گاهی از این روش ها استفاده کردن ،
===درباره ی این آیه که معنا واضح است.چون مستضعف به کسی اطلاق می شود که هم از نظر مادی و هم از نظر معنوی(سطح درک و شعور)از جانب مستکبران و مترفان،به ضعف کشیده شده باشند(مانند همان قوم بنی اسرائیل).پس با قفرض اینکه امامان فقیر مادی هم بوده باشند،اما چون از لحاظ درک و شعور در بالاترین سطح بودند، به کاربردن مستضعف برای آنها درست نیست.
مستضعف یعنی کسی که از همه خودش رو به خدا محتاج تر و نیازمند تر میدونه ، تضرع و ابتهالش فقط برای خداست .
این هم از معانیه باطنی و در روایات موجود هست ، ییخش که مثل شما ، سواد ندارم سوادم سواد بچه شیعه هست ، برای همین سند و اینها حفظ نیستم ، این روایت هم فکر نکنم توی اصول کافی باشه !
در مورد شان نزول آیات و بطن آنها و تاویل و روش تفسیر و ...هم باید بدانید که حداقل بیشتر از شما بررسی داشته ام.
احادیثی که دربارة تفسیر قرآن جمعآوری شده در این زمان عبارت است از تفاسیر البرهان و تفسیر امام و تفسیر عیاشی و امثال آن.شاید مهمترین آنها تفسیر امام باشد که منصوب به امام حسن عسگری (ع) است.که مشکل زیاد دارد. اول اینکه سند بعضی از احادیث آن مشکل دارد(و معلوم می شود که اینها ساختگی و توهین به امام است).به فرمایش علامه حلی مناکیر(زشتی ها و چرندیات)فراوانی در این تفسیر وجود داردو بعضی از مطالب آن مخالف نص قرآن است(مثلا می توانید به تفسیر آیه ی و ان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا و یا توصیف فروج زنان بهشتی و ...)مراجعه کنید.تفسیر دیگر ،تفسیر البرهان سید هاشم است که به همین صورت!(مثلا به تفسیر آیه ی امن الرسول بما انزل الیه مراجعه کنید)!مشکل دیگر اینکه تمام قران تفسیر نشده است.مثلا تفسیر امام پاره ای از آیات سوره ی بقره و اندکی از آیات دیگر را تفسیر کرده و یا تفسیر قمی و البرهان،جسته و گریخته به بعضی از آیات پرداخته اند.
بنابراین فقط مراجعه به تفاسیر ائمه نه تنها مارا بی نیاز نمی کند،بلکه درست نیست که فقط به اثار آنان محدود باشیم.
من اصلن این ها را نشنیدم ! زیر دیپلم حرف بزن ! نهج البلاغه پس چی ؟ مستند ترین بیانیات حضرت علی ، که بحث امامت و جانشینی رسول خدا رو خودشون کردن !
درباره ی آیه ی تطهیر هم باید بدانیم که آیه ی33 سوره ی احزاب است اما اشاره به اهل بیت پیامبر آنطور که ما ادعا می کنین ندارد! زیرا در آیات قبلی(28)می فرماید: ((يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ)) یا در آیه ی 30 و 32 ((يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ )) و کلا آیات 28 تا 34 سوره ی احزاب روی سخنشان با همسران پیامبر،خصوصا و سایر زنان مسلمان ،عموما می باشد.بنابراین از این آیه نیز نمی توان برداشت شمارا داشت.
+++به نظر من این یکی از روش های تفسیره ، که جملات و آیات رو گاهی مستقل تفسیر میکنن ، البته من این جا سواد قرآنی و علمی توی تفسیر ندارم، ولی میدونم که حضرت علی و امامنمون اینطور هم تفسیر میکردن خیلی فراوان ، که تضادی با آیات قرآن ندارن..
===لطفا از این نوع حرف زدن دست بردارید.قرار شد با دلیل حرف بزنید..دلیل.مثال بیاورید....
در آینده اگه خواستید مستند و علمی حرف میزنم ..
+++ج ) همچنین در آیه اول سوره ممتحنه و آیه 8 سوره منافقون و 215 و 274 سوره بقره ، تعبیراتی دیده می شود که عموما" به صورت جمع است ولی طبق آنچه در شائن نزول آنها آمده منظور یک فرد بوده است . اما این که به چه علت در این مورد و امثال اینها استعمال فوق صورت می گیرد می توان به دو علت اشاره کرد:الف ) از نظر عرف عرب این مطلب پذیرفته شده است که وقتی می خواهند حکمی را بیان کنند آن را در شکل کلی عرضه می کنند. اگر چه مصداق آن به یک فرد منحصر بوده باشد.
++++مصادیق و جزئیات آیات به عهده سنت معصومین است
====اولا بنابرآنچه گذشت و توضیحاتی اضافی که بعدا می آید،معصوم به آن مفهوم نداریم(جز در مورد پیامبر،آنهم در دریافت و ابلاغ وحی)ثانیا در قرآن ذکر شده است که پیامبر مبین و روشن کننده ی قرآن است،نه کس دیگری.بنابراین سنت و روش پیامبر ،نشان دهنده ی مصادیق و جزئیات آیات است.
اما در باره ی حدیث ثقلین باید شما هم بدانید که به دو صورت روایت شده است:
انی تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و سنتی یا کتاب الله و عترتی، لن یفترقا حتی یردا الی الحوض که از نظر راویان و سلسله ی سند به یک اندازه از اعتبار برخوردارند و در این صورت باید به قرآن مراجعه نمود تا اختلاف رفع گردد.واقعیت این است که در قرآن از پیامبر به عنوان تبیین کننده و مبین و روشن کننده ی قرآن اسم برده شده بنابراین اگر راه و روش و سنت پیامبر به منزله ی تبیین کتاب خداست و برای فهم قرآن نیز به تبیین و بیان پیامبر است، باید مورد دوم که کتاب الله و سنتی است، درست باشد.
++++و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم
اگه این طوریه چرا با تبیین و دلیل پیامبر قرآن رو تفسیر نکینم ؟ چرا با روایات مستند پیامبر قرآن رو تفسیر نمیکنیم ؟
====مگه من گفتم این کارو نکنیم؟؟؟؟تمام داد و هاوار من اینه که روشمون اینطوری باشه،حالا شما طلبکارهم شدید!!
++++وقتی میگه الحق مع علی و علی مع الحق !؟
====این که خیلی خوبه.اما چرا اینو گفته؟منظورش چی بوده؟تازه،مگر به دیگر اصحاب و یاران خود چنین مواردی نفرموده و در مناقب آنها چنین بیاناتی نداشته؟
جالبه بدانید که همان اهل سنت که گاها نیمه، ناقص بدانها استناد می کنی حدیث دارن که با علم رجال و درایه قابل ایراد نیست و مضمونش اینه که اگر قرار بود بعد از من(حضرت محمد(ص))پیامبری می آمد آن کس عمر بن خطاب بود!!!یا هست که ایمان ابوبکر به تنهایی برابر با ایمان همه ی امت من است!!آیا بهتر نیست که در این موارد به قران رجوع کرد؟؟؟
++++وقتی میگه مات قبل ان تموتو ! بمیرید قبل از آنکه بمیرید ، این چطوره وقتی طرف زندست بمیره ! آیا ذائقة الموت نمیتونه معنی باطنی (علاوه بر معنی ظاهری ) داشته باشه !
====اولا که مات نیست و موتوا قبل ان تموتوا است.ثانیا اگر قرار باشد هر آیه معنی باطنی خاصی داشته باشد که جز عده ای معدود آنرا نفهمند و در هر آیه این معنی باطنی منظور باشه،آنوقت یسرنا القران للذکر چه معنی می دهد؟؟؟ثالثا مثلا در قران آمده که اقتلوا انفسکم،اینجا معلوم است که حکم به خودکشی نداده،بلکه منظور خود جاهلیتان را بکشید،چون بلافاصله می گوید
که فتاب علیکم و قبل از آن گفته فتوبوا الی بارئکم.
پس آیات قران را باید با خود قران معنا کرد و تمام آیات را با هم در نظر داشت،نه آنچه را که باب طبع ماست و ما را حق جلوه می دهد.
++++وقتی پیامبر امر میکنه یعنی خودش هم موت رو تجربه کرده که میگه بمیر ! روز اول بهارم هم مرگه هم زندگی ، مرگ زمستان و تولد و شروع زندگی بهار ، پیامبر از مرگ وابستگی ها حرف نمی زنه و مرگ تعلقات ؟؟ آیا همه یه روزی از تعلقات رها نمیشن ؟ آیا نمیشه یکی زنده باشه و وابستگی به کسی یا چیزی نداشته باشه و از وابستگی غیر خدا مرده باشه و مثل مرده چشم و گوشش باز شده باشه و پرده های کنار رفته رو به اذن خدا ببینه ؟پس شاید خیلی معانی باطنی دیگه هم داشته باشه این آیه : انَّكَ مَيِّتٌ وَإِنَّهُمْ مَيِّتُونَ
====میگید شاید؟؟؟!!! ،پیداست که از تصورات خودتونه وگرنه آیه ی پس از آن را می خواندید که ثُمَّ إِنَّكُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عِنْدَ رَبِّكُمْ تَخْتَصِمُونَ این که درباره ی قیامت است و تاویل نمی شود!
...
توی روایات داریم ، دلیلی بر رد این نوع روایات توی قران نمی بینم ، پس شاید خیلی معانی باطنی دیگه هم داشته باشه ، و این شاید یعنی این که 100 درصد هفت بطن بسیار عمیق معنی داره که به یه مراتبی از اون من میتونم برسم ، و این با یسرنا منافاتی ندارع
+++همینطور سند کتاب الله سنتی توی اهل سنت از سند کتاب الله عترتی ضعیف تره
====با چه مدرکی؟؟؟؟؟؟؟؟
در مورد آیه 55 سوره ی مائده ((إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ)) اولا ذکر شده که ولی شما خدا و رسولش و کسانی اند که ایمان آورده اند(و به صورت جمع ذکر شده است و مثلا نگفته الذی امن که مفرد باشد و بتوان گفت که منظور آن امام علی (ع) بوده) ثانیا اگر منظور از اقامه ی صلاة و ذکر و هم راکعون یکی باشد، که نمی شود.یعنی نمی شود که آنها که نماز می خوانند و رکوع می کنند(چون یک مطلب را می رسانند) .
++++که جوابش رو بالا گفتم
====کجا؟؟کدام جواب؟(وجدانا خودت هم قانع شدی؟؟)
+++، ولی نکته دیگه :
نَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ
این جا ولی ، هم خدا معرفی شده و هم رسولش و هم کسانی که ....
دقت کن !
آلله ولی الذین آمنوا..یخرجهم من الظلمات الی النور و الذین کفرو اولیاء الله یخرجونهم من النور الی الظلمات
====اولا آیه رو اشتباه نوشتی: والذین کفروا اولیاءهم اللطاغوت
++++میخوام بگم که توی این آیه خدا برای ولایت خودش میگه : ولی الله(مفرد )
ولی برای ولایت غیر خودش میگه اولیائ الطاغوت (اولیای طاغوت ، جمع)
====ثانیا که این دلیل نمیشه چون آیاتی هم هستند که ولایت غیر مومنین را مفرد و ولایت مومنین را جمع آورده است، مثلا آیات 89 و 119 سوره ی نساء و 51 مائده و 71 توبه و 62 یونس و ...
ثالثا ولایت در این آیه به معنی سرپرستی نیست بلکه به معنی دوستی است.در این صورت چون خطاب آیه به تمام مومنین است(که پیامبر و ائمه را هم شامل می شود)معنی آیه چنین می شود که خدا و رسول خدا و مومنین سرپرست مومنیند.یعنی مومنانی که مقیم صلاة و موتی زکاة باشند نیز سرپرست پیامبر محسوب می شوند.!!در حالیکه
رابعا خداوند در بعضی از آیات مثل 107 و 120 بقره و 45 و 123 نساء و... و 55و70و14 انعام صراحتا سرپرستی من دون الله را فقط ازان خدا می داند.
کاش تو هم یه ذره دقت می کردی!
الله ولی الذین ...
میگه خدا ولی کسانی است که ...
اولیاء الله : اولیاء خدا (دوستان خدا )
بلفرض استنباطم در باره اولیاء الطاغون غلط باشه ، ولی خدا میگه :
انمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ
اینجام میگه : ولی شما خداست و رسولش و کسانی که ...
بحث ولایته ! بقول شما دو.ستی و بقول ما سرپرستی
میخوام بگم توی هر دو آیه خدا ولی کسانی است که ...
این ولایت ولایت یک خط یا یک نفره ، ولایت خدا !
اولیاء خدا هم در ولایت خدا هستند .
++++به این نتیجه میرسیم که ولایت خدا ، همون ولایت خدا و همون ولایت کسانی هست که یقیمون الصلوة و یوتون الزکات هستن
===پس اگر به معنای دوست داشتن باشد درست است،هرچند دوست داشتن پیامبر و مومنان هم باید در جهت رضای خدا باشد ،نه در عرض آن و همراه با آن
درسته اطاعت از علی (ع) در حهت اطاعت و ولایت خداست نه در عرضش !
خدا امرش رو از طریق امام عصر به ما میرسونه
طبق سوره قدر
بقیه اش رو اگه خدا بخواد در فرصت های بعد ، چون امروز دیگه نمیرسم...